بسم ا... الرحمن الرحیم وَ اَعِدّوُا لهم ما اَسْتطعتم من قوَّه امام خمینی: اینهایی که شب را بدعا و مناجات برمی خیزند، البته در جنگها پیروز خواهند شد. وصیت نامه سرباز کوچک اسلام سیدجواد پاسبان و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... اموتا بل احیاء عند ربهم یرزقون "آل عمران/168" گمان مبرید آنان که در راه حق شهید شده اند مرده اند بلکه آنها زندگان هستند و در نزد خداوند روزی می طلبند. با درود بر امام امت خمینی عزیز، سلام بر تمام شهیدان و یاوران اسلام و سلام بر خانواده عزیزم؛ بالاخره پس از انتظارهای فراوان موفقیت اینکه اوج و تکامل که همان شهادت در راه اسلام است دارم می رسم. خدای را می ستایم که به من لیاقت چنین کاری همان جنگ با کفار است را داده، بطوریکه دعا می کردم دعایم را استمرار می دهم که در این جنگ مرا جزء شهداء قرار دهد. انشاء الله سلام بر شما پدر و مادر در این لحظه یاد زحمات شما افتادم که با چه زحمتی مرا بزرگ کردید و یاد این موضوع افتادم که چه فرزند بی وفایی بودم که نتوانستم کوچکترین خدمتی در قبال ذره ای از محبتهای شما را انجام دهم. در این لحظه که جزء شیرین ترین لحظه های زندگی من است از شما حلالیت می طلبم و امیدوارم که مرا ببخشید و افتخار کنید که فرزندی داشتید که در راه خدا شهید شد و شما ای برادرانم و خواهرم امیدوارم که شما هم اگر خطایی از من سر زده و باعث ناراحتی شما شده مرا ببخشید. در آخر از کلیه افراد خانواده و آشنایان می خواهم که مرا ببخشند و حلال کنید. در آخر از پد رو مادر و خواهرانم و برادرانم و مردم شهید پرور می خواهم که به این آیه شریفه قرآن توجه کند که باعث شادی روح من هم باشد. "هرکجا باشید مرگ شما را فرا می رسد. اگرچه در کاخهای بسیار محکم باشید." در آخر از شما پدر و مادرم می خواهم که در موقع عزاداری ساده ترین مجلس را برای من بگیرید و از مخارج بیخودی جلوگیری کنید و دوم بعداز روز هفتم کسی از خانواده ام به هیچ عنوان حق اینکه سیاه بپوشد ندارد. چون باعث ناراحتی من می شود. امیدوارم که در خدمت به اسلام و در خط امام از هیچ کاری کوتاهی نکنید و دنباله رو راه شهیدان باشید. انشاء الله و در آخر از برادران مسجد جامع "کومله" و مردم شهیدپرور و کومله می خواهم که هوشیاری خود را بیش از پیش نشان بدهند و منافقان کوردل را در میان خودشان راه ندهند و سنگر مسجد را خالی نکنند. جسد مرا زیر پای برادر شهیدم ابوالفضل حسینی بگذارید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار به امید پیروزی رزمندگان بر علیه کفار جهانی خدایا خدایا رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان و به پدر و مادرم بگوئید که در موقع شهادتم گریه نکنند. التماس دعا دارم. چند سخنی با مردم و برادران انجمن اسلامی مسجد جامع کومله سلام برادران انجمن اسلامی من یعنی سید جواد پاسبان برای شما برادری خوب و مهربان نبودم. باید مرا ببخشید. برادران هوشیار باشید که منافقان می خواهند که در میان شما نفوذ کنند. منافقان جدید که با نام مقدس مهدی (عج) می خواهند ضربه به این امام و انقلاب بزنند بایستید. ای برادران خطر این منافقان کوردل یعنی (انجمن حجّتیه) از مجاهدین خلق بیشتر است و از شما مردم هوشیار و همیشه در صحنه کومله و انجمن اسلامی می خواهم که جلو این منافقان کوردل را بگیرند. و از همه شما می خواهم که مسجد به گفته امام سنگر است. انشاء الله پر می کنید. من از همه شما مردم شهیدپرور کومله می خواهم که هرچه بدی از من دیده اید مرا ببخشید. انشاء الله و در آخر چند دعا می کنیم خداوندا این امام عزیزمان که هدف او پیاده کردن اسلام در جهان است او را از گزند دشمنان به دور دار خدایا از تو می خواهم که لیاقت شهید شدن را به من بده خدایا هروقت که لیاقت شهید شدن را پیدا کردم شهادت را نصیبم کن خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار بسم الله الرحمن الرحیم با سلام ودرود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی وبا سلام ودرود به رزمندگان دلیر اسلام وبا سلام ودرود به شهیدان گلگون کفن جمهوری اسلامی ایران که با خون خود ماراروسفید وقبرستانها راآباد کردند.وبا سلام ودرود به خانواده شهیدان وبا سلام ودرود به شما خانواده محترم.با عرض سلام،سلامتی شمارا از خداوند بزرگ خواهانم.پدر جان اگر احوالی از این پسر حقیر وکوچک خاسته[خواسته] باشی به امید خداوند بزرگ خوب هستم وبه دعا گوئی شما مشغول می باشم وامیدوارم حال مادر عزیزم خیلی خیلی خوب باشد.به مادرم بگوئید مربایی که ساخت[ساخته]بودند به دست مارسیدوبرادرانی که از آن خورده بودندبه ماگفتند که برروی کاغذی نوشته بود که انجمن اسلامی خواهران کومله-به خدا قسم که شمامادران عزیز وفداکار مارا روسفید کردید وقتی که بعضی از برادران آن را خورده بودند به ما می گفتند که آیا کومله بزرگ است بعد ما تمام آن چیز هایی که کومله کمک کرده بود را به آنها گفتیم بعد آنها می گفتند پس مردم شهید پروری هستند.به هر حال،حال برادرعزیزم رضا که خوب است امیدوارم که خوب باشد وامیدوارم که حال خواهر وخواهر زاده وعباس من وضیاء وکبری جانم خیلی خیلی خوب باشد من از کبری می خواهم به انوان[عنوان]یک برادر کوچک که در آخرت نماز به داد آدم می رسد پس از فردا شور[شروع]بکن به نماز خواندن واز ضیاءوعباد که به تابستان چیزی نمانده پس درس خود را هرچه بیشتر بخوانند چون در تابستان راحت به جبهه ویاآموزش برود انشاالله.برادر عزیزم که ؟ همین دیروز به گردان ما آمد و بعد اورا به گردان 2فرستادند من رفت[رفته]بودم در جایی ،که آمدم دیدم که هوشنگ در سنگر غلام رضا نشسته است بعد از سلام وعلیک از او پرسیدم که تو کدام گردان هستی .گفت گردان شما ودر دسته شما ودر حال حاضر ما از کومله سه نفر هستیم که در گردان حمزه سیدالشهدا هستیم.دیگر وقت شمارا نمی گیرم.سلام برادران عزیز را به خانوادشان برسانید.غلام رضا صیقلی وهوشنگ کردی.سلام مارا به برادران ناصر-حسین-نادر-محمد-؟-بهروز وپرویز صیقلی ورضا امیدی اسحاق -نادر-؟-قاسم -علی-؟ ،به خانواده برادر شهیدم ابوالفضل حسینی وبعد به خانواده صیقلی ودیگران[برسانید]-خداحافظ نام و نام خانوادگی شهید : سید جواد پاسبان نام پدر : سید حسن محل تولد : کومله تاریخ تولد : 1347 تاریخ شهادت : 1362/8/8 و اعدوا الا ما استطغاتم من قوت . امام خمینی : اینهایی که شب را به دعا و مناجات بر می خیزند البته در جنگها پیروز خواهند شد . بسم الله الرحمن الرحیم : وصیت نامه : ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون . گمان مبرید آنانکه در را ه حق شهید شده اند مرده اند بلکه آنها زندگانند نزد پروردگارشان ... با درود بر امام امت خمینی عزیز و سلام بر تمامی شهیدان و یاوران اسلام و سلام برخانواده عزیزم و بلاخره پس از انتظار ها ی فراوان و موفقیت اینکه اوج و تکامل که همان شهادت در راه اسلام است دارم می رسم خدای را می ستایم که بر من لیاقت چنین کاری که همان جنگ با کفار است را داده به طوری که دعا می کرد م دعایم را استمرار می دهم که دراین جنگ مرا جزء این اقشار قرار دهد . انشاالله . سلام بر شما پدر و مادر در این لحظه به یاد زحمات شما افتادم که با چه زحمتی مرا بزرگ کردید و یاد این موضوع افتادم که چه فرزند بی وفایی بودم که نتوانستم کوچکترین خدمتی در قبال ذره ای از زحمتهای شما را انجام دهم در این لحظه که جزء شیرین ترین لحظه های زندگی من است از شما حلالیت می طلبم امیدوارم که مرا ببخشید و افتخار کنید که فرزندی داشتید که در راه خدا شهید شد و شما ای برادرانم و ای خواهرانم امید وارم که شما هم اگر خطایی از من سر زده و باعث ناراحتی شده مرا ببخشید در آخر از کلیه افراد خانواده آشنایان می خواهم که مرا ببخشند و حلال کنند در آخر از پدر و مادر و خواهرانم و برادرانم و مردم شهید پرور می خواهم که به این آیه شریفه قران توجه کنند که باعث شادی روح من هم باشد . ( هر کجا باشید مردن شما را فرا می رسد . اگر چه در کاخ های بسیار محکم باشید ) در آخر از شما پدر و مادر می خواهم که در موقع سوگواری ساده ترین مجلس را برای من بگیرید و از مخارج بیخودی جلو گیری کنید و دوم بعد از روز هفت کسی از خانواده ام به هیچ عنوان حق اینکه سیاه بپوشند ندارند چون باعث ناراحتی من می شود امید وارم که در خدمت به اسلام و در خط امام از هیچ کاری کوتاهی نکنید و دنباله راه شهیدان باشید . انشاالله و در آخر از برادران مسجد جامع کومله و مردم شهید پرور کومله می خواهم که هوشیاری خود را بیش از پیش نشان بدهم و منافقان کور دل را در میان خودشان راه ندهند و سنگر مسجد را خالی نکند جسد مرا زیر پای برادر شهیدم ابوالفضل حسینی بگذارید خدایا - خدایا - تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر علیه کفار جهانی خدا یا خدایا رزمندگان اسلام پیروز شان بگردان به پدر و مادر م بگوئید که در موقع شهادتم گریه نکنند التماس دعا . به پدر و مادر م بگوئید که در موقع شهادتم گریه نکنند.دوستدار همه برادران سید جواد پاسبان 62/6//8 پدر و مادر عزیزم سلام. من یعنی سیدجواد پاسبان می خواهم وقتی که من شهید شدم برای من گریه نکنید چون امام حسین کسی را نداشت که بر روی قبرش گریه کند. پدر و مادر عزیزم من این راه را که انتخاب کردم راهی است که امام حسین (ع) و یارانش رفته اند. من چون امام را خیلی دوست داشتم به جبهه های حق علیه باطل رفتم که حسین زمان مان را یاری کنم. مادر جان، تو باید افتخار کنی که شهیدی به درگاه خدا داده چون خدا به شما امانت داده بود و شما امانت را در راه او دادید. و من می دانم که خیلی شما را اذیت کردم. مرا باید ببخشید و تو ای پدر همچون کوه استوار باشد. پدر جان وقتی که من شهید می شوم از تو می خواهم که نماز شکر بجای آوری و دستهای خود را به سوی آسمان بلند کن و از خدا بخواه که امام عزیزمان را یاری کند که تا این انقلاب الهی را تا پایان رهبری کند. "آمین" و شما ای برادران من هرگز نگذارید که اسلحه من بر روی زمین افتد و امام عزیزمان را یاری کنید. ای خواهران عزیزم حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید همچون فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید. "انشاءا..." "چند سخنی با مردم و برادران انجمن اسلامی مسجد جامع کومله" سلام برادران انجمن اسلامی. من یعنی سیدجواد پاسبان برای شما برادر خوب و مهربانی نبودم. باید مرا ببخشید. برادران هوشیار باشید که منافقان می خواهند که در میان شما نفوذ کنند. منافقان جدید که با نام مقدسه مهدی (عج) می خواهند ضربه به این امام و انقلاب بزنند بایستید. ای برادران خطر این منافقان کومله یعنی (انجمن حجتیه) از مجاهدین خلق بیشتر است. از شما مردم هوشیار و همیشه در صحنه کومله و انجمن اسلامی می خواهم که جلو ای منافقان کوردل را بگیرید. و از همه شما می خواهم که به گفته امام مسجد را که سنگر است انشاء الله پر می کنید. من از همه شما مردم شهیدپرور کومله می خواهم که هرچه بدی از من دیده اند مرا ببخشند. انشاءالله و در آخر چند دعا می کنیم خداوندا این امام عزیزمان که هدف او پیاده کردن اسلام در جهان است او را از گزند دشمنان به دور دار. خدایا از تو می خواهم که لیاقت شهید شدن را به من بده. خدایا هروقت که لیاقت شهید شدن را پیدا کردم، شهادت را نصیبم کن. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمنی را نگهدار مدرسه راهنمایی گذاشت سر از پیچ و خم زندگی درآورد. یعنی به زودی و با فکر و تلاش بیشتری نسبت به دیگران، یعنی کسانی که ازنظر سنی با او برابر بودند به بسیاری از مسائل زندگی می پرداخت. زمانی که در مدرسة راهنمایی درس می خواند چون پدر ما پیر بود و نمی توانست چرخ خود را به خوبی بگرداند او به غیرت افتاد و روزها تا غروب به کار مشغول می شد و شبها برای درس خواندن به مدرسه می رفت. بالاخره تا کلاس دوم راهنمایی بیشتر نتوانست ادامه دهد. زمانی که مدرسه را ترک کرد به کار خود ادامه داد. با مردم بسیار خوش اخلاق و مهربان و دلسوز بود. حتی برای خیلی از اشخاص بدون آنکه مزدی دریافت کند کار و تلاش می کرد. برای همه دل می سوزاند. در خانه اخلاق بسیار خوب داشت. بیشتر از همه با مادرمان صحبت می .