یکم بهمن 1342، در شهرستان آستارا به دنیا آمد. پدرش حاجیآقا، کشاورزی میکرد و مادرش ریحانه نام داشت. تا پایان دوره کاردانی در رشته زبان و ادبیات فارسی درس خواند. معلم بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مدفن وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به نام ایزد منان
به نام خدایی که در دنیا بر مومن و کافر رحم می کند و در آخرت تنها بر مومن رحم می کند
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون
و کسی را که در راه خدا کشته شده مرده مپندارید بلکه او زنده جاوید است و لیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت
پدر و مادر عزیز از اینکه فرزندی را بزرگ کردید و به این سن و سالش رساندید و راضی شدید که در راه خدا قربانی شود به حقیقت در پیشگاه خداوند پاداش بزرگ دارید و به آن مقام افتخار کنید.
ای خانواده ام می دانم که بر مرگم در اندوهی بسیار خواهید بود ولی بر این مصیبت صبر کنید که خدا در قرآن فرمود "انَّ الله مع الصابرین" پس پدرم صبر را بر خود پیشه کن پدرم دوست دارم که رو به درگاه خدا کرده و بگویی که ای خدا این امانتی که از جانب خود فرستادی این است استرداد امانت امیدوارم مقبول درگاهت باشد و اما تو مادر گرامیم به یاد دارم که چه بسیار شبهایی را بیدار بودی و از من که بیماری بیش نبودم پاسداری می کردی و سالها از شیره جانت در راه من سرازیر کردی تا مرا به این سن و سال رساندید .
خانواده گرامی اگر خواست خدا بر این امر تحقق نگرفت که به آغوش خانواده بر گردم نگران نباشید خودتان را در راه خدمت به خدا و رضای او قرار دهید خیالم از بابت خود راحت است چون که جانم را دو دستی در طبق اخلاص قرار داده و تقدیم ایزد منان کرده ام اگر قبول درگاه باشد هر چه زودتر خواست پروردگار قرار خواهد گرفت و در غیر این صورت باز هم در خدمتش به بندگی آماده ام (و این هود و آرزویم هست و...)
پدر و مادرم شاید قدر و منزلت شما را نیافتم و زندگی تو این دنیا را بر خود ننگ می دانستم ای دنیا, ای دنیا چه گویم از رفتارت چقدر پر زرق و برق هستی و چه پر شاد امام علی (ع) و پیروانش ترا (ای دنیا) ترک گفتند و من بتو ترک می کنم (ترا به یاری خدا) چرا که این دنیا چه ستمها بر ما نمود و چقدر از پشت بر ما خنجر کشیده و ما را جذب فسادش نمود.
و همواره آرزوی شهادت در قلبم انس بود و شاید که برایم صبر؟؟؟شما باشد و اجر خدا برای شما. شما را به خدا می سپارم در راه اسلام قدم رنجه کنید و السلام
در تربیت صحیح زهرا و رقیه و علی و صمد کوشا باشید تا سربازان با وفا برای اسلام باشند.
اما ای ملت شهید پرور این را بدانید که ما ه؟؟؟ بودیم کسی که ما را دوباره به راه راست رهنمون کرد همانا رهبرمان خمینی عزیز بود و پس قدرش را بدانید و ؟؟ سخنان چه؟؟ و گونه او باشید رهبری که توانست بت های زمان را در هم بشکند و بار دیگر اسلام که از حقیقت و بنای پیغمبر بود زنده کند.
من نتوانستم خدمت به این ملت و وطن عزیز خود بکنم اما شاید قطره های خونم راهرو پدید آورد و بس و در؟؟؟ز شما بزرگوارید و خواهید بخشید ای ملت شهید پرور و ای امت بپا خاسته مبادا دست از رهبر مان بردارید و او را در این راه خطیر تنها بگذارید (عیاذاً بالله)
و اما ای کسانی که زمانی پشت با هم بودیم و در حقیقت در سرد و گرم زندگی با هم شریک بودیم و عمری را با هم گذراندیم اگر از من بدی و معصیتی دیدید به بزرگواری خودتان به بخشید و به خاطر رضای خدا عفوم کنید شاید من نسبت به شما تهمت و یا غیبت کرده باشم ( اعوذ بالله) حلالم کنید و اگر به شما بدهی دارم که خود نمی دانم یا یادم نیست به خانواده ام رجوع کنید
و در آخر وصیت حضرت علی (ع) بر حسین را بر شما یاد آوری می کنم که آن را از نهج البلاغه مطالعه کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل صفا کانهم بنیان و مرصوص
سپاس خدائی را که ما را از ؟؟ خود قرار داد , سپاس خدائی را که همتش را بر ما تمام کرد, سپاس خدائی را که نعمت رهبری را بر ما ارزانی داشت و سپاس خدائی را که به ما توفیق شهادت داد
شهادتی که ظاهرا مرگ است ولی باطناً زندگی نو و جاودانه وبه طور خلاصه یک تولد . ما با ؟؟؟ زندگانی از ائمه معصومین را اسوه و سرمشق خود قرار می دهیم چنانکه در آیه قران داریم (ولکم فی رسول ا... اسوه حیاه) و باید از یکایک آنها پیروی کنیم و راه آنها را که مبارزه با ستمگران بوده ادامه دهیم چنانکه قران می فرماید(و قاتلو هم حتی لا تکون فتنه)
برادران و خواهران دینی من این را بدانید که من از همان اول که در راه مذکور قدم نهادم می دانستم که راهی را برگزیدم که عاقبتی چو پیروزی ندارد چه غالب شدن بر خصم کافر و چه شهادت که در هر صورت (دو) برای ما مسلمین پیروزی است من آگاهانه در این راه قدم برداشتم و خود آگاهانه شهادت را برگزیدم چرا که نمی توانستم راه شهدا (چه زمان پیامبر و ائمه معصومین و چه حالا مخصوصاً هاشم سهراب نژاد , علی محمد زاده و اردشیر عین ا... زاده و شاپور آهی و غیره) را ادامه ندهم و سلاح آنان را از زمین بر ندارم.
مادر عزیزم میدانم که تحمل شهادت مرا نداری ولی چه کنم که نتوانستم روح خودم را بر این جسم ناتوان قانع سازم و تو ای پدر که مرا فهم مردانگی آموختی از تو بسیار سپاسگزارم تو کل بر خدا کن و از خدا بخواه که قربانیت را قبول کند از شما پدر و مادر عزیزم عاجزانه می خواهم که مرا حلال کنید اگر چه من حق فرزندی را خوب ادا نکردم ولی از من خطا و از شما عطا.
خواهر و برادران عزیزم می دانم که زیاد اذیتتان کرده ام ولی امیدوارم به بزرگی خودتان مرا ببخشید و حلالم کنید از شما می خواهم که کاری کنید تا موجب افتخار اسلام باشید نه مایه ذلت آن
و از شما تمام دوستانم (بخصوص حسن افتخاری و فریبرز اشجمی و غیره) می خواهم که با دقت تمام درسهایتان را بخوانید چرا که کشور نو بنیاد ما به جوانان تحصیل کرده ؟؟ زیاد احتیاج دارد و اینکه نگذارید بیرق اسلام فرو افتد و دست از این نعمت الهی و رهبر مسلمین بر ندارید (چونکه اطاعت از خدا و رسول و ائمه کنید)
و از شما همکاران گرامی که به انبیاء مثل زده اند با جهد و کوشش فراوان در سازندگی معنوی و روحی و جسمی برادران کوچکترمان باشید دیگر عرضی ندارم از همه ملت اسلام طلب عفو دارم.
و السلام علیکم و رحمه ا... و برکاته