نوزدهم شهریور 1344، در روستای چهارده از توابع شهرستان املش به دنیا آمد. پدرش محمدتقی و مادرش مریم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کشاورز بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. یازدهم دی 1364، در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شکم،کتف وپهلو شهیدشد. مدفن وی در زادگاهش واقع است.
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه برادر شهید باقر آقاجانی
و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما
(قرآن کریم نسا 74)
و با هر کس در راه خدا جهاد کند پس کشته شود یا پیروز گردد بزودی پاداش عظیم به او عطا خواهیم کرد.
با سلام و درود به آقا امام زمان و نائب بر حقش خمینی بت شکن و با سلام بر شهیدان از صدر اسلام گرفته تا کربلای جنوب و غرب ایرانمان و با سلام و درود بر خانواده های معظم شهدا سپاس خدای را که هدایت کرد ما را به این دین که اگر هدایت نمی کرد از هدایت یافتگان نبودیم.
سلام بر خانواده عزیزم از دور دست پر محبت شما را می بوسم و امیدوارم مرا بخاطر لغزشها و بدیهایی که داشتم ببخشید،خداوند به شما صبر و اجر عطا فرماید زیرا که صبر ارزشی همپای ارزش بهشت دارد.
ای پدر مهربانم و رنجدیده ام دستان پر توان و پینه بسته ات را از راه دور می بوسم و بر شما پدر مهربان و زحمتکش افتخار می کنم که با دستانی پر قدرت خود و فرزندانت را در راه خدا تربیت کردی و این دستان تو همان دستهایی است که به فرموده پیامبر هرگز آتش دوزخ آنها را لمس نخواهد کرد.
و درود و سلام بر تو باد که تو در طول تمام زندگی افتخار من بودی و تکیه گاهی بودی که در سختیها و راحتیها به تو پناه می بردم.
ای پدر جان امیدوارم که مرا به بزرگی خودت ببخشی انشاءالله خداوند به شما صبر عطا فرماید.
پدر جان اگر من به سعادت شهادت نائل شدم هر چند که خود را لایق آن مقام نمی دانم سعی کن مانند امام حسین(ع) در مرگ علی اکبر صبور باشی.
پدر عزیزم هرگز زحماتت را فراموش نخواهم کرد چون زحماتت فراموش نشدنی است زحمت می کشیدی تا در خانواده ات سربلند باشی آرزو داشتی تا در پیری عصای دستت باشم می دانم که فرزند خوبی برایت نبودم که برای بزرگ کردنم و سالم تحویل جامعه دادنم سعی خود را کردی ولی خداوند در مقابل این زحماتت به شما اجر خواهد داد.
ولی الله خدایا مرا ببخش.
مادر، ای مادر عزیزم ای همه وجودت محبت و صفا ای مادری که تمام عمر رنجها کشیدی سلام بر شما خدا را شکر می کنم که به من چنین مادری عطا فرمود.
مادر تو با کوچکترین رنج ما رنجیدی و با کمترین شادی و لذت ما شاد شدی مادر جان خدا را شکر کن که لیاقت پیدا کردی فرزند خود را در راه اسلام بدهی مادر همچنان صبور باش و مگذار دشمنان بر چشمان اشکبارت بخندند.
مادر جان من راه خود را یافته بودم باید در این راه فدا می شدم چندین بار فکر کردم که شاید هنوز خلوص نیت ندارم که هنوزم زنده ام ولی اگر این سعادت نصیبم شد گرچه لیاقت آن را ندارم، ولی هیچ ناراحتی احساس نکن انشاءالله خداوند به شما پاداشی خواهد داد.
می دانم که خیلی اذیتت کرده ام، مادر از زمانی که بچه بودم هر شب بالای سرم می گذراندی و آن زمان هم که بزرگ شد روز خوشی را از من ندیدی امیدوارم که مرا ببخشی می دانم آرزو داشتی فرزند خوبی برایت باشم آرزو داشتی بر خود ببالی و در درگاه خداوند سربلند باشی تا در پیری عصای دستت باشم.
اگر من سعادت شهید شدن را داشتم خداوند شما را هیچ وقت تنها نخواهد گذاشت ولی الله خدایا مرا ببخش.
مادر و تمام خانواده عزیزم اگر من شهید شدم و جنازه ام بدست شما نیامد ناراحت نباشید زیرا آنقدر گناه کرده ام که دوست دارم که جنازه ام بدست دشمن بیفتد. آنقدر لگد بر من بزنند تا گناهانم در درگاه خداوند تبارک و تعالی پاک گردد دوست دارم در موقع مرگ آنقدر زجر بکشم تا خداوند مرا پاک ببرد وقتتان را نمی گیرم از همگان درخواست بخشش دارم بخصوص از پدر و مادر مهربانم و خواهران عزیزم و برادران گرامی ام و کلیه فامیلین و دوستانم.
خواهشمندم بر جنازه من گریه نکنید (البته در پیش مردم) تا دشمنان بر عظمت اسلام و انقلاب پی ببرند و بدانند که شما ناراحت نیستید از اینکه فرزندتان در راه اسلام فدا شده است تا کور شود چشم منافقان.
و قتلا فی سبیلک فوق لنا
خدایا بما توفیق عنایت کن که در راه تو کشته شویم.
والسلام