بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه پاسدار شهید اسلام بهمن سعادت خواه ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا" بل احیاء عند ربهم یرزقون مرده مپندارید آنا نی را که در راه خدا کشته شده اند بلکه زنده اند و در نزد خدای خود روزی می خورند بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و بنام حسین سالار سرخ شهیدان و بنام امام زمان امام خمینی رهبر مسلمین و مستضعفین جهان پروردگارا من به ندای امام امتم لبیک گفتم و به جبهه نبرد حق علیه باطل اعزام شدم تو گواه باش که به جز یاری حسین زمان نیت دیگری ندارم در صحرای کربلا حسین علیه السلام می گفت هل من ناصرا" ینصرونی و جوابی می شنید اینک من به ندای نایب بر حق امام زمان عج الله تعالی لبیک گفتم او را یا ری خواهم کرد تا اسلام به قوت خود تا ظهور مهدی ( عج ) به سرعت هر چه بیشتر پیش رود برادران عزیز مبادا مبادا دست از یاری امام امت بردارید به خدا این پیر فیلسوف و نایب بر حق مهدی (عج ) به جز سعادت بندگان خدا و یاری اسلام مسلمین عقیده دیگری در سر ندارد پس برادران یار و یاور اسلام باشید مبادا در غفلت با شید ودر غفلت بمیرید که علی (ع ) در محراب به شهادت رسید برادران مسجدها را خالی نکنید ؟؟؟ را محترم نگه دارید و همیشه برای ظالم وحشت- آور شوید و برای مظلوم پناهگاه باشید برادران راهی را انتخاب کردم و این راه را فقط برای رضای خداوند متعال رفتم و برای من ناراحت نباشید از برادران خواهشی دارم که وقتی آمدند و در مراسم شرکت کردند برای بنده دعا کنید که خداوند شهادت مرا قبول کند و در شهادت من استوار باشید و درس شهادت را به تمام پدران و مادران بیاموزید و به دشمنان ما بگویید که فرزندمان را در راه خدا داده ایم و دیگر فرزندان ما را خواهیم داد و حتی جان خودمان را فدای اسلام خواهیم کرد اما سخنی با پدر و مادر عزیزم : پدر و مادر جان می دانم که شما برای من ؟؟؟این را بدانید که فرزند خود را در راه خدا دادید مبادا از این ناراحت باشید که روزی جنازه من نیامده و یا اگر آمده باشد ناراحت نشوید پدر و مادرجان دشمنان ما سوء استفاده می کنند وقتی که ببینند شما دارید گریه می کنید به خواهرانم بگویید استوار باشید و حجاب اسلامی خود را نگهدارید پدر جان اگر اسلحه من از دست من به زمین افتاد باید برادرم ؟؟؟ بجنگد ؟؟؟ ناراحت نباشید که فرزندتان شهید شد ه است شما کمی فکر شهید قربانی را کنید که ؟؟؟؟؟ فرزند خود به جبهه رفت و به شهادت رسید آیا بچه های کوچک او از مادر ؟؟؟ تقاضای پدر نمی کنند رقیه امام حسین ( ع ) نیمه شب بلند می شد و به عمه اش زینب می گفت که من بابا می خواهم آیا فرزند شهید قبادی بابا نمی خواهد یا فرزند شهید رضوان خواه بابا نمی خواهد پس پدر جان استوار باشید با خدا وبا تقوا باشید که خداوند با تقوایان را دوست دارد انشاء الله که مرا ببخشی پدر جان و السلام مورخه 65/9/29 نوشته شد