عسکر غفورپورفتیده

عسکر غفورپورفتیده

نام: عسکر

نام خانوادگی: غفورپورفتیده

نام پدر: قربانعلی

تاریخ تولد: 1346/05/19

تاریخ شهادت: 1365/10/05

محل تولد: لنگرود

محل مزار: فتیده

شهرستان محل پرونده: لنگرود

QR Code عسکر غفورپورفتیده

نوزدهم مرداد 1346، در روستای فتیده از توابع شهرستان لنگرود به دنیا آمد. پدرش قربانعلی، کشاورز بود و مادرش مریم نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار مشمول در جبهه حضور یافت. پنجم دی 1365، در ام الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مدفن وی در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است.

بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه برادر پاسدار عسگر غفورپور اگر چه خود را بیش از هر کس محتاج آنروز می دانم (شهادت) برادران عزیزم, در کسب ذخایر اخروی برخود هیچگونه تزلزل راه ندهید و موانع رشد خود را یک به یک از سر راه خود برداشته و انشاءالله که به مقصود خواهید رسید. دوستان عزیز بدانید که لحظات و فرصتها همه چون ابر می گذرد و این عمر ماست که در این فرصت مانند تیری است که از ترکش ایّام رها شده و به سرعت به نقطه پایان نزدیک می شود لذا باید حداکثر استفاده را از عذری که خداوند به ما عنایت داشته کرده و آن را برای نجات از عذاب الهی نماییم و الدنیا مزرعه الاخره قال رسول الله (ص) ثلاثه عصموا من ابلیس الذاکرون به بلیل و النهار و الباکوسه من حسنه الله و المسمغرون مال سحار ـ یک نکته عربی است خدایا تشکر می کنم که تو این نعمت را به من دادی که بتوان در برابر تو در راه اهداف حکومت اسلامی محبتهای دنیوی را فراموش کنم و فقط راه در نظر داشته باشم پدر عزیزم می دانم که محبت من در دل تو بسیار است و رنج و اندوه از دست رفتن من برایت دشوار است ولی راه الله در راه به ثمر و رساندن حکومت اسلامی بسی ناچیز است مادر عزیزم می دانم که غم از دست دادن فرزند برای شما بسیار مشکل است اگر بگویم مادر فراموشم کن می دانم که برایت امکان پذیر نیست ولی مادر عزیزم عمر دنیا کوتاه است بالاخره آدمی روزی می آید و روزی می رود چه بهتر که این مرگ شهادت و در راه الله باشد از همه می خواهم که وظیفه شرعی خود را در این لحظات حساس که اسلام مورد تهاجم خصم قرار گرفته و تشخیص داده و عمل نمایند بار الها از تو می خواهم که مرا از آن گروه قرار دهی که برای تو به جبهه می روند و پیمانت را نمی شکنند خدایا آنقدر به من ایمان شجاعت و صبر ده که بتوانم تا آخرین لحظه های عمرم جدا از دیارم و قبیله ام با دشمنان تو یعنی آمریکا و شوروی و اسرائیل و صدام مبارزه کنم خدایا آنقدر در زندگی کوتاه مدت نیکی خود را در مرگ من و قبل از مرگم شامل حالم کردی و شهادت راه در آخرت روزیم قرار ده به خود آئید اینقدر به دنیا دل نبندید چرا که دنیا گذرگاه است بدانید پیکرها برای مرگ ساخته شده و سرانجام مرگ است بار خدایا لحظه هایی که مرگم فرا رسیده است یک لحظه ای چشمم را باز کنم و بسوی آن کسی بشتابم که مرا در قلب خود جا داده و مرا هرگز از جلوی چشم خود دور نمی کند بابا , مادرجان, پدر جان , برادر جان , خواهر جان و عزیزم , ... عزیز گرامی ام والسلام عسگر غفورپور بسم رب الشهدا و الصدیقین وصیتنامه سرباز شهید عسگر غفور پور از لنگرود شهادتنامه اینجانب عسگر غفور پور : فرزند قربانعلی به شماره شناسنامه 1955 متولد 1346 وصیتنامه خویش را آغاز می کنم اکنون که من آن لیاقت را پیدا کرده ام که در جبهه اسلام علیه کفر حضور یابم لازم می دانم هدفی را که از برای آن در این جبهه میگزارم بیان کنم نمی دانم چگونه این مطلب را که با جان و دل درک کرده ام به روی کاغذ بیاورم ولی باید آنچه را در توان است بکار برد وهدفی را که برای آن جان خود را فدا میکنم بیان کرد برادران امام حسین (ع) میفرماید مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت پس چرا باید زیر بار ذلت رفت باید قیام کرد و ظالم را ریشه کن کرد اگر چه جان را نیز در این راه فدا کنیم نمی دانم منظور خود را میرسانم یا نه هدف این است که موقع جان در ؟؟؟ پول را فدای جان باید کرد ولی وقتی دین در خطر است باید جان را فدا کرد زیرا جان در مقابل دین هیچ است من جان خود را بخاطر احیای دین فدا می کنم اگر چه جسدم پاره گردد یا در زیر آفتاب سیاه گردد و یا از تشنگی ؟؟؟ ای کسانی را که این وصیت نامه را بخوانید بدانید که من هرگز هدفی جز الله نداشتم و بخاطر احیای دین خدا در زمین قیام کرده ام و از رهبر بزرگ شهیدان امام حسین درس شهادت آموخته ام و در این راه از جان نیز دریغ نکرده ام و اما ای مادر عزیزم: اگر چه شما را آرزو بر این بود که حجله دامادی مرا ببینید هیچ در فقدان من ناراحت نباشید که من با شهادت خویش به چیزی بهتر از حجله دامادی دست یافته ام از همه می خواهم که من بنده گناهکار را که سر تا پا گناهکار بودم ببخشید مادرم امیدوارم که شیرت را برایم حلال کنی که بتوانم در خانه کوچک خودم نه چراغی و نه برقی وجود زندگی کنم و بدان که فرزندت در راهی قدم گذاشت که علی اکبر حسین و علی اصغر در این راه کشته و من کشته اند پس امیدوارم که هیچ دلگیر نشدی از تمام دوستان و آشنایان در خواست حلالیت می کنم مادر عزیزم اگر چه مال دنیا هیچ ارزشی در برابر دین ندارد ولی باید آنرا نیز خرج کرد تا دین پابرجا بماند پس هر چه از مال دنیا دارم خودت در اختیار بگیر و هرطور که دلت می خواهد در راه رضای خدا خرج بفرما مادرم هیچ ناراحت نباش از اینکه خانه بی سرپرست میماند ولی بدان که خدا خودش سرپرست بزرگی بر همه بندگان است خودت همچنان که مرا تربیت کردی آنها را نیز تربیت بکن بر مرگم عزاداری نکنید که عزاداری و گریه و سیاه پوشیدن سزاوار مولایم حسین (ع) است که درس شهادت و آزادگی را از آن بزرگوار آموختم پدرم ناراحت نباشید محبتهای شما را فراموش نمی کنم برادران عزیزم خواهران گرامیم ؟؟؟

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد