بنام الله مستجمع جمیع کملات و آرام دهنده دل محرومان و کشاننده انسان بسوی خویش (وصیت نامه بیژن شیرین زاد ) با درود و سالم به ولی عصر حضرت مهدی (عج) و نایب بر حق او حضرت امام خمینی و با درود وسلام به شهیدان راه حق و اسلام از صدر اسلام تا بحال ، مخصوصاً سالار شهیدان سید شهدا پیش مردان راه حق و آزادی و ابر مرد تاریخ بشریت حسین بن علی (ع) و بادرود وسلام به رزمندگان راه حق و اسلام و بادرود و سلام به امت نثار گر و شهید پرورایران من سربازی مخلص و از آن تبار پا برهنه ها هستم و امروز احساس می کنم که شاید شهادت قسمت من شد لااقل یک و هستی از خود بجای گذارم هیچ چیز در دنیا ندارم که واگذار به کسی نمایم ای پدر و مادرم بعد از من مویه نکنید و موی نکنید این بود تقدیرم نه بود تقصیرم و این شهادت سعادتم بود و هیچ قصوری در آن نداشتم و ندارم چون هر چه او می داند همان است ای اولیاء من برای من زحمتها و مشقتها کشیدید امّا ؟؟؟؟از من نبردید و ندیدید ولی خوش به سعادتان که چنین فردی تربیت کردید و در راه اسلام نثار نمودید پدر جان راجع به دفنم هر جا که خود ؟؟؟؟ دارید و صلاح دانستید دفنم کنید و اگر کسی از من بدی دیده است از جانب من قلب بخشش کنید پدر جان یک وصیتی نیز با تو دارم و آن این است که هرگز و هزگز ماردم را فراموش نکن هم اکنون مادر جان صحبتی هم با تو دارم زحمتها برایم کشیدی و شبها برایم نخوابیدی و بر سر گهواره هایم بیدار ماندی امّا از من سودی ندیدی و هم اکنون که این حرفها را به زبان می آورم و از تو جدا می شوم واقعاً برایم مشکل است و ؟؟؟؟؟خدا امّا مادر نمی بینی مرا دیگر - هم اکنون در سنگر در کنار یکی از دوستانم نشسته ام و این وصایایم را با شما عزیزان تمام می کنم دراینجا عرایضم را بپایان می رسانم( خداوند یار و نگهدارتان باد ) (والسلام علی من التبع الهدی) مرداد ماه سال یکهزارو سیصدو شصت و چهار) (64/5/21)