پنجم خرداد 1345، در شهرستان آستانه اشرفیه به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند 1362، در دهلران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مدفن وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
بسم رب الشهداالصدیقین
وصیت نامه شهید عسکر دانا
من المومنین رجال صدقوا ما عاهد والله علیه فمنهم من قضی نعبه ومنهم من ینتظر ومابدلو تبدیلا
قرآن کریم
از مومنین مردانی هستند که صادقانه به آنچه با خدای خویش عهد بستند پس برخی از آنان شربت شهادت نوشیدند و برخی دیگر در انتظارند وتغیر رأی ندادند وما از ان خدایم وبازگشتمان به سوی اوست پس چه بهتر که این مسیر را در راه او طی کنیم تا خداوند راضی باشد
اینجانب عسکر دانا فرزند محمد علی دانا ساکن زارم کلایه وتابع بخش بندر کیاشهر میباشم وصیتنامه خود را می نویسم با سلام ودرود به پیشگاه مقدس امام زمان عج نائب بر حقش خمینی بت شکن این الگوی مسلمانان جهان ویاور ستمدیدگان ونور چشم ملت شهید پرور ایران واین بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران وباسلام دورود بر شهیدان انقلاب اسلامی ایران که با اهداء خون پاک خود نهال جمهوری اسلامی را آبیاری نمودند وبا سلام درود بر رزمندگان سلحشور اسلام که لباس شهادت بر تن کرده وبا حمله ویورش خود مزدوران کفر را به هلاکت میرساند وباسلام ودرود بر معلولین ومجروحین انقلاب واین جانبازان انقلاب واسلام بر امت شهید پرور ایران و سلام بر حسین وشهیدان کربلای حسین پدر ومادر عزیزم من با میل ورغبت خود به این جهاد مقدس پا نهادم تا پوزه این ابر جنایتکاران کفر وجهان را به خاک بمالیم وحق مظلومان ستمدیدگان گیتی را از ظالمان بگیریم ما دنباله راه امام حسین (ع) را در پیش گرفته وبا روش مقدس ان حضرت پیش می رویم پدرم هرچند می دانم بزرگ کردن یک فرزند مشکل است واز بی بزرگ کردن یک فرزند امید داری تا بهره ای ببری ولی چه بهره ای بهتر از اینکه فرزندی رابزرگ کنی ودر راه خدا ببخشی که این باعث افتخار هرپدری باید باشد تا فرزندی خود رادر چنین مسیری بفرست پدر ومادر عزیزم در این زمان از طرف خداوند مورد امتحان قرار گرفتیم امروز باید به نوای حسین زمانم خمینی بت شکن فریاد لبیک را سر می دهیم وتا اخرین قطره خونم دست از چنین رهبری ومکتبی نخواهم کشید اما صد آفرین بر شما پدر ومادر عزیزم که این همه کاری که دارید فرزند خودت را به جبهه حق فرستادی مادر عزیزم این را می دانم که بزرگ کردن یک فرزند خیلی برای مادر زحمت دارد هر مادری امید دارد تا از فرزند خود بهره ای ببرد اما مادر تو چه استفاده ای بهتر از بزرگ کردن یک فرزند وبخشیدن در راه خدا داری اما پدر ومادر عزیزم اگر شهید شدم نباید برایم گریه کنید ونباید ناراحت شوی خود را قانع کنی که من از علی اکبر بالاتر نیستم پدر ومادر عزیزیم باید خوشحل باشی از اینکه در راه اسلام جانم از دست دادم یعنی در راه حق وحقیقت اسلام شهید شدم واما خواهرانم در شهادت برادر شما ناراحت و غمگین نباشد چون به گفته امام عزیزم خمینی بت شکن فرموده اند ملتی که شهادت را سعادت می داند آن ملت پیروز است چه بکشد و چه کشته شود وخواهرانم زینب گونه در جلوی جنازه ام قدم بزنید وبا مشتهای گره کرده خودتان بر دهان یاوه گویان بزنید نه اینکه گریه بکنید دشمن از گریه شما سوء استفاده میکند در ضمن پدر ومادر عزیزم وقتی که من شهید شدم مرا با لباسهای بسیجی که بر تنم است دفن کنید ومرا در محل خود یعنی درجلوی مسجد دفن نمایدتا جوانهای حزب اللع محلم وقتی از مزارم می گزرند بادیدن مزارم خون آنها بجوش آمده واسلحه وپرچم به زمین افتاده مرا بردارند ودنباله روی ما شهیدان باشندواما سخنی چند با برادرهای حزب الله و ملت شهید پرور ایران دارم . برادرانم وخواهرانم وبزرگان از حضرت علی علی السلام قول است که چرا از شهادت میترسید مگر کودکی را سراغ دارید که از پستان مادرش بترسد پس امام عزیزمان این قلب ما واسطوره مقاومت را تنها نگذارید وهموارعه جان برکف بفرمان این روح خدا باشید زیرا اوبود که بارهبری پیامبر گونه خود ما را از ورته هلاکت وسقوط به درجه انسانیت و شرافت رسانید وما همیشه در دعای خود باید خواستار این باشیم که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار مطلب دوم این است که از شما برادران انجمن اسلامی وبسیج وسایر اورگانهای مواظب باشید که ارزش خود را از دست ندهد وناگاه تهمت به کسی نزدند که فردای قیامت جلوی شما را میگیردواین نصیحت از من به شما باشدکه هرچیزی از کسی دیدید ویا از کسی شنیدید از او بخواهید به شما ثابت کند ومطلب سوم این است که برادران حزب الله که از شوخی وخنده زیاد بپرهیزد چون خنده زیاد دل مومن را می میراند هر لحظه ممکن است با این خنده که بدون جهت می کنی رزمنده در جبهه مجروح یا شهید شود آیا یک شهید یا رزمنده باخنده بی جا خوشحال می شود خودتان قضاوت ننماید ومطالب چهارم من این است که از غیبت ودروغ بپرهیزید چون خدای منان عذابی بزرگ بر غیبت کنندگان و دروغ گویان مهیا کرده است ودیگر اینکه اگر عیبی را از برادر مومن دیدید ان را بپوشانید نه اینکه آبروی اورا ببرید چون انسان خطا می کند از یک خطای کوچک او بگذرید ومطلب پنجم این است که برادران انجمن اسلامی محل مردم را مسجد جمع کنند وحقایق اسلام را برای آنها تعریف کنند وشما برادر ن انجمن اسلامی وبرادرها حزب الله محل باید الگوی باشید برای ملت شهید پرور ایران تامردم از عدالت شما بترسند ورسالتی که دارید به نحوی احسن به ثمر به رسانید وپیام من به امت وشهید پروران است که مسجد سنگر است سنگر ها را حفظ کنید ودر آن سنگر بر علیه کفر وستم مبازره کنند واسلحه به زمین افتادی مرا به دارند وبه دشمنان اسلام بفهماند که از کشتن ما سودی عاید آنان نخواهد شد ونخواهند توانست ما را که راه اسلام و حق را در پیش گرفته ایم یک قدم عقب برانند وای پدر ومادران!مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در پیش خدا جواب مارا سالار شهیدان وزینب سلام الله علیهما که هفتاد دوتن شهید را نمی خواهید بدهید وای مادر شهداء مژده باد شما را که آ خرت در مقابل فاطمه سلام الله علیهما روسفید وسربلند خواهید بود واینک چند کلمه درخودم بنویسم پدر ومادر عزیزم من در زندگانی هیچ چیز مالی از خود ندارم ووقت مقدار کتابی که دارم آن را به خواهر کوچک زینب بدهید تا از آن کتابها استفاده کند وترتیبات دفن وسوم وهفتم مرا ساده برگزار کنید واز مقدار پول پاسداری من در جبهه استفاده نمائید وهیچ توقعی از اورگانهای دولتی ننمائید واگر پول از آنها از بابت شما دستم بگیرید حرام است در ضمن دوچرخه مرا به خانواده که مستضعف است بدهید و سخنی که با پدر ومادرم دارم این است که پدر ومادرعزیزم وخواهران مهربانم همچون کوه باشید واستقامت ک ید وبا مشکلات زندگی دست وپنجه نرم کنید واز شما کمال تشکر را می کنیم وبه امید دیدار شما را در آخرت را دارم . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاه
خدایا مرگ ما را شهادت ما قرار ده