علی آموزنده نوباوه

علی آموزنده نوباوه

نام: علی

نام خانوادگی: آموزنده نوباوه

نام پدر: غلام رضا

تاریخ تولد: 1345/06/03

تاریخ شهادت: 1367/03/31

محل تولد: رودسر

محل مزار: استانه اشرفیه

شهرستان محل پرونده: رودسر

QR Code علی آموزنده نوباوه

سوم شهریور 1345، در روستای کلاچای از توابع شهرستان رودسر به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، میوهفروش بود و مادرش سرور نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته انسانی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم فروردین 1367، در فاو عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و هشتم خرداد 1379 پس از تفحص در گلزار شهدای شهرستان آستانه اشرفیه به خاک سپرده شد.

بسم ا...الرحمن الرحمیم به نام خداوند بخشنده مهربان و بخشایشگر. سلام و درود خدا بر مهدی صاحب الزمان این منجی بشریت و حجت بر حقش این رهبر کبیر انقلاب و یاور مستضعفان و دشمن مستکبران و با سلام بر تمامی شهیدان به خون خفته صدر اسلام خصوصا شهیدان این انقلاب اسلامی که با دادن خون خود ثابت کرده اند که ما در نبردهای حق علیه باطل تا آخرین لحظه و تا خونی که در رگهای ما جاری است می جنگیم و اگر در این جنگ پیروز شدیم افتخاری است برای اسلام و اگر کشته شویم که شهید ومظلومیت خود را در جهان اعلام می داریم. من طلبی و جدنی و من وجدنی عرضنی و من عرضنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتله و من قتله فعلی دیته و من عل ریته ما نادیته. هر کس که مرا طلب کند خواهد یافت و هر کس که مرا بیاید خواهد شناخت و هر کس که مرا بشناسد عاشقم خواهد شد و هر کس که عاشقم شود عاشقش خواهم شد و هر کس که عاشقش گردم او را خواهم کشت و هر کس را که بکشم دیه او بر گردن من است و هر کس که دیه اش بر گردن من باشد دیه اش را خواهم پرداخت. خدای را شکر می کنم و هزاران بار درود باد به درگاه ابدیش سپاس و ستایش می کنم که در چنین روزگاری ما را آفرید که نور در مقابل ظلمت مشخص است روزگاری که روشناییهای اسلام نمایانگر است و هیچ گونه ابهامی نداردو انسان می تواند با این روشناییها راه را براحتی انتخاب کند و باز هزاران بار شکر که مارا در دوران ظلمت و ظلالت نیافرید که به گمراهی کشیده شویم ما را در روزگاری بوجود آورد که چشمان به جمال پر عنامت و هدایتگر رهبرمان روشن است و هرگاه بخواهیم کوچکترین انحرافی در ذهنمان پیدا کنیم تنها اوست که ما را به وظایفمان آشنا می کند و راه درست زنده ماندن و زندگی کردن را به مامی آ موزد. رهبری که همانند خورشید تابان می درخشدو تمام اطراف ما را روشن کرده است ای امام عزیز تو بودی که با این روشنایی پر فروغت چراغ قلب ما را روشن کرده است این امامی که حقیقتا زبان از وصف وصافش نیست و مادر مقابل چنین نعمت الهی برادران و خواهران مسئولیم و ما باید هر چه این ابر مرد تاریخ می گوید عمل کنیم ما باید قلبش را راضی کنیم و باید او را حفظ کنیم و همواره قلبش را شاد کنیم و این تنها را پیروزی ما حاصل میشود. خدایا به عزیز ترین مقربان درگاهت این امام را تا انقلاب جهان حضرت مهدی حفظ بفرما. برادران و خواهران این امام و این اسلام و این انقلاب امروز نیاز به ما دارد و ما باید در این راه نعمت بزرگ مسئولیت را به دوش بگیریم چون این اسلام برای پایدارماندن و حفظ کردن احتیاج به ما دارد چون که وقتی یک قطره خونم حافظ این امام واسلام است ای کاش دریایی از خون جاری بود. تا این اسلام حفظ شود و ای کاش چندین هزار بار در راه خدا خونم ریخته میشد و خاکستر می شدم و خاکستر را بر باد دهند و دوباره زنده کردم و بازگشته شوم . هیچ وقت شکر خدا را ادا نکرده و نمی توانم بکنم و بار خدایا تو خود گفتی که عاشقان خویش را به خود می خوانم و تو خونبهایش میشوی بار خدایا آتش عشق خویش را بر جانم فروکشای آنچنان که حتی خاکسترم نماندو آنچنان عاشقم کن که تنها در کوش تو خانه نمایم و بار خدایا از اینکه جز آخرینها هستم که به سوی تو می شتابم مرا عفو کن و از این گناهان زیادی که کردم وقتی به گناهانم می اندیشم مرگ را حقیر می بینم خدایا از تو می خواهم و در خواست می کنم که مرا ببخشی که جز با یاری کردن خون ناچیزم نمی توانم رضای تو را جلب کنم آمین. خواهران و برادران بعد از کشته شدن من از شما می خواهم که اسلام و انقلاب و امام عزیزمان را حفظ کنید چون نگهدارنده این اسلام و انقلاب همین امام عزیزمان است و از شما می خواهم که بعد از شهادتم همچون مولایم حسین مرا بی غسل و کفن کنید چون در آن زمان در آن کربلای عاشورا مگر حسین را داشت تا او را دفن کنند امیدوارم که این حرف مرا که از ته دل می زنم به جا آورید و از خواهرانم می خواهم که همچون زینب زنی با صبر و بردبار باشید چون در آن موقعی که من تنها بودم یاد زینب (ع) می اندیشیدم که چگونه در برابر عزیزشان صبر و بردباری نشان داد غم شهادت برادرانم را ازیاد می بردم و از شما می خواهم که همانند زینب چنین باشید و در بیرون طوری رفتار کنید که گویی تابوت مرا بر دوش خود گرفته اید امیدوارم که این نصیحت من که گرچه من باید از شما پند و اندرز بگیرم قبول کنید و به مادرم نیز یاری دهید که چون براران شهدا با صبر باشد و از پدر و مادرم می خواهم بدانند که در این موقعی که در جبهه بودم و هر وقت به یاد شهادت هم شهریهای خود و یا برادرانی که جلوی ما به لقاءا... می پیوستند فکر می کردم آنقدر نگران می شدم که بدنم می لرزید و شرمساری تمام وجودم را فرا گرفت و از خدا کمک می خواستم که ما را یاری کند و ما اگر لیاقت شهادت داشتیم نصیبمان کند و من به روشنی می دانم که مادرم زنی است که بعد از شهادتم اسلحه ام را به دست برادرم و سپس به دست پدرم و بعد خواهرانم و بعد از همه خودش نیز وارد میدان نبرد با کفار و همچون از او می خواهم که بعد از شهادت رسیدن من نگذارد هیچ کدام فامیلان و یا آشنایان جامه سیاه به تن کنند چون شهادت روشن می کنم چون وقتی که حسین همسنگرم باشد مهدی (عج) فرمانده ام چرا سنگر را به جای جهان و خانه ترجیح ندهم و من وقتی که این نامه را نوشتم از بین تمام زنگهایش را انتخاب کردم و از بین تمام مرگها شهادت را انتخاب کردم و از بین تمام باغها گورستان را و هیچکدام ازما به مرگ طبیعی نمی میریم . مادر جان اگر واقعا می خواهی فردای قیامت در برابر زینب شرمسار نباشی مرا به جبهه ها ببخش چون می روم که کربلا مرا می خواند و اگر شما در پی حقید فقط در خانه امام عزیزمان خمینی بت شکن را بکوبید چون فقط اوست که شما را یاری می دهد مادر جان یادتان است که چقدر آرزوی کربلا داشتید و می کنید انشاءا...بعد از شهادت رسیدن من و امثال من باید راه کربلا باز شود و شما مادران و امت شهید پرور به کربلا بروید و بعد خون برادرانمان باید بریزد تا ظلم از بین برود و راه قدس باز شود و امیدوارم که چنان روحیه ای داشته باشی که مردم از این روحیه شما خصوصا این مادران منافقان بدانند که شما از دادن پسرتان در راه خدا باکی ندارید و همین روحیه شما مشت محکمی بر دهان منافقان و کفاران است امیدوارم که چنین باشد و امام عزیزمان می گوید. رحمت خدا بر مادرانی که جوانان نیرومند خود را به میدان دفاع از حق می فرستند و به شهادت آنان افتخار می کنند و از برادرم می خواهم که شهادتم را در کوچه فریاد بزنید تا خوابها از چشمها بشکند و بگویید که برادرم نمرده است بلکه زنده است که در نزد خدای خود روزی می خورد و برادر جان شما در برابر من زیاد حق دارید امیدوارم که بدیهای مرا می بخشید و از دوستان حزب الهی و گرامی می خواهم که کینه برداشتن به یکدیگر بد شدن را کنار بگذارید و همچنین اخلاق اسلامی را در خیابانها مخصوصا کوچه ها رعایت کنید چون مردم روی شما حساب می کنند و از همین برخوردهای درست شما به خود مشت محکمی بر دهان منافقین خواهد بود اگر چه تا به حال همه این کارهای بد را کردم و دارم به شما مومنان اندرز می گویم اما این حرف از این برادر کوچکتان قبول کنید و کینه ها را کنار بگذارید امیدوارم که این حرفهای بنده حقیر را مورد قبول قرار دهید چون به خدا قسم مه درد هر تیر و ترکش را تحمل می کنم اما اندوه خمینی را هرگز و من فقط چشم امیدم به شماست که شما باید راهم را ادامه دهید شما باید مظلومیت ما را به جهان اعلام کنید و شما باید بردهان کفار بزنید و من این امید را از شما برادران حزب الهی و گرامیم می خواهم و امیدوارم که این حرف ناچیز مرا بپذیرید و اگر درباره شما گناهی مرتکب شدیم مرا ببخشید و از شما برادران می خواهم که حتما به خانمان سر بزنید که با دیدن شما مادرم خوشحال می شود چون شما نیز فرزندان این انقلابید وقتی به شهادت برسم فرزند همه امت حزب ا...هستم و وقتی که شما نیز پیش مادرم بروید او نیز می گوید شما نیز فرزند من هستید چه شما ببیند خوشحال می شوید و من را چون شما از من هستید و من از شما حتما این را فراموش نکنید حتما هر وقت پیدا کردید و به مادرم سر بزنید من می دانم که شما نا امیدم نمی کنید و از شما می خواهم که نگویید که خجالت می کشم به شما گفتم که شما نیز فرزند او هستید خوب دیگر من سفارش نمی کنم و از اهالی مردم کلاچای مخصوصا حاج اقا قدس خیلی خیلی متشکرم که ما را آگاه کردید تا ما خدای خود را بشناسیم امیدوارم که برای ما دعا می کنید و اگر هر گناهی ما در مقابل شما مرتکب شده ایم حتما ما را ببخشید . والسلام علیکم و رحمته ا...و برکاته. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار. علی آموزنده. 61/12/17

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد