بهرام اسدپور

بهرام اسدپور

نام: بهرام

نام خانوادگی: اسدپور

نام پدر: عزیزالله

تاریخ تولد: 1336/04/05

تاریخ شهادت: 1362/08/01

محل تولد:

محل مزار: تالش

شهرستان محل پرونده: تالش

QR Code بهرام اسدپور

سیام فروردین 1347، در روستای باجگوا از توابع شهرستان رودسر به دنیا آمد. پدرش احمدعلی، کشاورز بود و مادرش زلیخا نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم تیر 1367، در شرهانی توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.

بسم رب الشهداء و الصدیقین و لا تحسبن الذین فتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون البته مپندارید که شهیدان راه خدا مردند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند. با سلام و درود بیکران بر امام عصر حضرت حجت ابن الحسن العسگری امام زمان (عج) و با آرزوی طول عمر نایب بر حقش حضرت امام خمینی و پیروزی تمام رزمندگان اسلام علیه کفر جهانی و با سلام و درود به شهیدان و خانواده های محترم شهید داده و مادران داغ دیده و با سلام بر تمام مادران چشم انتطار فرزندان رزمنده ای که دیدارشان به ابد مانده و آخرین سلام به برادران پاسدار و بسیجی که به هل من ناصرنی حسین زمان خمینی بت شکن لبیک گفته اید. می خواستم چند کلمه ای اگر شده بعنوان وصیت نامه برای خانواده ام و به آنهایی که در آینده ادامه دهندگان راه من و هزاران شهید دیگر هستند حالا فرق نمی کند چه در جبهه های نبرد و چه در پشت جبهه و با حضور همیشگی خود در صحنه حاضر شده مشت محکمی بر دهان ابرجنایتکاران غربی و شرقی و یا نوچه هایشان می زنند. امیدوارم خداوند بمن و تمامی عاشقانش لیاقت شهادت عطاء فرماید. چون دل ما برای حسین بی تاب است. اکنون شب چهارشنبه قبل از شروع دعا توسط در پایگاه شهید مظلوم بهشتی لشکر 25 کربلا هستیم. عملیات چیزی نمانده از رفتار و حرکات برادران مسؤول و از دعاهای توسل و راز و نیازهای رزمندگان با معبودشان بوی کربلا مخصوصاً بوی حسین به مشام می رسد و بوی محله و بوی خون و شهادت اولین درخواستی که از مادرم و برادرم و خواهر عزیزم دارم این است که برای من گریه نکنند و اگر احساسات بر شماها دست داد بر حسین گریه کنید و بیاد کربلای حسین باشید. چنانکه می دانید رهبر کبیرمان فرموده این خون سید شهدا است که در رگهای جوانان ما می جوشد و به حرکت درمی آورد. مادر عزیزم من که نمی دانستم شما و پدرم بمن یاد دادید و مرا نضر کردید و هر روز عاشورا مرا کفن می پوشاندید، به سرم قمه می زدند، ولی بعداز چندی یا از ترس بود یا نه بوسیله یکی از معلمانم ترک عمل نمودم چون می گفتند بخاطر ترس خونریزی شما کم خون شده اید. ولی هیچکدام از اینها نبود. مادرم من خونهایم را برای چنین روزی ذخیره نموده بودم. حالا از شما می خواهم صبر داشته باشید که خداوند در قرآن کریم می فرماید "ان الله یحب الصابرین" خداوند صابرین را دوست دارد. صبر، تحمل و بردباری به خرج دهید و باعث نباشید که از کارهای شما دشمنان من و اسلام شاد و دوستان من و درواقع دوستان اسلام ناراحت شوند. آخرین چیزی که از شما می خواهم نمازهای یومیه را از یاد نبرده و تقوا پیشه کنید و امام را دعا کنید و از روحانیت اصیل در خط امام جدا نباشید. با حضور خود در صحنه همیشه مشت محکمی بر دهان ابرقدرتهای شرقی و غربی و نوکران داخلیش بزنید. قید جمله ای هم می خواستم برای برادران همرزم خودم یعنی برادر پاسدار و بسیجیم پیام دهم هرچند که من خیلی کوچکتر از آن هستم که بشما برادران ایثارگر و از جان و مال گذشته پیام بدهم و آن اینست که همیشه گوش بفرمان امام عزیزمان باشید. جلسات دعاهای توسل و دعاهای کمیل را فشرده تر کنید و هر هفته بر صف نماز جمعه بیفزایید. همچنان که امام بزرگوارمان فرموده سپاه و بسیج بازوی مسلح امام و روحانیت و اسلام است به این کلمات پیامبرگونه امام همچون گذشته بادقت کامل جامه عمل بپوشانید و بعداز من اسلحه من و سلاحهایی که از دست دیگر رزمندگان می افتد شما بردارید مانند بنیان مرصوص سد محکم آهنی در مقابل دشمنان اسلام بایستید و آماده دستور امام باشید. با اولین دستور بر دشمنان زبون بتازید تا تمامی کفر از روی جهان رخت بربندند و زمینه ظهور حضرت مهدی آقا امام زمان فراهم شود. به امید فرج آقا امام زمان (عج) و طول عمر امام عزیزمان حضرت امام خمینی و صبر و شکیبائی تمامی خانواده شهیدان اسلام در آخرین وقت از شما می خواهم که من خون ناقابل خودم را در راه اسلام و قرآن هدیه به رهبر انقلاب و امام عصر نمودم. شما هم پیام مرا به گوش تمام جهانیان برسانید. خدایا خدایا قسم به زخم مجروحین تب دار تا دولت مهدی خمینی را نگهدار و در آخر از شما می خواهم مرا با همین لباس پاسداری دفن نمائید تا لایق شهید بودنم را با خودم به آخرت برم و آن وقتی که جنازه خونین مرا در دست دارید و در کوچه و خیابانهای شهرم به منزل دوم مرا می برید با انسجام و همبستگی کامل شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروی و اسرائیل را از یاد نبرید. چند جمله مخصوص برادرم، برادر عزیز من مقداری قرض دارم در مقابل چوب دارم و یخچال دارم آنها را بفروش و قرض برادرت را ادا فرما و زمین و زیربنای مرا نگهدار. در آینده انشاء الله شهرام با رقیه با هم ازدواج کنند و تو با اسد دست بدست هم می دهید و بقیه خانه را درست نمائید تا آنها با هم زندگی کنند و راهم را ادامه دهند. والسلام بهرام اسدپور 1362/6/15 شهید بهرام اسد پور تالش نام پدر :عزیز الله جلسات دعا های توسل و کمیل را فشرده تر کنید و هر هفته با حضور خویش در نماز جمعه بر صف های آن بیفزایید و به کلمات پیامبر گونه امام همچون گذشته با دقت کامل جامه عمل بپوشانید بعد از من اسلحه من و سلاحهای من که ازدست دیگر رزمندگان می افتد را شما بردارید و مانند بنیان مرصوص و سد محکم آهنی در مقابل دشمنان اسلام بایستید و با اولین دستور زبون بتازید تا تمامی کفر از روی جهان رخت بر بندد وزمینه ظهور حضرت مهدی آقا امام زمان فراهم شود «بسم ربّ شهدا وصدّیقین» ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون. البتّه مپندارید که شهیدان راه خدا مردند بلکه زنده به حیات ابدی شدند ودر نزد پروردگارشان روزی می خورند. باسلام ودرود بیکران بر امام عصر حضرت حجت ابن الحسن العسکری امام زمان (عج)وبا آرزوی طول عمر نایب بر حقش حضرت امام خمینی وپیروزی تمام رزمندگان اسلام علیه کفر جهانی وباسلام ودرود بر شهیدان وخانواده های محترم شهیدان ومادران داغ دیده وبا سلام بر تمام مادران چشم انتظار فرزندان رزمنده ای که دیدارشان به ابدمانده وآخرین سلام به برادران پاسدار وبسیجی که به هل من ناصرنی[هل من ناصر ینصرنی]حسین زمان خمینی بت شکن لبیک گفته اید. می خواستم چند کلمه ای اگر شده بعنوان وصیت نامه برای خانواده ام وبه آنهایی که در آینده ادامه دهندگان راه من وهزاران شهید دیگر هستند حالا فرق نمی کند چه در جبهه های نبرد ویا چه در پشت جبهه وبا حضور همیشگی خود در صحنه حاضر شده مشت محکمی بر دهان ابر خیانتکاران غربی وشرقی ویا نوچه هایشان می زنند .امیدوارم خداوند به من وبه تمام عاشقانش لیاقت شهادت عطاء فرماید چون دل ها برا یحسین بی طاب[بی تاب]است. اکنون شب چهار شنبه 1362/6/15 قبل از شروع دعا توسل در پایگاه شهید مظلوم، بهشتی لشکر 25 کربلا هستیم،به عملیات چیزی نمانده از رفتار وحرکات برادران مسءول واز دعاهای توسل وراز ونیازهای رزمندگان با معبودشان بوی کربلا مخصوصاً بوی حسین به مشام میرسد وبوی محله وبوی خون وشهادت. اوّلین در خواستی از مادرم وبرادرم وخواهر عزیزم دارم این است که برای من گریه نکنند واگر احساسات بر شماها دست داد بر حسین گریه کنید وبیاد کربلای حسین باشید همچنانکه می دانید رهبر کبیرمان فرموده این خون سید شهداست که در رگهای جوانان ما می جوشد وبه حرکت در می آورد.مادر عزیزم من که نمی دانستم شما وپدرم به من یاد دادید ومرا نضر[نذر]کردید وهرروز عاشورا مرا کفن می پوشانید وبه سرم قمه می زدند ولی بعد از چندی یا از ترس بود یانبود ولی یکی معلمانم ترک عمل نمودم چون می گفتند بخاطر ترس وخونریزی، شما کم خون شده اید ولی هیچکدام از اینها نبود ،مادرم من خونهایم را برای چنین روزی ذخیره خون بودم.حالا از شما می خواهم صبر داشته باشید که خداوند در قرآن کریم می فرماید انّ الله یحبّ الصّابرین خدا صابرین را دوست دارد.صبرو تحمل وبردباری به خرج دهید وباعث نباشید که از کارهای شما دشمنان من واسلام شاد ودوستان من ودوستان اسلام ناراحت شوند وآخرین چیزی که از شما می خواهم نمازهای یومیّه را از یاد نبرده وتقوا پیشه کنید وامام را دعا کنید واز روحانیت اصیل در خط امام جدا نباشید،باحضور خود ردرصحنه همیشه مشت محکمی بر دهان ابر قدرتهای شرقی وغربی ونوکران داخلیش بزنید.چند جمله ای هم می خواستم برای برادران همرزمم خودم یعنی برادر پاسدارو بسیجی پیام دهم هرچند که من خیلی کوچکتر از آن هستم که به شما برادران ایثارگر واز جان ومال گذشته پیام بدهم وآن اینست که همیشه گوش بفرمان امام عزیزمان باشید.بسات[بساط]دعاهای توسل ودعاهای کمیل را فشرده تر نمائید وهر هفته بر صف نماز جمعه بیفزایید همچنان که امام بزرگوارمان فرموده سپاه وبسیج ما نیروی مسلح امام وروحانیت واسلام است به این کلمات پیامبر گونه امام همچون گذشته با دقت کامل جامه عمل بپوشانیدوبعد از این اسلحه من وسلاحهایی که از دست دیگر رزمندگان می افتد شما بردارید مانند بنیان مرصوص سد محکم آهنی در مقابل دشمنان اسلام بایستید وآماده دستور امام باشید بااولین دستوربر دشمنان زبون بتازید تاتمامی کفر از روی جهان رخت بربندد وزمینه ظهور حضرت مهدی آقا امام زمان فراهم شود به امید فرج آقا امام زمان (عج)وطول عمر امام عزیزمان حضرت امام خمینی رهبر شکیبائی تمامی خانواده شهیدان اسلام در آخرین وقت از شما می خواهم که من خون ناقابل خودم را درراه اسلام قرآن هدیه به رهبر انقلاب وامام عصر نمودم شما هم پیام مرا به گوش تمام جهانیان برسانید . خدایا خدایا قسم به زخم مجروحین تب دار تا دولت مهدی خمینی را نگهدار ودرآخر از شما می فراهم مرا با با همین لباس پاسداری دفن نمائید تا لایق شهید بودنم را با خودم به آخرت ببرم وآن وقتی که جنازه خونین مرا دردست دارید ودرکوچه وخیابانهای شهرم به منزل دوم مرا می ببرئید با انسجان وهمبستگی کامل،شعار مرگ برآمریکا ومرگ بر شوروی واسرائیل از یاد نبرید.چند حمله مخصوص برادرم،برادر عزیزمن مقدار قرض دارم ،درمقابل چوب دارم ویخچال دارم آنها را بفروش وقرض برادرت را ادا فرما وزمینه وزیربنای مرا نگهدار درآینده انشاالله شهرام با رقیه با هم ازدواج کنند وتو با اسد دست بدست هم می دهید دبقیه خانه را درست نمائیدتا آنها با هم زندگی کنند وراهم را ادامه دهند والسلام خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار بهرام اسد پور1362/6/10

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد