دوازدهم فروردین 1350، در روستای هنده خاله از توابع شهرستان صومعهسرا به دنیا آمد. پدرش ذکریا، کشاورزی میکرد و مادرش گیلان نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. طلبه علوم دینی و حوزوی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دهم شهریور 1365، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه ، شهید شد. مدفن وی در مسجد فاطمه زهرای زادگاهش واقع است.
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیا و لکن لا تشعرون (سوره بقره 155)
در ضیر ها نمی گنجد به غیر از دوست کس هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس
خداوندا بنده ای عاصی به پیشگاهت آمده و با شرمساری در خدمت تو سخن می گوید ای الله من بنده ات هیچ توشه ای نیندوخته و هیچ ذکری نیاموخته هر لحظه که بیشتر می اندیشد خویش را در گرداب گناه می بیند و را امیری نیست که به سر چشمه نجات رسد. فکرش که رحمتی کنی و ساحل رسانی خداوندا سخت از اعمال خویش پشیمانم دست به سویت انداختم شاید چیزی در کف افتد خداوندا آیا ما را به نام بنده ات خطاب نخواهی کرد آیا امیدم را نا امید می گر دانی . پروردگارا نیک میدانی که عارف نیستم تا چون عارفان سخن گویم امام همین نکته مرا بس که هر که تو را یافت دست از غیر تو برید و تو گوشه چشمی به دو انداختی و او اسماعیل گونه به زیر خنجر ابراهیم به قربانی ایستاد و سر در مسلخ عشقت نهاد. اما بعد : مدتی زیاد بود که می اندیشیدم چه برای وصیت بنویسم زیرا اگر شهادت برای مان مهال بود خوب فرض مهال که مهال نیست و البته تمایل به این امر داشتم لیکن اکنون میل چندانی ندارم لکن اگر نبود حس مسؤلیت هر آینه به ذکر دیون و حقوقی که بر گردن داشتم اکتفا می کردم زیرا نوشتن این حقیر چه سودی افتد و اصولا چه حدی به گفتار ما سلف اعتماد و عمل شده است تا چیزی به نام وصیت از خویش برجای بگذارم و حق مطلب آن است که امروز نگاشتن مسؤلیتی بس از این را می طلبم امروز در روزگاری بسر می برم که خوب بودن دیوانه گیست و انسان بودن کفاره می خواهد از هر سو دشمنان ما را احاطه نموده اند و در صدد ضربه زدن هستند و ما نیز آرام و خاموش بسر می بریم گویی که اتفاقی رخ نداده و آب از آب تکان نخورده است آیا هنوز خواب بس نیست؟ چه شده است ما را که خوش به گوشه ای خزیده ایم مگر خون این همه شهدای عزیز که جانشان را در ره معشوق نهاده اند از یادمان رفته است چرا یاد گرفته ایم که فقط هر بار که بنده ای شهید شد در فکر جنگ باشیم بپرسید از همسنگران این شهدای عزیز که آنان چگونه سر به لقای حق نهاده اند .وپیام آخرینشان چه بوده است آری برادرم وای خواهرم تنها چیزی که شهدا،وارث آنیم راهی ناتمام است که رهروی مردانه میخواهدامروزجبهه ها مرکز عشق و عرفان است مناجات دلباختگان جلوه معشوق چون لعل می درخشد و ملکوتان همه در عجب و آری که خنیاگران عشق را دو بال باید که در عرش ملکوتی خداوند به پرواز در آیند و چه کوته بینانه فکری است این اگر تصور رود که تن خاکی قادر به بند کشیدنشان باشد می دانید چرا این اوصاف به اطلاح بعضی غریبه را به کار می برم از آن حیث که ارزش شهدا بر تو معلوم گردد و این سؤال درذهن تو تداعی شود که این همه عظمت و بی اعتنایی به خون آنان؟ وصیت نامه های شهدا را بنگرید ما را چه راهی رهنمون شده اند من امروز در نزد خداوند خویش از آن جهت که پیام این عزیزان را اجرا نکرده ام شرمسارم.آخر که پیام آنها چیست؟ آری پیام آن خود باختگان حفظ انقلاب و دستاوردهای آن است . گفته اند امام را تنها نگذارید فریاد زدند که بگذارید که تن های ما آماج تیر و ترکش قرار بگیرند اما امام پایدار بماند و استوار . ای مردم اگر امام را تنها بگذارید به خدا قسم در نزد خداوند مسؤل خواهید بود و به خون آرمان هزاران شهید از دست رفته خیانت کرده اید. این پرده های تزویر را بدرید،بشکنید این بت نفس را آخر تا به کی اسیر دست شیطان به خود آیید و تقوی پیشه کنید. خواهرانمان را به حفظ حجاب و عفت دعوت می کنم چنانچه شهیدان گفته اند که ای خواهر حجاب تو کوبنده تر از خون من است نهال دل را با تلاوت و ذکر قرآن به روز سازید. و به مراسم سوگواری اهمیت دهیم زیرا ما هر چه داریم از این مجلس است . قرنهاست که خو ن حسین (ع) در رگهای ملت مسلمان می جوشد و مردم از آن حیاتی دوباره می یابد. در پایان ای مردم ما به وعده کربلا دادیم هر چند خود نرسیدیم ولی امیدواریم که دیگر همسنگرانمان بدین عظیم توفیق یابند . از همه مردم به طور اعم حلالیت میطلبم امید است ما را عفو کنند زیرا نیک می دانید حق الناس مشکل است ، مشکل مارا از دعای خیر فراموش نکنید. و بعد از نمازتان ذکری هدیه ما کنید اما چند نکته ای با پدر و مادر : ای پدر و مادر گرامیم نیک میدانم که شما را بسیار اذیت و آزار نمودم ولی شما را به خداوند سوگند می دهم که عفوم کنید من به شما علاقه داشتم لیکن خداوند را بیشتر دوست داشتم در هر حال امید هستم که صبر و تقوا پیشه کنید و حقیر را از دعای خیر فراموش نکنید . فرصتی جهت تشکر از محبت های شما نیست. خداوند به شما اجر عنایت کند . سعی کنید مشتی بر دهان ضد انقلاب بکوبید من نمی گویم گریه نکنید ولی طوری کنید که دشمنان به ما طعنه نزنند. در هر حال
تقاضای عفو دارم خواهرانم را به حجاب و عفت سفارش می کنم و از همه آنها عذر می خواهم امید است که سر قبرم آیند و بگویند که تو را عفو نمودم شاید که در این حکمتی باشد . برادرم تو نیز عاقلانه بیاندیش تصمیم بگیر و آنگاه حرکت . دیگر عرضی نیست دیدار تا به قیامت روزی که ؟؟؟و پناهگاهی جزء ائمه اطهار نداریم
آلسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
1365/5/2
16 ذیقدة 1406