سیدابراهیم مهدوی پاپکیاده

سیدابراهیم مهدوی پاپکیاده

نام: سیدابراهیم

نام خانوادگی: مهدوی پاپکیاده

نام پدر: سیدبزرگ

تاریخ تولد: 1340/08/09

تاریخ شهادت: 1365/10/25

محل تولد: لنگرود

محل مزار: پاپکیاده

شهرستان محل پرونده: لنگرود

QR Code سیدابراهیم مهدوی پاپکیاده

نه م آبان 1340، در روستای پاپکیاده از توابع شهرستان لنگرود به دنیا آمد. پدرش سید بزرگ، کشاورزی میکرد و مادرش سیده سکینه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. صافکار بود. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و پا، شهید شد. مدفن وی در زادگاهش واقع است.

بسم الله الرحمن الرحیم اریت الذی یکذب بالدین فذالک الذی یدع الیتیم... بنام خداوند بخشنده مهربان ای رسول ما آیا دیدی آنکس را که روز جزا را انکار می کرد. این همان شخصی است که یتیم را در خود می راند و کسی را بر اطعام فقیر ترغیب نمی کرد. پس وای بر نمازگزاران که دل از یاد خدا غافل دارند. همانان که بریا و خودنمایی کنند و ذکات احسان را از فقیران منع کنند. بنام الله یگانه منجی بشریت و حامی مستضعفان و محرومان، بنام ا... که همه از اوست. اوست کریم، بخشنده، اوست دانا و مهربان که انسان مخلص مؤمن سر تعظیم فرود آورده در برابر او تعظیم می برند. کریم است بخشنده پس ای بی خبران بخود آیید بشتابید بسوی او کریم است و مهربان. بدرود رفیقانم بدرود که دیگر در میان شما نیستم، آن زمزمه های دلنشینتان را بشنوم و خنده بر لب بگشایم. خود با آغوش باز بسوی شهادت رفته ام و زن و فرزندانم را رها کردم و به قربانگاه اسماعیل رفته ام تا کوردلان بفهمند و نگویند چراغ جاده شان خاموش گشته است و راهی برای بازگشت شان وجود ندارد. چرا؟ مضمون آیات خداوند چنین است که بنده ام (که صدبار اگر توبه شکستی بازآی) در رحمت من بسوی شما باز است. پس ای کوردلان بدانید که در اشتباه هستید. چگونه می خواهید جواب خدا را بدهید. بترسید از عذاب الهی، پدرم شرمنده ام نمی دانم در بزرگواری شما چه بنویسم. همینقدر می دانم از دست دادن جوان برای تو مشکل است. بر مزارم گریه کن تا اشکهایت فرش سنگ قبر مرا بشوید و اسم من معلوم شود تا همگان اسم مرا بخوانند. افتخار کن و سرت را بالا نگهدار و بردبار باش و خوشا بحال شما که اینچنین فرزندی تربیت نمودی و تحویل جامعه دادی. پدرم از فرزندانم خوب پذیرایی کن. از پسرم رضا و از دخترم لیلا که میوه دلم بودند طوری تربیت کن که رهروان راه من باشند که در جامعه سربار کسی نباشند. پدرم دیگر سفارش نمی کنم هم اکنون این جملات را می نویسم اشک از چشمانم جاری است دیگر سفارش نمی کنم. پدرم چیز زیادی در زندگی ندارم تمام دارایی من در اختیار شما باشد. هرچه تصمیم گرفتی همان است و به اسم بچه هایم ثبت کن از آنها مواظبت کن که آنها احساس نکنند بابا ندارند. مادرم، گریه مکن برای من. چون راهی را که انتخاب کردم راه خداست و به خدا پیوستم. میدانم زحمتهای زیادی برایم کشید. شبها بر گهواره من نشستی و گریه ام را خاموش نمودی. ولی خود از خواب شیرین خود گذشتی و چه شبها بر گهواره من نشستی و بیخوابی را تحمل نمودی. چکنم جنگ است میان اسلام و کفر. برادرم، بردبار باش و ثابت قدم. راهی که من رفتم رضای الله در آن است. سفارشم این است که در راه دین خدا کوشا باش. خواهرانم، زینب وار زندگی کنید. هر شب جمعه بر مزار من بیایید و زمزمه یاحسین سر دهید. چون حسین تنها بود. الگو باشید تا بر شما افتخار کنم. بر سر قبر من گریه کنید تا اشکهای شما سنگ فرش مرا بشوید و اشکهای شما عطری باشد برای مزار من. برای من حجله نزنید نمی خواهم تجملی باشد. همسرم، با عرض ادب سلام می گویم. حلالم کن. می دانم در طول زندگی مشترکی که داشتیم رنگ خوشحالی را ندیدید و همیشه زندگی ما در تلاطم بود. چه سختیهایی که نکشیدی. نتوانستم آرزوهایت را برآورده کنم. فقط سفارشم این است که بردبار باشید که خداوند کریم عادل است. شما ای آشنایان فامیلان که برای عزاداری من آمدید خوش آمدید، قدم رنجه فرمودید امیدوارم که در مدت حیات خود بدی از من دیده اید مرا عفو کنید. والسلام علیکم و رحمه ا... و برکاته خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار سیدابراهیم مهدوی

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد