قسمتی از وصیت نامه پاسدار شهید جعفر روستا بسم الله الرحمن الرحیم ربنا اغفرلی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم لحساب ای پروردگار ما را بیامرز مرا و پدر و مادرم را و مومنان را نیز روزی که بپا می شود حساب کردار مردم. پدر و مادرم خیلی دوستتان دارم ولیکن خدا و اسلام را بیشتر از شما دوست دارم. با سلام و درود به امام زمان و غایب بر حقش امام امت خمینی کبیر و با سلام و درود بر شهیدان گرانقدر انقلاب اسلامی و با آرزوی سلامتی برای تمامی رزمندگان اسلام و سلام و درود بر شما پدر و مادر گرامیم مادر مهربانم سلام بر تو بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه میدان نبرد اسلام علیه کفر کرد. و گفتی که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی می کنم و من به وجود تو افتخار می کنم که مادری از سلاله فاطمه زهرا هستی. ای مادر مهربان و نور چشمم قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر خمینی رهبر سر ده و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همانا سخن ما پیروی کردن از قرآن و خدا می باشد. مادرم که بعد از خدا مهربانترین و عزیزترین موجودها نزد من هستی و من به وجود تو مادر افتخار می کنم که چنین فرزند را تربیت کردی که افتخار اسلام باشد مادرم به من درسی آموختی که پای خود را جای پای یاران حسین ابن علی(ع) گذارده ام و چه کشته شوم و چه سالم برگردم مادر برای تو افتخار بزرگی است. مادر اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید پدر گرامی و بزرگوارم درود بر تو که چنان ابراهیم وار فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستاده ای و بدان آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باریتعالی سر باز نمی زند و مرگ در راه خدا جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمی داند و شهادت را جز بهترین نعمتهای خداوند می داند پدر جان خودت می دانی من برای چه به جبهه ها رفته ام و مدت 4 سال و اندی است ر جبهه هستم و برای چه به منزل گاه شهدا پا گذاشته ام وظیفه هر فرد مسلمان است که از کشورش دفاع کند تا نگذارد خون شهدا پایمال شود من راهی را انتخاب کرده ام که حسینی ها قاسم ها علی اکبر ها انتخاب کرده اند واقعا عشق حسین و زیارت کربلای حسینی است که ما را به جبهه ها می کشاند پدر جان تا آنجا که از دستم بر می آید در جبهه خواهم ماند و از اسلام دفاع خواهم کرد من وجدانم قبول نمی کند که برادر معلول توی جبهه ها باشد ما توی خانه بخوریم یا بخوابیم یک فرد مسلمان وجدانش قبول نمی کند که این طور باشد می جنگیم می کشیم و اگر کشته شویم باز هم پیروزیم ماندن ما توی این دنیای فانی چه فایدهای دارد. پدر و مادر خیلی دوستتان دارم و لیکن خدا و اسلام را بیشتر از شما دوست دارم اگر من شهید راه اسلام شدم باز از شما می خواهم که برایم گریه نکنید و شاد باشید که شما نیز فرزندی را در راه اسلام و قرآن قربانی دادید. قسمتی از وصیت نامه پاسدار شهید جعفر روستا بسم الله الرحمن الرحیم ربنا اغفرلی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم لحساب ای پروردگار ما را بیامرز مرا و پدر و مادرم را و مومنان را نیز روزی که بپا می شود حساب کردار مردم. پدر و مادرم خیلی دوستتان دارم ولیکن خدا و اسلام را بیشتر از شما دوست دارم. با سلام و درود به امام زمان و غایب بر حقش امام امت خمینی کبیر و با سلام و درود بر شهیدان گرانقدر انقلاب اسلامی و با آرزوی سلامتی برای تمامی رزمندگان اسلام و سلام و درود بر شما پدر و مادر گرامیم مادر مهربانم سلام بر تو بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه میدان نبرد اسلام علیه کفر کرد. و گفتی که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی می کنم و من به وجود تو افتخار می کنم که مادری از سلاله فاطمه زهرا هستی. ای مادر مهربان و نور چشمم قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر خمینی رهبر سر ده و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همانا سخن ما پیروی کردن از قرآن و خدا می باشد. مادرم که بعد از خدا مهربانترین و عزیزترین موجودها نزد من هستی و من به وجود تو مادر افتخار می کنم که چنین فرزند را تربیت کردی که افتخار اسلام باشد مادرم به من درسی آموختی که پای خود را جای پای یاران حسین ابن علی(ع) گذارده ام و چه کشته شوم و چه سالم برگردم مادر برای تو افتخار بزرگی است. مادر اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید پدر گرامی و بزرگوارم درود بر تو که چنان ابراهیم وار فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستاده ای و بدان آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باریتعالی سر باز نمی زند و مرگ در راه خدا جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمی داند و شهادت را جز بهترین نعمتهای خداوند می داند پدر جان خودت می دانی من برای چه به جبهه ها رفته ام و مدت 4 سال و اندی است ر جبهه هستم و برای چه به منزل گاه شهدا پا گذاشته ام وظیفه هر فرد مسلمان است که از کشورش دفاع کند تا نگذارد خون شهدا پایمال شود من راهی را انتخاب کرده ام که حسینی ها قاسم ها علی اکبر ها انتخاب کرده اند واقعا عشق حسین و زیارت کربلای حسینی است که ما را به جبهه ها می کشاند پدر جان تا آنجا که از دستم بر می آید در جبهه خواهم ماند و از اسلام دفاع خواهم کرد من وجدانم قبول نمی کند که برادر معلول توی جبهه ها باشد ما توی خانه بخوریم یا بخوابیم یک فرد مسلمان وجدانش قبول نمی کند که این طور باشد می جنگیم می کشیم و اگر کشته شویم باز هم پیروزیم ماندن ما توی این دنیای فانی چه فایدهای دارد. پدر و مادر خیلی دوستتان دارم و لیکن خدا و اسلام را بیشتر از شما دوست دارم اگر من شهید راه اسلام شدم باز از شما می خواهم که برایم گریه نکنید و شاد باشید که شما نیز فرزندی را در راه اسلام و قرآن قربانی دادید.