علی علی محمدی ملجادشت

علی علی محمدی ملجادشت

نام: علی

نام خانوادگی: علی محمدی ملجادشت

نام پدر: علی اصغر

تاریخ تولد: 1349/04/01

تاریخ شهادت: 1366/09/25

محل تولد: املش

محل مزار: جیرگوابر

شهرستان محل پرونده: املش

QR Code علی علی محمدی ملجادشت
یکم تیر 1349، در روستای جیرگوابر از توابع شهرستان املش به دنیا آمد. پدرش علی اصغر، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم آذر 1366، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پاها، شهید شد. مدفن وی در زادگاهش واقع است.
* بسم رب الشهداءوالصدیقین * (( وصیت نامه پاسدار شهید علی علی محمّدی )) * ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون * آنانکه در راه خدا کشته میشوند مرده مپندارید بلکه زنده گانند و در نزد خدای خویش روزی میخورند . با درود بر ارواح پا ک طیبه شهدای اسلام و با درود و سلام بر منجی عالم بشریت مهدی موعود و با سلام و درود بر نایب بر حقش امام امت و با سلام و درود بر دلیر مردانی که از خانه و زندگی خویش جدا شده و بار اصلی جنگ را بر دوش گرفته و در راه آزادی ملت مستضعف ایران و حتی جهان میجنگند و با سلام و درود بر عزیزانی که خون خویش را نثار مکتب توحید کرده و نهال خشکیده ملت ایران را آبیاری کرده اند آنان فرشتگانی بودند که در بین ما زندگی میکردند ولی ما آنان را نمی شناختیم آنان عزیزان پاکدلی بودند که عهد خود را با خدای خویش بسته بودند و به لقاء خدا رفتند آنان در واقع گلهای زیبائی بودند که زیبایی شان ملت ایران را شرم گین ساخت . آنان عزیزانی بودند که از مال و منان و زن و فرزند و پدر و فرزند و پدر و مادر و تمام دوستان و آشنایان دست کشیدند و بسوی جبهه روان شدند ما باید راه این عزیزان را ادامه بدهیم تا آنان در قیامت از ما شفاعت کنند آنان همچو شمعی بودند که سوختند و ملت ما را بیدار و بیدارتر کردند ما عاشقان الله باید راه این عزیزان را ادامه بدهیم و تا آزادی ملت مستضعف ایران و حتی جهان از پای نخواهیم نشست . ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست اینجانب علی علی محمدی فرزند علی اصغر وصیت نامه خویش را بدین شرح آغاز مینمایم چرا قلم را کنار گذاشتم و بسوی منطقه عازم شدم از یک طرف برای آزادی ملت محروم و ستمدیده ایران از طرف دیگر برای انتقام گرفتن خونهای منافق ریخته عزیزان از طرفی هم برای انتقام گرفتن خون شهدای منطقه نزدیک ما را از صدامیان کافر بگیرم . خون زمین ریخته عزیزان مرا شرمنده میسازد در ذهن خودم احساس میکنم که هر طوری شده خودم را به این عزیزانم برسانم یعنی با نوشیدن شربت شهادت به لقاء خدا بروم . چند کلمه ای با پدر گرامی و نور چشم انقلاب . پدر جان پیش از هر چیزی افتخار کن که فرزند ناقابلی را در راه خدا هدیه کردی باید مثل ابی عبدا... الحسین استوار باشی چون که یک فرزند دادی ولی پدرانی هستند که چهار الی پنج تا از عزیزانشان را فدای انقلاب اسلامی کرده اند اگر من شهید شدم همیشه صبر پیشه کن و همچون کوهی استوار باش که خداوند صابران را دوست میدارد امیدوارم که مرا حلال کنی و از اشتباهاتم درگذری . انشاء ا... دعا کن که خداوند به همه خانواده های شهداء صبر و استقامت عطا کند و اما چند کلمه ای با مادر دلسوز و مهربانم مادرم روز تا غروب و شب تا صبح در کنار گهواره من بودی و مرا با هزار زحمت بزرگ کردی وقتی من بزرگ شدم زحمات شما را فراموش کردم و سخنان شما را گوش نمی کردم نمیدانم با چه روحی از شما طلب بخشش کنم مادر جان بعد از شهادتم باید صبر کنی وقتی خبر شهادت مرا شنیدی باید مثل کوهی استوار باشی باید مثل فاطمه زهرا استوار باشی بیاد مادرانی باش که چندین فرزند خویش را در راه خدا داده اند وقتی فرزندت شهید شد و خبر شهادت به دستت رسید دعا کن که خدایا این هدیه کوچک و ناقابل را از من بپذیر صبر پیشه کن . چند کلمه ای با خواهر مهربانم جهاد برهمه کس واجب است و من هم به نوبه خودم عازم جبهه شدم و جهادم را شروع کردم هیچ ناراحتی ندارد بایستی صبر کنی اگر خبر شهادتم به دستت رسید مثل زینب کبری مقاوم باش چون در صحرای کربلا مصیبتهای زیادی را تحمل کرد صبر را پیشه خود ساخت و تو هم باید صبر کنی و بزرگتر از همه حجاب اسلامی را رعایت کن و با این کارت مشت محکمی بر دهان منافقین پلید و امپریالیزم بزن من در حق تو کوتاهی کردم امیدوارم که مرا ببخشی چونکه میروم معلوم نیست که دیگر برمیگردم یا نه و اما خطاب به برادرانم . سلام بر برادران عزیز خودم من شما را خیلی اذیت کرده ام باید مرا ببخشید جهاد بر همه ما واجب است الان میشد گفت دستور جهاد رسیده است ما باید از خانه هایمان بیرون بیاییم و بسوی جبهه روانه شویم من به نوبه خودم عازم جبهه شدم تا انتقام خون بنا حق ریخته عزیزانمان را از صدامیان بگیرم وقتی خبر شهادت من به دست شما رسید باید صبر کنید و اسلحه به زمین افتاده ام را بردارید و بسوی دشمن بتازید و آخرین ضربات را بر پیکر پوسیده صدام وارد آورید آن بدیهای که من نسبت به شما نموده ام بایستی مرا ببخشید و باید پدر و مادر خود را فراموش نکنید و اطاعت از پدر و مادر واجب است و به نوعروسانم بگویید که صبر را پیشه خود سازند و بعد از شهادتم ناله و زاری نکنند . در بغل تابوت من گریه نکنید که مبادا دشمن خمینی شاد باشد هر وقت که میخواهید بخوابید برایم گریه کنید برای امام حسین ( ع ) و برای زینب گریه کنید که در خرابه ها چه بلا بر سر آنها آوردند در موقع تشییع جنازه دستهایم را بیرون بگذارید تا این مردم هم ببینند که من چیزی همراه خودم نمی برم آن بدیهای که از من دیدید به لطف خودتان مرا ببخشید و اما دوستان گرامی ای دوستان آینده سازان انقلاب بعد از شهادتم راهم را ادامه بدهید اسلحه بر زمین افتاده مرا در دست بگیرید و بر قلب دشمن بتازید با خواندن درسهایتان مشت محکمی بر دهان آمریکا و نوکران شرق و غرب بزنید . بعد از شهادتم به خانواده ام دلداری بدهید شما را سفارش میکنم به تقوی و نماز و قرآن را مرتب بخوانید و روزه بگیرید پاکدل باشید از همه مردم شهید پرور ایران میخواهم که دست از امام امت برندارید و همیشه و بطور مرتب در میادین نبرد حضور داشته باشند از همه دوستان و فامیلین میخواهم که از من راضی باشند . والسلام علی علی محمدی روز سه شنبه 27 / 8 / 66 خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار آمین

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد