ابراهیم نوشی

ابراهیم نوشی

نام: ابراهیم

نام خانوادگی: نوشی

نام پدر: رضا

تاریخ تولد: 1351/04/01

تاریخ شهادت: 1366/09/02

محل تولد: املش

محل مزار: بهشت اباد

شهرستان محل پرونده: املش

QR Code ابراهیم نوشی

یکم تیر1351، در روستای کهنه گویه از توابع شهرستان رودسر دیده به جهان گشود. پدرش رضا، کشاورز بود و مادرش زیبا نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم آذر1366، در ماووت عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مدفن وی در گلزار شهدای بهشتآباد زادگاهش واقع است.

بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه برادر بسيجي ابراهيم نوشي 
بسم رب الشهدا .اشهدان لا الله الا الله وحدلا شريك له و اشهد ان محمد عبده و رسوله
شكر خداي را كه توفيق يافتم در راه مبارزه حق عليه شركت كنم و آنچه را كه دارم در طبق اخلاص نهاده ام تقديم ايزد منان كنم و آنچه حسين و يارانش مي گفتند من هم آن را با زيابم يعني شهادت آيا كسي به خود اجازه مي دهد كه با چشم خود ببينيد كه جنايتكاران و متجاوزان دست  به سوي اسلام و شرف و كشورش دراز كرده و قصد نابودي آن را داشته باشد و سكوت اختيار كند من اكنون مي روم كه با خطايم ملاقات كنم مي روم تا آتشي را كه در درونم مشتعل شده خاموش  نمايم  من هم اكنون به سوي لاله زار با صفاي جبهه جنگ پرواز مي كنم كه دشمن بداند هيچ وقت سنگر خالي نمي ماند اما بايد از رهبرم امامم حجت عمرم خميني  بت شكن قدرداني كنم كه مرا از سپاه خود و چاله ها و گرداب ها روزگار كه به سوي پرتگاه روانه  بودم نجات داد و هادي و راهنماي من شد و تو اي همرزم و دوستم خود بهتر مي داني كه اين انقلاب به چه نحوه اي به پيروزي رسيد با كشته شدن علي اكبرها و علي اصغر ها و ...حبيبين مظاهرها نكند خداي ناكرده بي تفاوت بنشيني و دنيا را برآخرت ترجيح بدهي و حزن و اندوهي به خود راه نده كه ما پيروزيم و اما پدر و مادرم نمي دانم چگونه از شما تشكر كنم اي پدر به يادم هست كه به من اجازه داده كه به جبهه بروم متشكرم تو اي مادرم، مادرم يادم هست با چه زحمتها در بزرگ شدن من رنج كشيدي در آخرين موقعي كه مي خواستم به  جبهه بروم شما گفتين مواظب خودت باشي باشد مادر و پدر و برادران من تا آخرين نفس خواهم جنگيداز اين قسمت در حالي بود كه چند روزي ديگر مي خواستم عمليات بروم نوشتم. من در سال 1364 به جبهه اعزام شدم پدرم وقتي من شهيد شدم سر مزارم گريه و ناله نكنيد چون من دوست ندارم كه پدرم سر مزار من گريه كند و اين منافقين كه بفهمند تو گريه و ناله مي كني خوشحال بشوند و سو استفاده كنند پدر گرامي توبايد خوشحال باشي كه چنين فرزند خود را در راه اسلام هديه داده اي مادرم وقتي كه شهيد شدم سر مزارم هيچ گريه نكنيد چون من هيچ دوست ندارم كه مادرم سر مزار من گريه كند راستي به برادر من  محمد حسين بگو كه بايد به پدر و مادر و برادرانم با سر كمك كند و هميشه پدر و مادر  را ياري كند و همين طور مثل من در بسيج فعاليت داشته باشد وقتي  كه برادران من بزرگ  شدند و فهميدند كه من شهيد شدم بگوئيد كه ناراحت نباشيد و به دوستانم بگوييد كه سر مزارم گريه نكنند خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني  را نگه دار.
.
 

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد