جابر آقاجانی گلسفید

جابر آقاجانی گلسفید

نام: جابر

نام خانوادگی: آقاجانی گلسفید

نام پدر: فرج اله

تاریخ تولد: 1349/04/02

تاریخ شهادت: 1365/10/23

محل تولد: لنگرود

محل مزار: گلسفید

شهرستان محل پرونده: لنگرود

QR Code جابر آقاجانی گلسفید

دوم تیر 1349، در روستای گلسفی د از توابع شهرستان لنگرود به دنیا آمد. پدرش فرجالله، کشاورز بود و مادرش سیده هنده نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مدفن وی در زادگاهش واقع است.برادرش محمدنی زبه شهادت رسیده است.

بسم الله القاسم الجبارین و بسم رب الشهداء و الصدیقین و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغیثناء هم فهم لا یبصرون (سوره یس 8 تا 9 ) در پیش رویشان سدی نهاده ایم و پشت سرشان نیز سدی نهاده ایم و پرده بر آنها افکنده ایم مادر ره دوست نقص پیمان نکنیم گر جان طلبید دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم بنام خدای شهیدان سلام به خانواده های شهداء با سلام و صلوات به امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام امت خمینی بت شکن و سلام بر کلیه خدمتگذاران به اسلام وصیتم را با این جمله شروع می کنم که زندگی ذلت بار را هرگز قبول نخواهم کرد و بجای آن مرگ سرخ شهادت را بر آن ترجیح می دهم با خدایا خداوندا تو را شکر که به من سعادتی عطا کردی که هر چند لیاقتش را نداشتم و باز تو را شکر که سعادتی به من عطا کردی تا با انسانهای پاک و مومن همنشین شوم و در همنشینی با آنها قدری به خود آمده و لااقل توشه ای هر چند ناچیز برای آخرت خود برداریم. خدایا مرا بعنوان بنده ای حقیر و کوچک پذیرا باش حال که چند ساعتی به عملیات باقی نمانده است احساس می کنم که گلوله های دشمن سینه ام را مورد هدف خود قرار داده است و من هم می گویم یا ؟؟؟ که شمشیرها بیایید مرا دریابید خدایا تو خود شاهد باش که دنیا برایم ارزش ندارد و فقط مقصودم هدفم تو هستی دیدارت را آرزو می کنم امیدوارم که حاجتم را برآورده سازی و مرا از رهروان راهت قرار بدهی هر چند که احساس می کنم لیاقتش را ندارم بار خدایا از تو می خواهم که در موقع رفتن از این دنیائی فانی شهادتینم را بجا آورم خدایا احساس می کنم که می خواهم پرواز کنم پرواز سوی معشوق خدایا مرا دریاب خدایا گناهکارم معصیت کارم توبه کارم امیدوارم توبه ام را پذیرا باشی خدایا تهمت و ناسزا به مردم زیاد کرده ام امیدوارم مرا ببخشید و حال وصیتی به پدر و مادر و خواهر و برادرانم امیدوارم که سلام این حقیر را پذیرا باشید پدر عزیزم در این زندگی کوتاه خود آزار و اذیتهای بسیاری به شما نموده ام امیدوارم مرا ببخشید و از من راضی باشید مادر عزیزم می دانم داغ از دست دادن فرزند مشکل است و می دانم آرزو داشتید روزی مرا داماد کنید ولی بخدا سوگند شهادت بهترین عروسی من است و بدان که من داماد شده ام و از شما می خواهم که در مرگ من گریه کنید البته نه پیش دشمن چون دشمن شاد می شود و شما خواهران من در زندگیم آنچنان که باید و شاید حق برادری را اداء نکرده ام امیدورام از من راضی باشید و مرا ببخشید و شما برادرانم امیدوارم اسلحه من را به زمین نگذارید و وصیتم به شما مردم حزب الله همانا وصیت امیرالمومنین به شماست و آن اینکه ( اوصیکم به تقوی الله و نظم امرکم) و امیدوارم جلوی فساد و فحشا را بگیرید و عاملین فساد را از بین ببرید از همه کسانی که مرا می شناختند طلب بخشش و طلب آمرزش می نمایم. امیدوارم مرا ببخشید و در آخر از افراد حزب الهی می خواهیم که پیش پدر و مادر و خواهرم بروند و آنها را دلداری بدهند به امید زیارت کربلا بنده حقیر گناهکار خدا جابر آقاجانی دیدار در روز قیامت انشاء الله ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد بیا با ما که فرزندت شده داماد به حجله می روم شادان ولی زخمی بتن دارم بجای رخت دامادی بتن خونین کفن دارم جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را بجستم زندگانی را که گم کردم جوانی را کدشناسایى :1004534 کدبایگانى :489 65 نام :جابر نام خانوادگى :آقاجانىگلسفید نام پدر :فرجاله تاریختولد :03/04/1349 ش.ش :1736 محلصدورشناسنامه :گلسفید تاریخ شهادت :23/10/65 نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحمیلى شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسطدشمندرجبهه استان :بنیادشهیداستانگیل ن شهر :ادارهبنیادشهیدلنگرود وصیتنامه :(بسم الله القاسم الجبارین و بسم رب الشهداء والصدیقین) وجعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلقهم سدا فاغشینا هم فهم لایبصرون . سوره یس 8 تا 9 در پیش رویشان سدى نهاده ایم و پشت سرشان نیز سدى نهاده ایم و پرده بر آنها افکنده ایم . ما در ره دوست نقض پیمان نکنیم گرجان برود دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزیدیان لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم بنام خداى شهیدان سلا م به خانواده هاى شهداء با سلام و صلوات به امام زمان (عج ) و نا یب بر حقش امام امت خمینى بت شکن . و سلام به کلیه خدمتگذاران به اسلام . وصیتم را با این جمله شروع مى کنم که زندگى ذلت بار را هرگز قبول نخواهم کرد و بجاى آن مرگ سرخ شهادت را بر آن ترجیح مى دهم . بار خدایا ، خداوندا تو را شکر که بمن سعادتى عطا کردى که هر چند لیاقتش را نداشتم و باز تو را شکر که سعادتى به من عطا کردى تا با انسانهاى پاک و مومن همنشین شوم واز همنشینى با آنها قدرى به خود آمده ولااقل توشه اى هر چند ناچیز براى آخرت خود بردارم . خدایا مرا بعنوان بنده اى حقیر و کوچک پذیرا باش حال که چند ساعتى به عملیات باقى نمانده است احساس مى کنم که گلوله هاى دشمن سینه ام را مورد هدف خود قرار داده است و من هم مىگویم (یا سیف خذینى ) که شمشیرها بیایید مرا دریابید . خدایا تو خود شاهد باش که دنیا برایم ارزشى ندارد و فقط مقصودم هدفم تو هستى دیدارت را آرزو مى کنم امیدوارم که حاجتم را بر آورده سازى و مرا از رهروان راهت قرار بدهى هر چند که احساس مى کنم لیاقتش را ندارم . بارخدایا از تو مى خواهم که در موقع رفتن از این دنیا ى فانى شهادتم را اجابت کنى . خدایا احساس مى کنم که مى خواهم پرواز کنم پرواز بسوى معشوق خدایا مرا دریاب ، خدایا گناهکارم ، معصیت کارم ، توبه کارم امیدوارم توبه ام را پذیرا باشى . خدایا تهمت و ناسزا به مردم زیاد کرده ام . امیدوارم مرا ببخشید . و حال وصیتى به پدر ومادر و خواهران و برادرانم : امیدوارم که سلام این حقیر را پذیرا باشید . پدر عزیزم در این زندگى کوتاه خود آزار و اذیتهاى بسیارى به شما نموده ام امیدوارم مرا ببخشید و از من راضى باشید مادر عزیزم مى دانم داغ از دست دادن فرزند مشکل است و مى دانم آرزو داشتید مرا داماد کنید ولى بخدا سوگند شهادت بهترین عروسى من است و بدان که من داماد شده ام و از شما مى خواهم که در مرگ من گریه کنید البته نه پیش دشمن چون دشمن شاد مى شود . و شما خواهران من در زندکیم آنچنان که باید و شاید حق برادرى را اداء نکرده ام امیدوارم از من راضى باشید و مرا ببخشید . و شما برادرانم امیدوارم اسلحه من را به زمین نگذارید . و وصیتم به شما مردم حزب ا... همانا وصیت امیرالمومنین به شما ست و آن اینکه ( اوصیکم بتقوى ا.. و نظم امرکم ) و امیدوارم جلوى فساد و فحشا را بگیرید و عاملین فساد را از بین ببرید از همه کسانى که مرا مى شناختند صلب بخشش و طلب آمرزش مى نمایم امیدوارم مرا ببخشید و در آخر از افراد حزب الهى مى خواهیم که به پیش پدر ومادر وخواهرم بروند و آنها را دلدارى بدهند . به امید زیارت کربلا ببوسم دستت اى مادر که پروردى مرا آزاد بیا با با که فرزندت شده داماد به حجله مى روم شادان ولى زخمى به تن دارم بجاى رخت دامادى بتن خونین کفن دارم جوانى شمع ره کردم که جویم زندگانى را نجستم زندگانى را که گم کردم جوانى را بنده حقیر و گناهکار خدا جابر آقا جانى دیدار در روز قیامت انشاءا... خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار ساعت 5 / 11 صبح شنبه 19 / 10 / 65 بسم الله الرحمن الرحیم بنام خداى شهیدان سلام به خانواده هاى شهدا با سلا م به روان پپاک شهداى گرانقدر اسلام الخصوص سید شهدا . خدمت پدر و مادر خواهر و برادرعزیزم سلام گرم عرض مى نمایم امیدوارم که سلام این حقیر را پذیرا باشید . بارى اگر احوالى از این جانب فرزند حقیر تان را خواسته باشید الحمد الله شکر خدا ى بارى تعالى بد نبوده و عمرى را به دعا گوییتان مشغول مى باشم به پدر ومادر عزیزم الان که این نامه ناقابل را برایتان مى نویسم ساعت 7 صبح روز جمعه 18 / 3 / 65 مى باشد که در کنار پنجره اى نشسته ام و یکباره در فکرم خطور کرد که یک نامه ناقابل برایتان بنویسم و خواستم از راه دور چند کلامى با همدیگر در دل کنم به خدا دلم خیلى گرفته است دوست دارم پرواز کنم به معشوقم برسم آنقدر عشق به معشوق دارم که نمى توانم با این کلام کوتاهم آن را بیانکنم . بلى پدر ومادرم دنیا مى گذرد همه ما باید چه دیر و چه زود بایستى یک روزى از این دنیا ى فانى وداع کنیم و به سوى معشوق برویم و خوش بحال آن کسانى که کوله بار خود را زود بستند و عزم سفر کردند ، بخدا کسانى که از دنیا زود رفتند راحت شدند . الآن که این نامه را برایتان مى نویسم تقریبا 3 روز است که عملیات کربلاى پنج شروع شده است تا حال ما در عملیات نرفته ایم . انشاءالله آرى اگر خدا خواست کربلا را زیارت مى کنیم .انشاءالله امیدوارم که از من راضى باشید . از مجید خبرى ندارم ، بنده یک عدد نامه تلگرافى برایتان فرستاده ام . خداحافظ به امید زیارت کربلا ( سلام برسانید ) 19 / 10 / 65

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد