عبداله علی زاده حلقه بسته

عبداله علی زاده حلقه بسته

نام: عبداله

نام خانوادگی: علی زاده حلقه بسته

نام پدر: علی اکبر

تاریخ تولد: 1347/11/01

تاریخ شهادت: 1363/01/21

محل تولد: فومن

محل مزار: ازبرپائین

شهرستان محل پرونده: فومن

QR Code عبداله علی زاده حلقه بسته

اطلاعاتی موجود نیست

بِسمِ اللهِ الرّحمن الرّحیم عبدالله علیزاده شهیدان همیشه جاویدند . امام امت ولا تَحسبَن الذینَ قتل یُرضی السبیل للهِ امواتا بل احیاء بن ؟ هم یرزقوم [ یرزقون ] نپندارید که آنهایی در راه خدا کشته می شوند مُرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدای خودشان روزی می خورند با سلام درود فراوان بر ام [ امام ] زمان ( عج ) دادگستر جهان مهدی معود [ موعود ] و نایب برحقشی [ برحقش ] امام خمینی و با سلام درود به روان پاک شهدای راه حق و آزادی و درود به رزمندگان جان برکف اسلام که هماسه [ حماسه ] می آفرینند پدرم و مادرم و برادرانم و خاهرانم [ خواهرانم ] من اول از هر چیز از زحمات بیشی [ بیش ] از حد شما نهایت سپاسگزاری را دارم و می دانم چه زحماتی و رنج های برای من حقیر کشیده اید و با چه مسیبتهای [ مصیبتهای ] مرا بزگ [ بزرگ ] کردید ولی امیدوارم که جانم را در راه خداوند بزگ [ بزرگ ] فداه [ فدا ] کرده باشم که همه راه امام زمان می باشد تمنا دارم که هیچ وخت [ وقت ] به من ناکام نگوید چون من به کامم رسیده ام را گرفتم و بهترین آرزوی خود یعنی شهید شدن در راه دین و قرآن رسیدم پدر و مادر عزیزم مبادا در شهید شدنم ناراحت شوید باید افتخار کنید که چنین فرزندی در راه خداوند تبارک و تالا [ تعالی ] هدیه کردید ما برای شهادت در راه خداوند به دنیا آمده ایم اوست که جان می دهد و جان می گیرد پسی [ پس ] حساب اصلی ما آن است ما فقط امانتی هستیم در دست شما و هر وخت [ وقت ] خداوند بخاهد [ بخواهد ] می تواند امانت خود راه [ را ] پسی [ پس ] بگیرد پدر و مادر عزیز از شما تشکور [ تشکر ] می کنم که رزایت نامه [ رضایتنامه ] شهادتم مرا امزا [ امضا ] نمودید در زمن [ ضمن ] امکان دارد که جنازه من بدست شما نرسد اگر احیاننی [ احیاناً ] جنازه من بدست شما رسید گریه و زاری نکنید چون دشمن سوه استفاده [ سوء استفاده ] می کند من از برادران و خاهران [ خواهران ] کمال تشکور [ تشکر ] راه [ را ] دارم که در این مدت چند سال که در پیشی [ پیش ] آننها [ آنها ] بودم اکر [ اگر ] از دست من ناراحتی دیده و یا شکایت دارند مرا به بزرگی خودتان ببخشید انشالا [ انشاءالله ] خداوند بزگ [ بزرگ ] دلهای آنها را از من رازی [ راضی ] و خشنود بگرداند در آخر امام و رزمندگان اسلام را دعا کنید اما برامه یعنی مادر شهید سید محمد تقوی به مادر و خاهرانم [ خواهرانم ] دله داری [ دلداری ] بدهید اگر شهید شدم بدانید که به آرزوی خود رسیدم آرزوی من شهادت در راه هق [ حق ] خداست رزمندگان تا کربلا راهی نمانده عشقه [ عشق ] حسینی ما را به این دیار کشانده 25 بهمن ماه 11 / 1362 در سنگرهای بلند تپه نسل کردستان نوشتم با خوشهالی [ خوشحالی ] و با آرزو شهادت نوشتم شهادت در راه خدا خدا خدایا تا انقلاب مهدی حمینی [ خمینی ] را نگهدار از امر ما بکاه به امر رهبر افسای [ افزای ]

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد