حبیب اله شیخ حسینی پیرکوهی

حبیب اله شیخ حسینی پیرکوهی

نام: حبیب اله

نام خانوادگی: شیخ حسینی پیرکوهی

نام پدر: هدایت

تاریخ تولد: 1343/08/02

تاریخ شهادت: 1362/09/09

محل تولد: سیاهکل

محل مزار: پیرکوه

شهرستان محل پرونده: لنگرود

QR Code حبیب اله شیخ حسینی پیرکوهی
پنجم اسفند 1340، در روستای پیرکوه سفلا از توابع شهرستان رودبار به دنیا آمد. پدرش هدایت، کشاورز بود و مادرش بمانی نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هشتم آذر 1362، در بوکان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
نام : حبیب اله نام خانوادگی : شیخ حسینی نام پدر: هدایت تاریخ تولد : 1341/12/05 ش.ش : 92 بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه برادر حبیب الله شیخ حسینی به نام خداوند ارزنده بخش تمامی موجودات زنده و غیر زنده امروز مرا آفرید در این جهان و زیستن را به من آموخته است تا مردن را بیاموزم بستگی به آن شخص دارد چگونه مردن آموخته باشد آیا دستورات خداوند را انجام داده باشد یا نه آیا در راه خدا جهاد نموده باشد یا نه آیا امر به معروف و نهی از منکر را آموخت و به آن عمل نموده است یا اینکه به آن شعار بسته و فقط شعار می دهد من در این وصیتنامه چند چیز را بیان می نمایم امیدوارم به آن توجه شود یکی اینکه دعا نمودن و به آن عمل نکردن و هیچ نوع کاری صورت نمی پذیرد و در اینجا هر کسی می شود خوب توجه کند منظور از این کلمه این است که اگر پیرمردی یا پیرزنی یا یک فرد عادی این متوجه می شود می گوید من چه کاری می توانم بکنم. مادر عزیز شما تا آنجا می توانی در کارت در نصیحتهایت به فرزندان کوچک و بزرگ و با بیان شما آنها روحیه می بخشی این یک راه کمک است پدر عزیز شما با فرستادن فرزندان شما به جبهه یک راههای غیره خلاصه به نفع مردم باشد و از منکرات خدا نباشد و کارهای غیری باشد باز در اینجا کمک کردن و هی نگویید خدا فلانی را نابود کند بلکه دعا بکنید ولی عمل هم بکنید. وصیتم به برادرهایم این است با مردن سازش بکنند و به آنها کمک بکنند پیرو خط امام باشید و از دستورات امام سرپیچی نکنید و در راه امام جان فدا کنید به آنچه که امام برای ما ارزانی بخشیده است آن را حفظ کنید آن را ای برادرها خیال نکنید این راه من آسان بود خیلی سخت بود و این را حفظ کنید چون موقع مردن مشتهایم بسته بود و هیچ موقع از ظلم دشمن باز نشد... آن مشتهایم را باز کنید و راهم را با عدالت و تقوی ادامه دهید امید آن را داشته باشید اسلام در جهان صادر خواهد شد و جهان ظلم نابود خواهد شد و به مسجد محل هر شب بروید و مردم را از بحث سامان گذاری زمین سازش دهید بین آنها. با آنها بسازید تا خدا از شما راضی باشد و از اموال موجود بنده اگر نیاز دارید به مقدار زیر است چراغ گاز عدد با 1 کپسول، موکت 1 عدد، ضبط آیوا و دیگر وسایل زندگی تا حد محدودی است و اگر هم نیازی ندارید آن را به جنگ زدگان بدهید مقدار سه هزار تومان از برادرم حسن طلب دارم و آن بنده بسا این وصیتنامه را با دستهای خود نوشته ام به امید حق اسلام پیروز می شود و هیچ وقت خون شهدا بی اثر نخواهد ماند و ریشه ظلم را از بین خواهند برد و کتابهایم را به کتابخانه مسجد پیرکوه بدهید من را هم در پیرکوه دفن کنید و اگر روز پنجشنبه باشد جنازه ام را بگذارید صبح جمعه و با چند شعار به قبرستان ببرید و آن شعار این است که برای دفن شهدا مهدی بیا، خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار و مرگ بر آمریکا هم بگویید و بعد وصیتنامه ام را سر قبرم بخوانید. و مادر عزیز گریه برای من نکن و همچنان شما پدر عزیز وقتی آمدید ؟؟؟ مردم بر گرد بگو خدایا این هدیه ناقابل مرا بپذیر و او را رحمت بخشش کن و از گناهان آن بکاه ؟؟؟دفن کنید و بیایید. در مسجد بنشینید دیگر حرف سامان نزنید بنشینید در فکر آخرت تان باشید من خودم داوطلب به جبهه می روم تا کافران را نابود کنم. درود بر خمینی زنده باد اسلام. درود بر شهیدان. سلام بر خمینی. سوختم به آتش ظلم این دنیا من رفتم تا کنم آزاد و مانم ای مادر تا کنم راه انبیاء را ادا کشته آزاد جانم و مانم ای مادر اگر در جبهه شهید شدم به تنها آرزویم یعنی شهادت رسیده ام. تاریخ 61/4/28

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد