امیدعلی آقاجانی کلاکی

امیدعلی آقاجانی کلاکی

نام: امیدعلی

نام خانوادگی: آقاجانی کلاکی

نام پدر: آقاجان

تاریخ تولد: 1347/04/01

تاریخ شهادت: 1365/10/26

محل تولد: سیاهکل

محل مزار: کلاک

شهرستان محل پرونده: سیاهکل

QR Code امیدعلی آقاجانی کلاکی
یکم تیر 1347، در روستای کلاک پیرکوه از توابع شهرستان سیاهکل به دنیا آمد. پدرش آقاجان، کشاورز بود و مادرش صفیه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و ششم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به صورت، شهید شد. مدفن وی در زادگاهش واقع است.
شهید امید علی آقاجانی در وصیتنامه خود این چنین می گوید : (( پدر مهربان و عزیز من میدانم که شما به خاطر شهادت من ناراحت هستید و من شما را ناراحت کرده ام . پدرم ، من نه به خاطر آزار و اذیت شما و نه به خاطر نداشتن چیزی و نه به خاطر حرفهای مردم به جبهه رفتیم بلکه برای اسلام و قرآن و برای میهنم به جبهه رفتم و هر چند که باعث نگرانی شما و افراد خانواده گردید . ولی پدرم شما و کسانی که خدای ناکرده فکرهایی خارج از محوطه واجبات شایعه می کنند. بلکه من به عنوان فرزند کوچک شما از شما خواهشمندم که فکرتان را به مرزهای کشور و به خانواده های شهدا بیندازید . بلکه شما و همه مردم از جنگ و جبهه های جنگ چیزهای زیادی می سازند و می گویند و همچنین میدانید ما به خاطر چه چیزی می جنگیم و به خاطر چه جنگ می کنیم . (( حال مطلب مهمّی برای مادر مهربان و عزیز من دارم )) (( مادر جان سلام )) از اینکه زحمات زیادی در دوران بچه گیم برای من کشیده ای خوشحالم که توانستید مرا برای چنین راهی آماده نموده اید . سپاسگذارم و امیدوارم که شیری به من دادی و زحمتهایی که برایم کشیده ای خداوند اجر و پاداش عظیمی به شما عنایت کند و از من راضی باشید . هر چند که از من راضی هستید . (( همچنین سخنی با برادران و خواهران عزیزم دارم )) (( برادران و خواهران عزیزم سلام )) برادرانم حسن و علی و خواهرانم فاطمه من از شما برادران و خواهران گرامیم عنایت تشکر می کنم و خیلی از شما راضی و سپاسگذارم و امیدوارم که از من راضی باشید و مرا هرگز فراموش نخواهید کرد و یادم هرگز از ذهن شما خارج نمی شود و هرگز اسم مرا گمنام نمی کنید . من می دانم که بچه ها و دوستانم مرا خوب می شناسند . و مرا خیلی دوست دارند . ولی عکس مرا روی دیوار بچسبانید و در پایان چند تذکر می خواستم به مردمانی که پس از گذشت جنگ سال جنگ و پیروزی اسلام خبری از این قبیل مسایل ندارند . با کمال بی توجّهی بعضی از افرادی که حرفهای بی خودی می زنند .مثلا" میگویند که اینها چقدر بی شعورند که بی خودی خودشان را به کشتن میدهند و یا اینها به خاطر مال و دنیا و غیرو ... میروند . در پاسخ اینگونه افراد بایستی گفت : که ای افرادی که چنین حرفهایی را میزنید و از دنیا و زندگی کردن سالم ، غافلید و احساس مسؤلیت نمی کنید . و اگر شما در مرزهای دو کشور عراق و ایران قرار داشتید . و دشمن تمام شما را بمب باران میکرد و زن و بچه و مال و زندگی و تمام هستی شما از بین میرفت و ناموس شما را تجاوز و تصرف می کردند آیا شما در مقابل اینگونه رفتارهای ناشایسته ساکت و خاموش می ماندید . ویا اگر کشور خیانتکاری مثل شوروی از طرف دریای خزر به شما حمله ور می شد. آیا شما می توانستید همین زندگی و هستی خودتان را داشته باشید . با اینکه این همه جوانان ما شهید و مجروح و جانباز شده اند و این همه خانواده هایی که بی سرپرست و بی شوهر مانده اند . آیا شما بجای من بودید و اگر فکر درستی در ذهن شما نفوذ می کرد ساکت می ماندید . در پایان : جبهه رفتن بر ما واجب است و آنهایی که می توانند بجنگند و بر آنها واجب شرعیست که جبهه های جنگ را پر کنند . و این سخن حضرت امام خمینی ( ره ) می فرماید : ((که جهاد بر ما واجب است . )) و شهید امید علی آقاجانی در سال 1365 و در ماه دی و در روز 26 به مقام بلند شهادت نایل شد . شهیدان انقلاب اسلامی ایران ما را با رفتار خود درس شجاعت و دلیری و آزادگی و دینداری و با نوشتار خود درس ایمان و عزت و بزرگی دادند و به ما آموختند که چه گونه از کشورمان دفاع کنیم . و بهشتیان از دیدن شهید و مقام بلند او قبطعه می خورند . شهید هم در این دنیا و هم در آخرت افتخار و عزّت و شرافت می آفریند و با بالاترین مقامها نایل می گردد و با پیامبران و ابرار همنشین می شوند . و از نعمتهای مخصوص پروردگار بهره مند می گردند . (( امیدوارم خداوند بهشت را برای زندگانی آخرت آن شهید گرامی انتخاب کند )). (( روحش شاد و یادش گرامی باد )) وسلام <بسم الله الرحمن الرحیم > ( وصیت نامه پاسدار رشید اسلام امید علی آقاجانی ) " و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه " بکشید ما را امت ما بیدارتر میشود (امام خمینی ) . با سلام و درود به امام زمان و نایب بر حقش خمینی بت شکن و با سلام به مسئولین محترم جمهوری اسلامی ایران که با فداکاریهای پیغمبر گونه شان ما را از خواب غفلت طاغوتی چندین ساله شاهنشاهی نجات دادند. خداوندا خوشحالم از این که توانستم حق بندگیت را به نحو احسن انجام داده و به وسیله رهبران اگاه از چنین راهی بسویت بازگردم . خدمت پدر بزرگوارم سلام پدر جان از این که نمی توانستم به خوبی حق فرزندی که وظیفه ام بود انجام نمایم عذر مب خواهم و امیدوارم که مرا ببخشید و از ما راضی باشید که گاهی اوقات بدون اجازه شما دست به انجام کاری زده ام . پدر جان از این که در این موقع شما را ناراحت ساخته ام مرا ببخشید و درباره من ناراحتی نکنید و خدا را شکر کنید که چنین فرزندی داشتید و برا یچنین راهی جان خود را ایثار نموده است . پدر جان من می دانم که شمار را ناراحت ساخته ام و شما ناراحت هستید ولی پدر جان من نه به خاطر اذیت شما و نه به خاطر کمبود چیزی و نه به خاطر حرفهای این و ان به جبهه رفته ام بلکه من به خاطر اسلام و به خاطر وظیفه ای که نسبت به اسلام و میهنم داشته ام به جبهه رفتم ام. و هرچند که باعث ناراحتی شما و بعضی از افراد خانواده گشته است ولی پدر جان شما و کسانی که خدای ناکرده فکرهایی خارج از محوطه واجبات و شرعیات می زنید من به عنوان فرزند کوچک شما از شما می خواهم که یکم فکرتان را به مرزهای کشور و به خانواده های شهدا بیاندازید ! ایا ما می توانیم اینها را ندیده بگیریم و ساکت بنشینیم البته که شما و همه مردم از جنگ و جبهه چیزهای زیادی می دانید و همچنین می دانید که ما به خاطر چه چیزی می جنگیم و بخاطر چه جنگ می کنیم .... حال سخنی با مادر مهربان دارم مادر جان سلام از این که زحمتهای زیادی در دوران کودکی برای من کشیده اید و من را برای چنین راهی آماده نموده اید سپاسگذارم . امیدوارم که شیری که به من داده اید و زحمتهایی که برایم کشیده اید اجرش بی نصیب نباشد و از من راضی باشید ( هر چند که از من راضی هستید ) . و همچنین سخنی با برادران و خواهرم دارم سلام برادرانم علی و حسن و خواهرم فاطمه من از شما برادران و خواهر گرامی نهایت تشکر را می کنم و خیلی خیلی راضی و سپاسگذارم و امیدورام که از من راضی باشید و در آینده ما را فراموش نکنید و هر چند که بچه هایتان مار ا خوب نمی شناسند ولی عکسم را به آنها بشناسانید و اسمم را گمنام نکنید . در پایان چند تذکر می خواستم به مردمانی که پس از گذشت چند سال جنگ و پیروزی اسلام خبری از این قبیل مسائل ندارند . و با کمال بی توجهی بعضی ها شایعه پراکنی و حرفهای بی خودی می زنند . مثلا می گویند که اینها چقدر بی شعورند که بیخودی خودشان را به کشتن می دهند و یا اینها بخاطر مال دنیا و غیره ... می روند . در جواب اینگونه افراد بایستی گفت که : ای کسانی که چنین حرفهایی را می زنید و از دنیا و زندگی کردن سالم غافلید و احساس مسئولیت نمی کنید . اگر شما در مرز ایران و عراق قرار داشتید و دشمن تمام شهرهای شما را بمباران می کرد و زن و بچه و مال زندگی و تمام هستی شما از بین می رفت و ناموس شما را تجاوز می کردن آیا شما ساکت می نشستید ؟ و یا اگر شوروی از طرف دریای خزر به شما حمله می کرد آیا شما می توانستید همین زندگی و هستی خودتان را داشته باشید . و با اینکه این همه جوانان ما شهید و مجروح ... شدند . و این همه خانواده های بی سرپرست و بی شوهر مانده اند آیا شما به جای من بودید و اگر فکر درستی می کردید ساکت می نشستید ؟ در پایان جبهه رفتن بر ما واجب است و آنهایی که می توانند بجنگند بر آنها واجب شرعیست که جبهه ها را پر کنند و این سخن رهبر است که جهاد بر ما واجب است و باید عمل شود . در پایان لازم به تذکر است از برادرم حسن می خواهم که مبلغی پول در بانک دارم و مقداری هم پول دوچرخه از یکی برادران طلبکارم بگیرید و بدهید به جبهه و یک دستگاه دوربین عکاسی دارم که دست خودتان به یادگار باشد . والسلام علیکم و رحمت الله و برکاه . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. امام را دعا کنید کوچک شما امید علی آقاجانی تاریخ 1365/10/13 شب جمعه . گوشه ای از وصیت نامه پاسدار رشید اسلام امید علی آقاجانی را ای چنین ذکر می کنیم. با سلام و درود به امام زمان و نائب بر حقش خمینی بت شکن و با سلام به مسئولین محترم جمهوری اسلامی ایران که با فداکاری های پیغمبر گونه خودشان ما را از خواب غفلت طاغوتی چندین ساله شاهنشاهی نجات دادند. خداوندا خوشحالم از اینکه توانستم حق بندگیت را به نحو احسن انجام داده و به وسیله رهبران آگاه از چنین راهی بسویت باز گردم پدر گرامی سلام پدر جان از اینکه نمی توانستم به خوبی حق فرزندی که وظیفه ام احترام به شما و کمک به شما بود و امیدوارم که مرا ببخشید و از ما راضی باشید که گاهی اوقات شما را تلخ و ناراحت کرده ام زیرا توانسته ام در چنین راهی جان خود را ایثار نموده و درباره من ناراحتی نکنید. پدرجان من می دانم که شما ناراحت ساخته ام و شما ناراحت هستید ولی پدرجان من نه بخاطر اذیت شما و نه بخاطر کمبودی چیزی و نه بخاطر حرفهای این و ان به جبهه رفته ام بلکه به خاطر اسلام و بخاطر وظیفه ای که نسبت به اسلام و میهنم داشتم به جبهه رفته ام و هر چند که باعث ناراحتی شما و بعضی از افراد خانواده گردیده است. ولی پدر جان شما و کسانی که خدای ناکرده فکرهای خارج از محوطه واجبات و شرعیات میزنید من به عنوان فرزند کوچک شما از شما می خواهم یکم فکرتان را به مرزهای کشور و به خانواده های شهدا بیندازید آیا ما می توانیم اینها را نادیده بگیریم و ساکت بنشینیم البته که شما و همه مردم از جنگ و جبهه چیزهای زیادی می دانند و همچنین میدانند ما به خاطر چه چیزهایی می جنگیم و به خاطر چه جنگ می کنیم. حال سخنی با مادر مهربانم دارم مادر جان سلام از اینکه زحمتهای زیادی در دوران کودکی برای من شهید کشیدید و من را برای چنین راهی آماده نمودید سپاسگذارم امیدوارم که شیری که به من داده اید و زحمتهایی که برایم کشیده اید اجرش بی نصیب نباشد و از من راضی باش. هر چند که از من راضی هستید. همچنین سخنی با برادران و خواهران دارم سلام برادرانم علی و حسن و خواهرم فاطمه من از شما برادران و خواهران گرامیم نهایت تشکر را می کنم و خیلی خیلی راضی و سپاسگزارم و امیدوارم که از من راضی باشید و در آینده مرا فراموش نکنید و هر چند که بچه هایتان ما را خوب نمی شناسند ولی عکسم را به آنها بشناسانید و اسمم را گمنام نکنید در پایان چند تذکر می خواهم به مردم هایی که پس از گذشت چند سال جنگ و پیروزی اسلام خبری از این قبیل مسائل ندارند. و با کمال بی توجهی بعضی ها شایعه پراکنی و حرفهای بیخودی می زنند مثلا می گویند که اینها چقدر بی شعورند که بیخودی خودشان را به کشتند می دهند و یا اینها به خاطر دنیا و ...می روند. در جواب اینگونه از افراد باید گفت که چنین حرفهایی را می زنید و از دنیا و زندگی کردن سالم غافلید و احساس مسئولیت نمی کنید اگر شما در مرز ایران و عراق قرار داشتید و دشمن تمام شهرهای شما را بمباران می کرد و زن و بچه و مال زندگی و تمام هستی شما از بین می رفت و ناموس شما را تجاوز می کردند آیا شما ساکت می نشستید. یا اگر شوروی از طرف دریای خزر به شما حمله می کرد آیا شما می توانستید همین زندگی و هستی خود را داشته باشید . با اینکه همه جوانان ما شهید و مجروح شده اند و این همه خانواده هایی بی سرپرست و بی شوهر مانده اند آیا شما به جای من بودید و اگر فکر درستی می کردید ساکت می نشستید و در پایان جبهه رفتن بر ما واجب است و آنهاییکه می توانند بجنگند بر آنها واجب شرعی است که جبهه ها را پر کنند و این سخن رهبر است که جهاد بر ما واجب است و باید عمل شود در پایان لازم به تذکر است از برادرم حسن می خواهم که یک حلقه طلا ،مبلغی پول در بانک درم هم پول دوچرخه از یکی از برادران طلبکارم بگیرید و بدهید به جبهه و یک دستگاه دوربین عکاسی دارم که دست خودشان است به یادگاری باشد . تاریخ شهادت 65/10/26 در شلمچه توسط مزدوران عراقی به شهادت رسید. یادش گرامی و روحش شاد. والسلام علیکم و رحمته ا...و برکاته. امام را دعا کنید . کوچک شما امید علی آقاجانی

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد