بسمه تعالی سلام به خداوند یکتا که در دو جهان نظیر ندارد و خیر [غیر] از خداوند یکتا کسی را پذیرا نیستم که بپذیریم فقط خداوند سلام زیاد و بی پایان بر شما خداوند یکتا که ما را آفریده ای و به ما زندگی بخشیدی و نعمتهای زیادی به ما بخشیده ای خداوندا درد دلی دارم که می خواهم با شما در میان بگذارم درد دل زیاد است و من نمی دانم به کی بگویم به کسی نمی توانم اطمینا ً [اطمینان] بکنم که ؟ کسی را که برای من انتخاب کرده ام و محرم رازهای خود دانستم بلاخره [بلاخره] رازهای از اینجا شروع می کنم خداوند نمی دانم چه غم زندگی من را اداره کرده است و شب باید قطره های اشک از چشمانم سرازیر شود اگر یک شب بود ناراحت نمی شودم [نمی شدم] گاهی هم شده که بجای اشک خون از چشمانم سرازیر شده من این اشکها را تبدیل به خون می کنم فکر می کردم اگر بجای اشک ریختن خون به سربازان می دادم چقدر کمک به اسیران بیمارستان کرده ام خداوند حبیب [ناتمام]