به نام خدا
وصيت نامه شهید
اي خدا! فقط براي رضاي تو حركت كردم و اگر ناخالصي در نيتم بود و است خدايا خودت مرا ببخش. من براساس رسالت و مسئوليتي كه حس نموده ام در راه الله و براي پاسداري از انقلاب اسلاميمان كه خونبهاي دهها هزار شهيد است به جبهه آمدم لذا مي خواهم كه راهم ادامه يابد و همواره با تمام امكاناتي كه داريم از وطنمان دفاع كنيم. پدر و مادرم! اميدوارم مرا حلال كنيد و از من راضي باشيد اميدوارم كه مرگم باعث نشود كه شما دست از انقلاب برداريد زيرا در برابر خون هزاران شهيد مسئول هستيد و من از شما راضي نخواهم بود اگر از اسلام عاليقدر از اسلام حمايت نكنيد. اميدوارم كه حركت رفتن به جهاد در خانواده ما با مرگ من ختم نشود و هرگاه كه جبهه ما احتياج به نيرو داشته باشد بر همه واجب است كه به جبهه بروند. امام را تنها نگذاريد. مبادا بمبارانها و كمبود ها باعث شود كه دين خود را ترک کنید مصائب توكل به خدا كنيد. زيرا كه خدا مي فرمايد: و بشر الصابرين
بسم الله الرحمن الرحیم
پدر ومادر عزیزم 00
به نظرمیرسد که مرا تقدیر چنین است که در میدان جنگ آنهم برای حفاظت از آب وخاک کشورم که آسایش مردم مسلمان این آب و خاک را بهمراه دارد سلاح بر دوش شبانه روز از دشمن چشم برندارم چون اگر من غافل شوم همرزم من را طعمه خواهد ساخت وکمک کم پیش خواهد رفت وسرزمین مرا خواهد گرفت.اگر کار به جایی رسید که چاره ای جز مایه گذاشتن از جان خود نداشتم حتما همرزم دیگرم جای مرا پر خواهد کرد.او سلاح مرا برمیداردهمانطور که من سلاح شهید دیگری را برافراشته دارمتا دشمن در فکر این نباشد که با شهادت یک سرباز ایرانی همه چیز تمام شده است.راهی که ما انتخاب کرده ایم پشیمانی ندارد، زیرا نام هر شهید که برای حفظ وطن و آب وخاک جنگیده است باقی میماند.
از شما خانواده محترم میخواهم وقتی تقدیر من این بود. این چند جمله پایانی را برروی سنگ قبرم بنویسید:
اگر مردم مرا در تابوت سیاهی بگذارید تا همه بدانند زندگیم تیره تر از سیاهیست.
چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم به راه هستم.
دستانم را بیرون بگذارید تا همه بدانند به آرزویم نرسیدم.
بر روی سنگ قبرم تکه یخی بگذارید که بجای مادرم گریه کند.
1364/4/15 این را خدمت شما پدر ومادر عزیزم نوشته ام
فرزندتان محمد علی جهانگیری