علی شکوری فومنی

علی شکوری فومنی

نام: علی

نام خانوادگی: شکوری فومنی

نام پدر: حسین

تاریخ تولد: 1347/06/29

تاریخ شهادت: 1367/08/19

محل تولد: فومن

محل مزار: فومن

شهرستان محل پرونده: فومن

QR Code علی شکوری فومنی

اطلاعاتی موجود نیست

بسم رب الشهدا و الصدیقین ما تا آخرین نفر تا آخرین منزل تا آخرین قطره خون ندای کلمه ایستاده ایم به یاد زنده یاد پاسدار رشید اسلام شهید علی شکوری فومنی به پدر شهید علی شکوری چون سر خودشان وادی عشق از چشمه زلال خون وضو گرفت تا نه معشوق رسید آری کبوتران سبکبال نباشند پرواز نخواهند کرد چرا که سنگینی بار تو انسان را از صعود می گیرد و پایبند زمین می کند بله انسانهای هم همین گونه اند دسته ای به حیات دنیا راضی شده اند و از بسیار اندک را انتخاب نموده اند و دسته ای دیگر یعنی شهیدان در برابر فرمان حضرت حق سر تسلیم فرود آورده و در کمال عبودیت به دنیا پشت پا زده اند آنان عشق نامه خود را با خون خویش امضا نمودند آری آنان به رفیعترین قله های کمال صعود کرده و به مقامی نائل آمدند که جز خدا ندیدند آری آنان پروازی به بلندای شهادت آغاز یدند با این جهش عظیم به ملاقات او شتافتند خداوند در چنین مقامی به آنان خطاب کرده ارجعی الی ربک راضیه فادخلی عبادی و ادخلی جنتی و شهادت در ثمره والاترین درخواستهاست و انتخابی بزرگ که زمین را جلوه ای می دهد و آن خواست همیشگی هر عاشق و عارف است که این ذکر را بر لب دارد و اسئلک تجص و فانی قتلا فی سبیلک خدایا از تو می خواهم مرگ من را شهادت در راه قرار دهی نگاهی از فرازهای شهید علی شکوری فومنی عشق را آنچنان که باید نمی توان بر روی کاغذ آورد چرا که زبان عشق فرق می کند خدایا مرا یاری کن تا قوه شیطانی مرا نفریبید و مرا یاری کن تا بر نفسم این زندان درونی پیروز گردم خدای تو می دانی که تو را پرستش می کنم به خاطر ترس از دوذخت بلکه به خاطر اینکه تو سزاوار ستایش و عشقی و من نیز تا آخرین عاشقت هستم خدایا من عاشقت هستم و از اینکه تو را پروردگار خویش می دانم ستایشت می کنم و در مقابل هیچ کس سجده نخواهم کرد اگر چه به قسمت جانم و از بین بردن من باشد تا آخر به تو وفادار و عاشق خواهم ماند خدایا از اینکه به خاطرت و از خانواده و بهترین نزدیکانم دوری جسته ام هیچ ناراحت نیستم خدایا مرا یاری فرما تا در مقابل زور زور تزویز از پای در نیایم و آنان را همچون برگ خزان از شاخه های بدنم بریزم آزادگی و آزاد زیستن و رها کردن خویش از زندان نفس مراحل سختی دارد و باید مشقت های فراوان را پشت سر بگذاریم تا بتوانیم به درجه اخلاص برسیم به ملت شهید پرور ایران و به خانواده عزیزم می گویم که برای سعادت خودتان راه اسلام و انقلاب را دنبال کنید امام عزیز را فراموش نکنید شهدا را از یاد نبرید و هیچگاه فریب دشمنان انقلاب را نخورد پدر و مادر و خواهر و برادر عزیزم اگر هر ناراحتی از من دیده ایدمرا حلال کنید پدر و مادرجان می دانم که رنج و زحمتهای فراوانی برایم کشیدید و من آن چیزی را که می خواستم رسیدم و آن عشقی به خدا خواهرم از تو می خواهم که زینب وار ادامه دهنده این راه من باشی و تو ای رضا جان سعی کن بعد از من فرزند خوبی برای پدر و مادر باشی حرفهای پدر و مادر را گوش کن و به گفته های آنان عمل کن پدر و مادر عزیزم گریه برایم نکنید درست است که من نیستم و خیلی رنج می کشید ولی جایی گریه نکنید که ضد انقلاب سو استفاده کند و در آخر هر شب جمعه به سر مزارم بیایید و سر قبرم قرآن بخوانید که قرآن خانه دل هر انسان است و مومن است و سلام علیکم و رحمته ا...برکاته در آخر چند بیت خدمت شما ارائه می دهم . صبح زمال ما را با غم سرشته بودند این قصه را تو گویی با خون نوشته بودند ناکام تر ز بلبل عاشق ندیده بودند در بین خیل مشتاق روزی که گشته بودند در فصل بار دادن بی برگ و بار افتاد در خاک نامرادی نخلی که کشته بودند گل را پیامم این است خوش باش افکه برداشت جسمم ز دامن تو موج فرشته بودند زنها درخت خون را با اسک شب بوی هر چند جمله ام را اینگونه شسته بودند حق برگ فادخلی را رسیدم به شکوری داد مادرم من به مقصد رسیدم من شهیدم شهیدم شهیدم شادم از اینکه در جبهه حق من به فیض شهادت رسیدم. مادرم من به مقصد رسیدم من شهیدم شهیدم شهیدم بعد من کس نگیرد به سوگم من بهشت را به جانم خریدم من شهیدم من شهیدم شهیدم مادرم من به مقصد رسیدم من شهیدم شهیدم شهیدم دعای همیشگی را فراموش نکنید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر اافزا رزمندگان ما را نصرت عنایت فرما منتظری نستوه محافظت بفرما امین یا رب العالمین «نگاهی از فراز های شهید عای شکوری فومنی » عشق را آنچنان که باید نمیتوان بر روی کاغذ و زبان آورد چرا که زبان عشق فرق می کند،خدایا(مرا یاری کن تا قوه شیطانی مرا نفریبد و مرا یاری کن تا بر نفسم این زندان درونی پیروز گردم، «خدایا تو می دانی که ترا پرستش میکنم نه بخاطر ترس از دوزخت بلکه بخاطر اینکه تو سزاوار ستایش و عشقی و من نیز تا آخر عاشقت هستم،خدایا من عاشقت هستم و از اینکه ترا پروردگار خویش میدانم ستایشت می کنم و در مقابل هیچ سجده نخواهم کرد اگرچه به قیمت جانم و ازبین رفتن من باشد تا اخر به تو وفادار و عاشق خواهم ماند،خدایا از اینکه بخاطر تو از خانواده و بهترین نزدیکانم دوری جسته ام هیچ ناراحت نیستم ،«خدایا مرا یاری فرما تا در مقابل زر و زور تزویر از پای در نیایم و آنان را هنچون برگ خزان از شاخه های بدنم بریزم،آزادگی و آزاد زیستن و رها کردن خویش از زندان نفس مراحل سختی دارد و باید مشقت های فراوان را پشت سر بگذاریم تا بتوانیم بدرجه اخلاص برسیم،به ملت شهید پرور ایران و به خانواده عزیزم میگویم که برای سعادت خودتان راه اسلام و انقلاب را دنبال کنید ،امام عزیز را فراموش نکنید شهدا را از یاد نبرید و هیچگاه فریب دشمنان انقلاب را نخورید ،پدر و مادر و خواهر و برادر عزیزم اگر هر ناراحتی از من دیده اید مرا حلال کنید پدر ومادر و خواهر و برادر عزیزم اگر هر ناراحتی از من دیده اید مرا حلال کنید پدر و مادرجان می دانم که رنج و زحمتهای فراوانی برایم کشیدید و من آن چیزی را که می خواستم رسیدم و آن عشق به خدا خواهرم از تو می خواهم که زینب وار ادامه دهنده راه من باشی و تو ای رضا جان سعی کن بعد از من فرزند خوبی بری پدر و مادر باشی حرفهای پدر و مادر را گوش کن وبه گفتهای [گفته های] آنان عمل کن پدر و مادر عزیزم گریه برایم نکنید درست ایت که من نیستم و خیلی رنج می کشیدولی جای گریه نکنید که ضد انقلاب سو استفاده کند در آخر هر شب جمعه به سر مزارم بیاید و سر قبرم قرآن بخوانید که قرآن خانه دل هر انسان است و مومن است وسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته در آخر چند بیت شعر خدمت شما ارائه میدهم، «صبح وصال ما را با غم سرشتیه[سرشته]بودند» «این قصّه را تو گویی با خون نوشته بودند» «ناکام تر زبلبل عاشق ندیده بودند» «در بین خیل عشاق روزی که گشته بودند» «در فضل باردادن بی برگ و بار افتاد» «در خاک نارادی نخلی که کشته بودند» «گل را پیامم اینست :خوش باش افکه برداشت» «جسمم زدامن تو موج فرشته بودند» «زنها ؟رخت خون را با اشک شب پوی» «هرچند جمله ام را اینگونه شته بودند «حق برگ(نادخلی) را سیدم به به شکوری داد)) «مادرم به مقصد رسیدم» «من شهیدم شهیدم شهیدم» شادم از اینکه در جبهه حق من به فیض شهادت رسیدم «مادرم من به مقصد رسیدم» «من بهشت را جانم خریدم » من شهیدم شهیدم شهیدم «مادرم من به مقصد رسیدم» «من شهیدم من شهیدم من شهیدم» دعای همیشگی را فراموش نکنید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاهو بر عمر رهبر افزا رزمندگان ما را نصرت عنایت فرما منتظری نستوۀ[نستوه] محافظت بفرما امین یا رب العالمین(3) نوشته و تنظیم کننده زندگی نامه شهید علی شکوری فومنی داود حبیب پناه در مورخه 67/10/24

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد