علی ابراهیمی

علی ابراهیمی

نام: علی

نام خانوادگی: ابراهیمی

نام پدر: داود

تاریخ تولد: 1338/09/01

تاریخ شهادت: 1360/06/30

محل تولد: فومن

محل مزار: اقاسیدیعقوب

شهرستان محل پرونده: شفت

QR Code علی ابراهیمی
دوم تیر 1350، در روستای سرایورسو از توابع شهرستان رودسر به دنیا آمد. پدرش سهراب(فوت1384)، خواربار فروش بود و مادرش آمنه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم خرداد 1367، درقامیش عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و بیست وسوم خرداد 1367، پس از تفحص در روستای کنگاجره از توابع شهرستان ماسال به خاک سپرده شد.
وصیت نامه پاسدار شهید علی ابراهیمی بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب علی ابراهیمی فرزند سهراب ابراهیمی اعزامی از رودسرـرحیم آباد قال علی (ع) همانگونه که بچه علاقه به پستان مادر دارد من هم علاقه به شهادت دارم. آغاز می کنم بنام آنکه آفریده جهان را سپس دانشکده تربیت و افکار ما جهانیان قرار داد. باشد آنچه در اوست مسخر ما انسانها قرار داد تا آزمایشی باشد برای نتایج اعمال ماها. به نام آنکه ارض و سماء هستی و نیستی موجودات زنده و غیر زنده کان و مکان را آفرید و همه تحت فرمان او در جنبش و تغییر می باشند . خلاصه مطلع سخنم را به نام او اونی که سرنوشت نه ماهایی که جهان را تایین می نماید و می خواهم بگویم که هرچیزی و موجودی و ذره های به گونه ای از بین می رود و نابود می شود و بار سفر می بندد . منظور و مقصود اصلی این حقیر بر روی اشرف ترین و ارجمندترین مخلوقلت یعنی انسان است . یعنی می خواهم بگویم که هر انسانی از قول استاد مطهری به گونه ای از این دنیا بار سفر به جهانی دیگر را می بندد . او نقل می کند ممکن است انسانی نحوه های مختلف و بر اثر وقایع های مختلفی سفر کند و از این جهان اصلی بریده و به جهان همیشگی وارد شود تا نتایج اعمال برای او سرنوشتی باشد . یکی امکان دارد بر اثر مرگ طبیعی از بین برود و یا در بستر خوابیده است با مرگ روبرو شود یا امکان دارد بر اثر برخورد وقایع دیگر یعنی از پشت بامی یا درختی یا نزاع با کسی و در اثر سوختن و یا خفه در اب با مرگ روبرو شود . اما عده ای سعادتمندی امکان دارد برای حفظ شرف و امنیت آب و خاکم وطن زیست آبرومندانه انسانهای مسلمان دیگر که زیر لوای پرچم پر افتخار اسلام همچون پیشوایان راستین و امامان معصوم و نائبانشان با مرگ جاودان روبرو شوند . البته در اینجا دیگر مسئله مرگ مطرح نیست . بلکه مساله شهادت ، شجاعت ، شقاوت و ایثار و گذشت و جانبازی مطرح است و در اینجاست که خداوند فرمود خون بهای شهید من هستم . خوشا به سعادتشان که آبرومندانه و بی باکانه مقاومت کرده تا دینو م یهن اسلام را با خونهای پاکشان آبیاری کرده و لذا ثمره اش را حجایتان مطلع هستند . پس راههای مختلف مرگ را گفتیم . اما انتخاب راه مهم است . کدام راه را انتخاب کنیم تا جاویدان باشیم . کدام نوع از مرگ را بپذیریم که در مورد وقایع تاریخی از مربیان و دوستان و دیگر استادانم کسب کرده ام و با اعماق قلب و با شوق بسیار به طرفداری از پیروان راستین و مبین اسلام شتافته و شاید بتوانم کمکی کرده و اسلحه ای به سوی دشمنان و این بعثیان تاریخ امروزی ما کشیده باشند . ناگفته نماند منظورم شهید شدن نیست بلکه امدن به جبهه را یک وظیفه دانستم و خواستم به ندای امام لبیک گفته و عمل کنم و از طرفی انگیزه دیگر بنده از آمدن به جبهه پیام پسر خاله ام شهید جاوید محمدیان بوده و می خواستم اسلحه اش را به دستم بگیرم و شهادت وی من را خیلی برای جبهه رفتن متاثر کرد . امیدوارم که بتوانم دنباله روی او باشم . باز می گویم منظورم نابود کردن دشمنان اسلام است از قوا قرآن داریم بکشید و از بین ببرید تا انجا که توان دارید . در فکر کشتن باشید و نه در فکر شهید شدن و لذا من هم می خواهم ایستادگی کنم تا آنجا که جان و خون در بدن دارم . و گلوله ای در اسلحه ام است به قلب دشمنان شلیک کنم و شجاعانه و. اگاهانه به هل من ناصر امام لبیک گفته و تا آخرین نفس و آخرین قطره ای خون و حتی آخرین گلوله در سلاح ایستاده و می رزمم . من هم با کسب اجازه قبلی از پدر و مادر و با پدرم گرم و پر شوق برادران و خواهرانم و دیگر فامیلین و دوستان و مربیان گرامی روانه جبهه نور علیه ظلمت گشتم البته هر شخصی در مورد آینده خود نگرشی دارد من هم نظری بر آینده هم دارم یعنی می خواهم آینده ام را در همین جبهه ها روشن سازم . هرچند سعادت شهید و یا ……. را پیدا نمی کنم ولی بد نیست چند کلمه ای در مورد آینده نگری خودم داشته باشم راهی باشد که جاویدان و فراموش نشدنی . زنده تاریخ باشد . چون اینجانب آگاهانه به ندای امام با جان و دل پذیرفته ام هم اکنون در جبهه ها به سر می برم و هر لحظه سعادت در انتظار ماست و بد نیست چند کلمه ای به یادگاری بگذاریم . چند روزی از اعزام ما به جبهه گذشته بود که به اتفاق یکی از دوستانم دست به نوشتن وصیت نامه زدیم از خانواده ام پدر و مادر طلب حلالیت دارم . پدر و مادرم شما هم بهتر درک کرده بودید که کشور و رهبر به ما نیاز دارد و از طرفی شما علاقه به جبهه رفتن من داشتید چون روز اول که به بسیج برای ثبت نام رفته بودم چیزی به من نگفتید و دومین امتحانم رفتن به آموزش نظاامی بوده و این امتحان سوم از شما بود . برایم به روشنی حاصل شدکه شما می خواهید که پیام امام بی جواب نماند و من را هدیه وار روانه جبهه ساختید . خلاصه اگر شهید شدم برایم هیچ گریه نکنید . حتی یکی از دوستانم می گفت : برادرم مفقود شد و مادرم به یاد حسین برای برادرم اشک می ریخت . می گفت که پسرم اشک ریزان زیادی دارد اما امام حسین را به طوری شهید کردند که کسی نداشت که برایش اشک بریزد . پس شما هم همینطور باشید و مقاوم و راسخ و استوار باشید . بدانید خنده شما تیری است بر قلب دشمنان شما و گریه شما شیرینی است در قلب دشمنان شما . اگر می خواهید دشمن شاد نشود پس گریه نکنید مانند پدران و مادرانی باشید که چند تا از عزیزانشان را از دست داده اند . مگر شما این را نشنیده اید که نقل کرده اند : امام حسین در حالی که با لب تشنه و غریبی و تنهایی کشته می شود یاور و یاری ندارد . ای آدم اگر او را ببینی در حالیکه می گوید آه از تشنگی و آه از بی یاوری از آنکه شدت تشنگی بین او و آسمان مانند رود حائل می شود چشمش آسمان را نمی بیند ولی هیچکس جوابش بگوید مگر با شمشیر و شربت مرگ شما هم بگوید ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند ، بدانید که وطن نیاز به ما دارد . امروز روز درنگ نیست . بلکه جبهه نیاز به امثال ماها دارد . امام ما را ندا می کند امروزه جهان بر روی ما حساب می برد از ما و اسلام و رهبریت شجاعانه ما جهان در وحشت است . از صبر و شکیبایی و بردباری پدران و مادران امثال شماها وحشت دارند . جهان از شماها حساب می برد ما باید کاری کنیم تا عاشوراهای دیگر بر پا کنیم . ما قاسم ها و اکبر – اصغر ها هستیم و شما پدران و مادران ماها به کلیه فامیلانم و بستگانم یک به یک سفارش می کنم اسلام و امام به شما ها نیاز دارد . اسلام و وطن عزیزمان در خطر است و سعی کنید پشت جبهه و حتی جبهه ها را با کمک ها ی مالی و جانی آنقدر در توان دارید برسید هرچند نیاز به سفارش نیست و شما خودتان بهتر می دانید و درک کرده اید و بارها از شما ها گذشت ها و ایثارها دیده ام ولی پیامم را فراموش نکنید در آخر برایم هیچ گریه و زاری نکنید چون من خودم آگاهانه این راه را پذیرفته ام و تحمیلی و اجباری در رفتن این راه برایم وجود نداشته و با پای خودم رفته ام هرچند در ؟؟؟ نیستم ولی در میان تک تک شما حاضرم و بر اساس این آیه ولا تحسبن الذین …… از تمامی مسلمانان هموطنان و دوستان و مربیان خودم می خواهم که امام را فراموش نکنید و سنگرهایی چون مسجد و مدرسه و جبهه را خالی نکنید در جهانی که آزاده ایده باشد چرا باید بهترین و ارزنده ترین و پاینده ترین راه را انتخاب نکنید . والسلام خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار وصیت نامه پاسدار شهید علی ابراهیمی

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد