رحمت اله موسی زاده گیلانده

رحمت اله موسی زاده گیلانده

نام: رحمت اله

نام خانوادگی: موسی زاده گیلانده

نام پدر: کشی

تاریخ تولد: 1330/10/15

تاریخ شهادت: 1361/08/25

محل تولد: طوالش

محل مزار: اسالم(یگان محله)

شهرستان محل پرونده: تالش

QR Code رحمت اله موسی زاده گیلانده

اطلاعاتی موجود نیست

بسم الله الرحمن الرحیم جوانان داوطلبانه بروندبه این جنگ ومسئله رازودحلش حلش کنند((امام خمینی)) اشْهد انّ لا اله الله واشْهد انّ محمّد رسول الله واشْهد انّ علیّ ولی الله شهادت میدهم که بجز خدای بزرگ خدائی نیست وشهادت میدهم که محمّد (ص) رسول وفرستاده خداست وشهادت میدهم که علی (ع) ویازده فرزند گرامیش ادامه دهنده راه انبیاء هستند که آخرین آنها حضرت مهدی (عج) تعالی فرجه نجات دهندۀ همه ی مستضعفان جهان است که در بین پرده میباشند. وصیتنامه اینجانب رحمت الله موسی زاده گیلانده فرزند کیش آقا ، ای خدای مهربان شاهد باش که من فقط به فقط بخاطر اسلام وبخاطر لبیک به هلْ منْ ناصراٍ ینصرنی حسین زمانمان خمینی بت شکن این راه را انتخاب کرده وبسوی جبهه حق علیه باطل حرکت میکنم با حرکتی با شتاب تند شونده بسوی تکامل تا مرز شهادت واز مرز شهادت به آن طرفتر حرکتی بینهایت تند شونده تر بسوی لقاء الله ، از اینکه گفتم از مرز شهادت به آن طرفتر حرکتی بینهایت تند شونده تر بسوی الله البته یک مقدار درکش تفکر لازم دارد زیرا بی ارتباط نیست که اسلام میگوید یکساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است وبیهوده نیست که حضرت علی علیه السلام فرموده : بزرگترین اسرار مرگ است پس بیدلیل نیست که آن دنیا چه دنیایی پرعظمتی است . (آخر آورنده دین مبین اسلام بمعراج رفته بود.....) پس اعلام میکنم با کمال آگاهی حرکت کردم تا در نجات همه ی مستضعفین جهان واستقرار حکومت الله در روی زمین سهمی ناچیز داشته باشیم . وحرکت کردم برای آنکه لحظۀ درنگ نبود زیرا تمام ابرجنایتکاران شرق وغرب ونوکران کوچک وبزرگ آنها وهمه وهمه چندین سالست که با اتحاد نامیمون وبخیال خامشان می خواهند حکومت الله را که منافع همه ی آنها را بخطر انداخته واین وعده الهی را سرنگون کنند آخر صدها وشاید هزارها کیلومتر بیرحمانه وبیشرمانه بداخل مملکت اسلامی ما یورش آورده اند ولی آنها کور خوانده اند زیرا با همه ی تکنولوژیشان در مقابل حکومت الهی که در ایران جاریست وفرمانده کل قوای آنرا امام زمان بعهده دارد چون موش در مقابل شیررا می مانند وحالا من بعنوان یک شاهد وبعنوان یک شهید خدای خود را سپاس میگویم که این سعادت را برمن ارزانی فرمود تا از این دنیا لجن ببرم وراه پرسعادت صراط مستقیم را در پیش گیرم زیرا دیگر احساس میکردم که نمی توانم در این دنیا بمانم، باور کنید گاهی اوقات به فکر فرو میروم وپیش خودم میگویم که آیا سعادت نه فقط شهید شدن بلکه دوباره دوشادوش سایر رزمندگان اسلام علیه کفرجهانی جنگیدن را خواهم داشت چنان ذوق میکنم که سرشک شادی وهیجان برگونه هایم بنگر می انداخت زیرا لقاء الله مهربان میدانم که هر کس ترا طلب کند می یابد وآنکس که ترا یافت می شناسد وآنکس که ترا شناخت دوستت میدارد وآنکس که ترا دوست داشته باشد به تو عشق می ورزد وآنکس که بتو عشق ورزید تو نیز باو عشق می ورزی او را میکشی وآنکس را که کشتی خونبهایش بر تو واجب می شود وآنکس که خونبهایش برتو واجب شد تو خود خونبهایش خواهی شد(حدیث قدسی) وحالا از تو می خواهم که عشقم را بپذیری . بله ممکن است عده ای مرا خطاب قرار داده وبگویند آیا این درست است که تو زن و بچه هایت را رها کردی ورفتی جبهه تا شهید بشوی؟ باید در جواب بگویم که آنها نمی فهمند زیرا تا زحمت فکر کردن را بخود ندهند به نعمت آگاهی هم نمی توانند برسند. خدایا بما توفیق تفکر را بده تا به نعمت آگاهی نیز برسیم. ازابتدای یورش وحمله وحشیانه کفرجهانی به سرکردگی آمریکا وشوروی به اسلام عزیز بعضی از اول جنگ حقّ علیه باطل درون من یک درگیری شدید در گرفت ، بله درگیری ، درگیری بین ایمان ونفس اماره ، درگیری اینکه ایمان میگفت باید حالا که مرا فرا خواسته اند داوطلبانه به جنگ اسلام وکفر جهانی بروم ولی نفس اماره در جواب میگفت مگر می شود؟ پس تکلیف زن وبچه هاو....چیست؟ وسپس آرزوی خانه وغیره پشت سرش در جلوی چشمم مجسم میگشت ومرا از رفتن به جبهه منع می نمودند وخلاصه اینکه چون ایمان ؟ یقین داشتم ولی شناخت (معرفت) نداشتم به همین علت نزدیک نوزده 19 ماه جنگ اسلام وکفرجهانی را نظاره گر بودم اما چه نظاره ای، تماشائی که هر لحظه درونم را مانند خوره می خورد. آخر بقول مطهری شهید ما ایمان ومعرفت دوبال پری هستند که زمینه پرواز انسان بسوی کمال (لقاء الله) مساعد میکند ومن یکی از بالها را داشتم ودر جستجوی بال دیگر بودم تا اینکه در کنکور خودسازی (بسیج) شرکت جسته وبال دیگر را یافتم تا وارد دانشگاه جبهه شدم ودر آنجا مشغول تحصیل تقوا شدم اما با آوردن تجدیدی در درس ایثار مردود شدم ونتوانستم بسوی خدا پربکشم تا اینکه یک دوره مجدّد در کلاس سنگر نشستم باین امید که بتوانم موفق به درجه فارغ التحصیلی یعنی اخذ مدرک شهادت نائل شوم وچون جمدان این سفر یعنی کوله آرپی جی را بسته وآماده بودم وخداوند نیزبادعوت خود مرا بسوی خویش بپرواز در آورد وباید بگویم که در بعدازاولین مرحله ی عملیات رمضان این درک را کردم وقتیکه با نگاهم به میدان نبرد مینگریستم میدیدم آنچه را که ما بعنوان سنگر میگوئیم ومی بینیم در حقیقت سنگر نیست بلکه دریچه هائی هستند که به بهشت باز می شوند وبوضوح می دیدم که خاکریز نیستند بلکه دیواری هستند که جدا کننده دنیای بعد سوم ودنیایبا عظمت پس از مرگ هستند وباز هم به آشکار می دیدم که چگونه شایسته ترین انسانها این دیواررامی شکنند واین دریچه ها را باز میکردند ووارد دنیائی میشدند که من دیگر کلمه ای نیافتم برای توصیف آن لحظات وخودم را لال حس میکردم وپیش خودم میگفتم ای کاش زبان فارسی ما 32 حرف نبود بلکه سی ودو هزار حرف بود تا شاید من اندکی از آن صحنه ها را می توانستم بازگو کنم ودر این لحظه ها حس کردم که کورم زیرا چشمهایم اصلاً قادر به دیدن نبود بلکه هر چه می دیدم با چشم دل می دیدم . وهمه ی این صحنه های آموزنده مرا قدمی بسوی الله نزدیکتر می کرده یکدفعه بخود آمدم که چقدر من در ضرروزیان بوده ام وچقدر گوریل بدسرشت نفس را یاری داده ام ودر اینجا توبه را تنها راه نجات خود می شناختم تا اینکه خداوند مهربان عشقم را بپذیرد. وحالا در اینجا می خواهم بگویم که ای ملت مسلمان ایران مبارزه با نفس اماره را خیلی خیلی مهم بشمارید زیرا سخت ترین وپرارزش ترین مبارزه است. وبرای اینکه شما را به عمق وحساسیت مبارزه با نفس متوجه کرده باشم باید نمونه ای را از حضرت علی علیه السلام برایتان بگویم که روزی شخصی پیش مولا علی آمد عرض کرد که در مورد شخص خودتا در مورد مسئله ای چند لحظه با شما کار دارم حضرت که مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بود فرمود آیا کار شما در مورد شخص خودتان است یا اینکه مربوط به عموم است آن شخص گفت نه خیر مربوط به عموم نیست ومولا علی فرمود پس اجازه بدهید تا این شمع را خاموش کنم وشمع دیگری را روشن کنم علت را ان شخص پرسید حضرت علی در جواب فرمود که آن شمع مال بیت المال بود . امیدوارم اینگونه نکته ها را که سرتاسر زندگی حضرت علی علیه السلام ومخصوصاً حکومت پنج ساله شان زیاد از این درسها را دارد سرمشق خود قرار بدهید. واسلام عزیز ما بعد از رحلت حضرت محمّد(ص) حدود 255 سال تا غیبت کبری حضرت مهدی (عج) رهبریت صحیح داشت متأسفانه چون مردم قدر آن ولی امرها را ندانستند وبا ولایت امر خود بیعت نکردند در نتیجه امامان ما همه مظلومانه شهید شدند ومسلمانان چنان زیراستعمار شرق وغرب رفتندبطوریکه الآن شاهد هستیم ومی بینیم که چه جنایتها وشکنجه ها وگرسنگی برآنها می رود. اقلاً شما قدر این رهبریت را بدانیدوبا ولی امر زمان خود بیعت ببندیدواو را تنها مگذارید ، وباید به آن عده از مسلمانهای بی اراده ومسلمانهای بی تفاوت وحتی غیرمسلمانها که هنگام راه پیمائیها در کنار خیابان ها فقط تماشا چی هستند وبه هنگام نماز جمعه ها مشغول کاروکاسبی اند باید بگویم که دیگر بس است واندکیبخود آئید وبدانید که نفس اماره برشما چیره شده است ومرگ را بیاد آرید.وحالا چندکلمه ای هم دارم با آنها ئیکه اسمشان را گذاشته اند مجاهدین خلق که همانا عنوان منافقین شایستگی آنها را داشت وتوده ای ها وفدائی ها وغیره ، ای بدبختها شما خودتان را وزندگی تانرا وجانتان را وهمه چیزتان را فدای شهوترانیهای ریگان ها وبرژنف ها وبگین ها وصدام ها نکنید وبدامن پرمهر اسلام برگردید.وتوصیه من به شما اینست که کتابهای شهید مرتضی مطهری وشهید دستغیب را فراموش نکنید ونماز ونماز جمعه ها سبک نشمارید ودر خاتمه باید بگویم که چیزی ندارم وهر چه هم دارم از آن همسرم میباشد ووصی من برادرم مرحمت موسی زاده میباشد. همسر عزیزم امیدوارم که مرا ببخشی . پدرومادر مهربانم جان شما وجان همسر وفرزندانم وخواهشی که از شما دارم اینست که فرزندانم را خوب الهی بار بیاورید. بامید آنروز که با جهانی شدن حکومت اسلامی همۀ گرسنگان قاره آفریقاوحتی قاره های دیگر از بند عفریت گرسنگی نجات یابند. وبامید آنروز که با جهانی شدن اسلام همۀ ملتها ی مستضعف جهان سوم از چنگال شکنجه گران دیو صفت که به دروغ دم از حقوق بشر هم می زنند رهائی یابند. وبامید آنروز که فلسطین ولبنان عزیز از چنگال خونخواران صهیونیستها وفالانژهای جنایتکاررهائی یابند. خداحافظ رحمت الله موسی زاده گیلانده 61/7/4 جاوید الاثر - رحمت ا... موسی زاده کتاب معراج از شهید : دستغیب را حتما ً بخوانید جوانان داوطلبانه بروند به این جنگ و مسئله را زود حلش کنند « امام خمینی » بسم الله الرحمن الرحیم اشهد آن لااله الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهدان علی ولی الله شهادت میدهم که بجز خدای بزرگ خدائی نیست و شهادت می دهم محمد (ص) رسول و فرستاده خداست، و شهادت می دهم که علی و یازده فرزند گرامیش ادامه دهنده راه انبیاء هستند که آخرین آنها حضرت مهدی(عج) تعالی فرجه نجات دهنده هم مستضعفان جهان است که در پس پرده میباشند. وصیت نامه اینجانب رحمت اله موسی زاده فرزند کیشی آقا : ای خدای مهربان شاهد باش که من فقط و فقط بخاطر اسلام و بخاطر لبیک به هل من ناصر ینصرنی حسین زمان یعنی امام خمینی بت شکن این راه را انتخاب کرده و به سوی جبهه های حق علیه باطل حرکت میکنم حرکتی ، باشتاب تند شونده بسوی کامل تا مرز شهادت و از مرز شهادوت به آن طرفتر حرکتی بینهایت تند شونده تر بسوی الله . از اینکه گفتم از مرز شهادت به آن طرفتر حرکت بینهایت تند شونده تر بسوی الله البته این مقدار درکش تفکر لازم دارد زیرا بی ارتباط نیست که اسلام می گوید یکساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است و بیهوده نیست که حضرت علی علیه السلام فرموده : بزرگترین اسرار، مرگ است پس بیدلیل نیست که آن دنیا چه دنیای پر عظمتی است . (...آخر آورنده دین مبین اسلام به معراج رفته بود ...) پس اعلام می کنم با کمال آگاهی حرکت کردم تا در نجات همه مستضعفین جهان و استقرار حکومت الله در روی زمین سهمی ناچیز داشته باشم . و حرکت کردم برای آنکه لحظه درنگ نبود زیرا تمام ابر جنایتکاران شرق و غرب و نوکران کوچک و بزرگ آنها آنها و همه وهمه چندین سالست که با اتحاد نامیمون و بخیال خامشان می خواهند حکومت الله را از منافع همه ی آنها را بخطر انداخته واین وعده الهی را سرنگون کنند آخر آنها صدها و شاید هزارها کیلومتر بیرحمانه و بیشرمانه بداخل مملکت اسلامی ما یورش آوردهاند . ولی آنها کور خوانده اند زیرا با همهی تکنولوژیشان در مقابل حکومت الهی که در ایران جاریست و فرمانده کل قوایی آنرا امام زمان (عج) برعهده دارد چون موشی در مقابل شیر را می مانند و حالا من بعنوان یک شاهد و بعنوان یک شهید خدای خود را سپاس میگویم که این سعاد ت را برای من ارزانی فرمود تا از این دنیای لجن ببُرم و راه پر سعادت صراط مستقیم را در پیش گیرم زیرا دیگر احساس می کردم که نمی توانم در این دنیای؟ . باور کنید گاهی اوقات که بفکر فرو میروم پیش خود میگویم که آیا سعادت نه فقط شهید شدن بلکه سعادت اینکخ دوباره دوشا دوش سایر رزمندگان اسلام علیه کفر جهانی جنگیده را خواهم داشت چنان ذوق میکنم که سرشک شادی و هیجان برگونه هایم لنگر می انداخت زیرا لقاءالله چیز ساده ای نیست که بی تفاوت از کنارش رد شویم . خدایا لیاقتش را دارم که به آنجا پرواز کنم ؟ ای پروردار مهربان می دانم که هر کس ترا طلب کند می یابد و آنکس که ترا یافت می شناسد و آنکس که ترا شناخت دوست میدارد و آنکس که ترا دوست داشته باشد به تو عشق می ورزد و آن کس که بتو عشق ورزید تونیز باو عشق می ورزی ، آنکس را که باو عشق ورزیدی او را میکشی وآن کس را که کشتی خونبهایش بر تو واجب می شود و آنکس که خونبهایش بر تو واجب شد تو خود خونبهایش خواهی شد ( حدیث قدسی ) و حالا از تو میخواهم که عشم را بپذیری . بله ممکن است عدهای مرا خطاب قرار داده و بگویند آیا این درست است که تو زن و بچه هایت را رها کردی و ر فتی جبهه تا شهید شوی؟ باید بگویم که نها نمی فهمند زیرا تا زحمت فکرکردن را به خود ندهند به نعمت آگاهی هم نمی توانند برسند . خدایا بما توفیق تفکر را بده تا به ننعمت آگاهی نیز برسیم. از ابتدای یورش و حمله وحشیانه کفر جهانی به سرکردگی آمریکا و شوروی به اسلام عزیز ما یعنی ؟ جنگ حق علیه باطل در درون من یک درگیری شدیدی درگرفت ، بله درگیری ، درگیری بین ایمان و نفس اماره ، درگیری اینکه ایمان میگفت باید حالا که مرا فرا نخواسته ان د داوطلبانه به جنگ اسلام و کفر جهانی بروم ولی نفس اماره در جواب میگفت مگر می شود؟ پس تکلیف زن و بچه ها ...چیست؟ و سپس آرزوی خانه وغیره را پشت سرش در چشمم مجسم میگشت و مرا از رفتن به جبهه مانع می نمود و خلاصه اینکه چون ایمان منهای یقین داشتم ولی شناخت (معرفت) نداشتم به همین علت نزدیک نوزده 19 ماه جنگ اسلام وکفر جهانی را نظاره گر بودم اما چه نظاره ای ، که هر لحظه درونم را مانند خوره می خورد .آخر بقول مطهری شهید با ایمان و معرفت دو بال پری هستند که زمینه پرواز انسان بسوی کمال را (لقاء الله) را مساعد می کنند و من یکی از بالها را داشتم ودر جستجوی بال دیگر بودم تا اینکه درکنکور خودسازی (بسیج) شرکت جسته وبال دیگر را یافتم تا وارد دانشگاه جبهه شدم و در آنجا مشغول تحصیل تقوا شدم اما با آوردن تجدیدی در درس ایثارمردود شدم و نتوانستم بسوی خدا پربکشم تا اینکه یک دوره مجدد در کلاس سنگر نشستم با این امید که بتوانم موفق به دجه فارغ التحصیلی یاخذ یعنی اخذ مدرک شهادت نائل شوم و چون چون چمدان این سفر یعنی کوله آر پی جی را بسته و آماده بودم و خداوند نیزبا دعوت خود مرا بسوی خویش بپرواز[به پرواز] در آورد و باید بگویم که در بعد از اولین مرحله عملیات رمضان این درک را کردم که وقتی که با نگاهم به میدان نبرد مینگریستم ف میدیدم آنچه را که ما به عنوان سنگر میگوئیم ومی بینیم در حقیقت سنگر نیسند بلکه دریچه های طلائی هستند که به بهشت بازمیشوند وبوضوح میدیدم که خاکریز نیستند بلکه دیواری هستند که جداکننده دنیای بعدم سوم و دنیای باعظمت پس از مرگ هستند وباز هم به آشکاری می دیدم که چگونه شایسته ترین انسانها این دیوار را می شکستند و این دریچه را باز میکردند و وارد دنیائی میشدند که من دیگر کلمه ای نیافتم برای توصیف آن لحظات و خودم را لال حس میکردم و پیش خود میگفتم ای کاش زبان فارسی ما 32 حرف نبود بلکه سی ودو هزار حرف بود تا شاید من اندکی از آ صحنه ها را بازگو میکردم و در این لحظات احساس کردم که کورم زیرا چشمانم اصلاً قادر بدیدن نبود بلکه هرچه می دید باچشم دل می دیدم. و همه این صحنه ها ی آموزنده مرا قدمی بسوی الله نزدیکتر می کرد ، یکدفعه من بخودم آمدم که چقدر من در ضرر و زیان بوده ام و چقدر گوریل بدسرشت نفس را یاری می داده ام ودر اینجا توبه را تنها راه نجات خود می شناختم تا اینکه خداوند مهربان عشقم را بپذیرد. و حالا در اینجا می خواهم بگویم که ای ملت مسلمان ایران مبارزه با نفس اماره را خیلی خیلی مهم بشمارید زیرا سخت ترین و پر ارزشترین مبارزه است.و برای اینکه شما را به عمق و حساسیت مبارزه با نفس متوجه کرده باشم باید نمونه ای را از حضرت علی علیه السلام برایتان بگویم که روزی شخصی پیش مولا علی آمد عرض کرد که درمورد مسئله ای چند لحظه با شما کار دارم و حضرت که مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بود ، فرمود آیا کار شما در مورد شخص خودتان است یا اینکه مربوط به عموم است آن شخص گفت نه خیرمربوط به عموم نیست و مولا علی فرمود پس اجازه بدهید تا این شمع را خاموش و شمع دیگری را روشن کنم علت را آن شخص پرسید حضرت علی در جواب فرمود که آن شمع بیت المال بود . امیدوارم اینگونه نکته ها را که سرتا سر حضرت علی علیه السلام ومخصوصاً حکومت پنج ساله شان زیاد از این درسها را دارد سر مشق خود قرار بدهید. و اسلام عزیز ما بعد از رحلت حضرت محمد (ص) حدود 255 سال تا غیبت کبری حضرت مهدی (عج) رهبریت صحیح داشت متاسفانه چون مردم قدر آنهه را ندانستند و با ولایت امر خود بیعت نکردن در نتیجه امامان ما مظلومانه شهید شدند و مسلمانان چنان زیر استعمار شرق و غرب رفتند بطوریکه که الان شاهدش هستیم و میبینیم که چه جنایتها و شکنجه ها و گرسنگی بر آنها می رود. اقلاً شما قدر این رهبریت را بدانید و با ولی امر زمان خود بیعت ببندید و او را تنها مگذارید، وباید به آن عده از مسلمانهای بی اراده ومسلمانهای بی تفاوت و حتی غیر مسلمان که هنگام راه پیمایی ها کنار خیابان فقط تما شاچی هستند و به هنگام نماز جعه ها مشغول کار و کاسبی اند باید بگویم که دیگر بس است اندکی به خود آئید و بدانید که نفس اماره بر شما چیره شده است و مرگ را به یاد آرید . حالا چند کلمه ای هم دارم با آنهایی که اسم خود را گذاشته ان مجاهدین خلق که همانا عنوان منافقین شایستگی آنها را داشت و توده ای ها فدائی ها و غیره، ای بدبخت ها خودتان را از زندگی تانرا[زندگی تان را] و جانتان را و همه چیزتان را فدای شهوترانیهای ریگان ها و برژنف ها وبگین ها و صدام ها نکنید و به دامن پر مهر اسلام بر گردید. و توصیه من به شما اینست که کتابهای شهید مطهری و شهید دستغیب را فراموش نکنید و نماز و نماز جمعه ها را سبک نشمارید و در خاتمه باید بگویم که چیزی ندارم و هر چه هم دارم از آن همسرم میباشد و وصی من برادرم مرحمت موسی زاده میباشد. همسر عزیز م امیدوارم که مرا ببخشی . پدر و مادر مهربان جان شما و جان همسرو فرزندانم و خواهشی که از شما دارم اینست که فرزندانم را خوب بار بیاورید. بامید آنروز که با جهانی شدن حکومت اسلامی همه گرسنگان قاره آفریقا و حتی قاره های دیگر از بنده عفریت گرسنگی نجات یابند. و بامید آنروز که با جهانی شدن اسلام همه ملتهای متضعف جهان سوم از چنگال شکنجه گران دیو صفت که به دروغ دم از حقوق بشر می زنند رهائی یابند. و بامید آنروز که فلسطین و لبنان عزیز از چنگال خونخواران صهیونیستها و فالانژهای جنایتکار رهائی یابند. خداحافظ رحمت الله موسی زاده گیلانده موسی زاده 61/7/4

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد