شهید علی جاهدی بسم الله الرحمن الرحیم ای مادر غم دیده نداری خبر از علی کز گردش ایام چه آمد به سر علی / من تازه جوان بودم اندر چمن حسن نشکفته فرو ریخت همه بال و پر من وصیت نامه سرباز وظیفه علی جاهدی فرزند حسین جاهدی اعزامی از فومن استان گیلان وصیت برادر علی جاهدی که در زندان رمادی عراق شربت شهادت را نوشید و به ملکوت اعلی پیوست . پدر و مادر عزیزم عزیزتر از جانم از راه دور چند سطری از آنچه در قلبم هست برای شما بیان می کنم مادر عزیزم اوّل از هر چیز به شما مادر عزیزم سلام عرض می کنم من در بند قربت در طی یک سال و اندی گذشت آرزو داشتم شما را ببینم ولی زمانه نخواست و کلید مرگم به دست بعثیها افتاد و نتوانستم محبتها و زحمتهایی را که برای من کشیدی جبران کنم شما روزهای بسیار و ساعتها و دقیقه ها را روز شمارش قرار می دادید و در انتظار من به خانه بودید و آرزو داشتید مرا تازه داماد کنید دز جشن عروسی فعالیت کنید و الله سرگذشت منه چنین بود که عروسی من به عزا تبدیل شود در ضمن سلام مرا به برادر و خواهر می رسانم و امیدوارم که در زندگی موفق باشند متشکرم . من الله التوفیق