یکم فروردین 1346، در روستای مرکیه از توابع شهرستان صومعهسرا دیده به جهان گشود. پدرش سید ابراهیم، کشاورزی میکرد و مادرش زهرا نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته انسانی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. نه م فروردین 1367، در بانیبنوک عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. مزار یاد بود وی در شهرستان زادگاهش قرار دارد. نام مستعار او مولا بود.
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
حمد و سپاس خدای را که خالق خلق است و حمد و سپاس بر خدای که برای هدایت انسانها پیامبران را فرستاد و با سلام و درود بر مهدی و نایب برحق او بت شکن زمان حضرت امام خمینی و با سلام و درود بر رزمندگان اسلام و با سلام و درود بر شیعیان به خون خفته انقلاب اسلامی ایران و با درود و سلام بر شما که این خانه و زندگی شما خراب شده است و شما که دست از زندگی زن و بچه و خانه دست کشیدید و برای یاری رساندن رزمنگان به جبهه آمده اید و برای دفاع از دین اسلام آماده جهاد با دشمنان هستید وصیت نامه خود را آغاز می کنم
نام سید محمدحسین نام خانوادگی موسوی زاده اعزامی از صومعه سرا -تاریخ اعزام 65/3/20 شماره شناسنامه 2000 فرزند سید ابراهیم من اول ؟؟؟؟ وظیفه خود به سربازی آمدم و جنگ و جهاد را برای خودم ترجی (ترجیح )دادم و همچنین دفاع از میهن و ناموس خود را هسپار جبهه شدم .و حال از هیچ چیز دشمن حتی از تیر دشمن نمی ترسم چون به ندای امام عزیز لبیک گفتیم و تا پای جان ایستاده ام و چون مرگ حق است و ما باید این جهان خور و خواب را ول کنیم و همیشه به دنیا آخرت باشیم زندگی نو وتازه ای شروع کنیم ای ملت مسلمان فریب دنیا را نخورید و به فکر پول و مال و زن و بچه نباشید کمی به فکر آخرت باشید و ای برادران و پدران و خواهران و ای ؟؟؟ نماز را ؟؟؟ دارد چون ما برای نماز می جنگیم و امام حسن هم در روز عاشورا در میان خون نماز را بر پا داشت ای جوانان مساجد دایر کنید و چون مساجد سنگر است و سنگرها را حفظ کنید و به جبهه بیایید و سنگر برادران را خالی نکنید وسلام
چند نکته به پدر و مادر و خواهران و برادران و دوستانم تو ای پدر جان اگر من شهید شدم شما می دانم که ناراحت هستید و گریه می کنید امیدوارم که شما با پیامبران و امامان در بهشت میصاق داشته باشید پدر جان چون در میان خانواده چهر برادر باید یکی جدا بشود
و آن هم نصیب من شد و شهید شدم امیدوارم که پدر جان اسم شما در مکه بیرون بیاید و شما به مکه بروید و انشالله راه کربلا هم باز می شود و شما هم کربلا را زیارت کنید و رزمندگان اسلام را دعا کنید و ما را هم در کربلا بیاد بیاورید پدر جان شما برای من خیلی زحمت کشیدید انشالله مزد زحمت شما را از خداوند بزرگ بگیرد ونیز ما را حلال کنید و شما مادر عزیزم ونور چشم من می دانم که دل مادران نازک است شما مادر جان می دانم که گریه می کنید از شما می خواهم که برای من گریه نکنید چون اگر گریه کنید دشمنان از این گریه سو استفاده می کنند مادر جان برای ما زحمت زیاد کشیدید شبها نخوابیدی حال از شما می خواهم که این فرزند ناچیز خود را فدای دین اسلام کرده اید ناراحت نباش و نیز ما را حلال کرده و شما برادران گرامی از شما می خواهم که اگر اسلحه من افتاد اسلحه من را از زمین برگیرید و با دشمن دین و قرآن بجنگید و نیز؟؟؟؟ کنید و همچنین خواهران من حجاب اسلامی را رعایت کنید و مانند زهرا زمان باشید و نماز بخوانید و امام رزمندگان اسلام را دعا کنید و نیز دوستانم آشنایان هر کسی صدا من را می شنود بدی از ما شنیده اید ما را حلال کنید حال پدر و مادر همه و همه من این جمله را دارم می نویسم ولی چشمهایم اشک افتاده است و از شما برادران و پدران و مادران و خواهرانی که در این جلسه شرکت کردن تشکر می کنم امام و رزمندگان اسلام را دعا کنید برادر شهید محمد حسین موسوی زاده
در آخر پدر و مادر جان می دانم که می گویید آخر چند ماه بود که مرخصی نیامدی تا من رنگ شما را ببینم حال در دنیا و ؟؟؟؟ دیدار می کنم
65/10/13