رضا ربانی لشکاجانی

رضا ربانی لشکاجانی

نام: رضا

نام خانوادگی: ربانی لشکاجانی

نام پدر: حسن

تاریخ تولد: 1346/01/08

تاریخ شهادت: 1365/10/23

محل تولد: رودسر

محل مزار: لشکاجان سفلی

شهرستان محل پرونده: رودسر

QR Code رضا ربانی لشکاجانی

هشتم فروردین 1346، در روستای لشکاجان سفلا از توابع شهرستان رودسر به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش عالیه نام داشت. تادوم متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مدفن وی در زادگاهش واقع است.

بسمه تعالی بسم ا... الرحمن الرحیم و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن تشعرون بقره 154 شرافتمندانه ترین مرگها شهادت است. ما سرباز اسلام هستیم و باید از کشور و دین خود دفاع کنیم تا آخرین قطره خون در برابر کفار ایستادگی می کنیم و اگر لیاقت شهادت داشته باشیم شهید شویم. خدایا به مردم ما به ملت شهید پرور ما ایمان و صبر عطا کن. ما باید تا آخرین نفس از رهبر انقلاب اسلامی پیروی کنیم و ؟؟ بفرمان او باشیم. ما باید پیروز شدیم و قسم به جدم سید الشهداء (ع) که ما پیروز می شویم. بخاطر خواهران و برادران خوب و با ایمان که خدا نصیب من می کرده خدا را هر روز صد هزار مرتبه شکر می کنم و از آنها می خواهم که راهم را ادامه دهد تا اسلام به پیروزی کامل برسد خدایا تو به آنها کمک کن. خدایا از تو می خواهم که به خواهران و برادران و مادر و پدرم صبر عطا کن تا بتواند شهادت مرا تحمل کنند. پدر و مادر خیال نکنید شهید مرده است شهید همیشه زنده است و شما افتخار کنید که شهید در راه اسلام ؟؟ درخت اسلام احتیاج به خون شهدا دارد تا بارور شود و به پیروزی کامل برسد. در آخر از همه شما برادران و خواهران عزیزم خداحافظی می کنم کوله باری پر ز مهر انبیا دارد شهید سینه ای چون صبح صادق با صفا دارد شهید بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه پاسدار شهید رضا ربانی می جنگیم، می میریم سازش نمی پذیریم خدایا، چه زیباست صحنه نبرد و جنگ در راه خدا. چه روشن و آشکار است افق بینش مردانی که در این راه قدم می گذارند. با این شعار رو به یاری خدا و ایام زمان پشت آمریکا و صدامیان را به خاک می کشیم. خدای از تو یاری می طلبم که من در راه جهاد تو موفق شوم با خون ناچیز خود بتوانم لاله های این انقلاب را آبیاری کنم. به این نعمتهای فراوان و بدین توجه چگونه ادای شکر کنم. از این که رهبری آگاه به ما عنایت فرمودی و از اینکه گاه گاهی به گذشته ها می اندیشیم و از خود می پرسیم که چطور ممکن بود در میان آن همه خطرات و در زیر رگبار گلوله ها در کنار انفجار بمبها و صدها نوع دیگر به سر برم و همیشه در اقیانوس مرگ غوطه بخورم، باز هم زنده بمانم. اکنون برای اولین بار احساس می کنم که لااقل در دوره معین همۀ استعدادهای نهفته من، همۀ تجربه های من به کار افتاده و توانسته ام کلمه حق را زنده نگهدارم و مظهر شهادت خدا باشم و در مقابل کفر جهل سر تسلیم فرود نیاورم، به قول امام حسین (ع) که می فرماید: سرانجام بدن ها را مرگ خواهد ربود و نیست خواهند شد چه بهتر و والاتر که آدمی در راه خدا کشته شود. آنجا که زمین و آسمان بر من سخت می گیرند و راه نجاتی نمی ماند. به دامان شهادت پناه می برم تا پرچم سرخ حسین (ع) را برافراشته نگهدارم. خدایا چه نویسم آخر، هرچه به ذهنم می رسد می بینم که دیگران نوشته اند. خیلی زیاد. اما افسوس که هرچه نوشته اند یا در کاغذها مانده اند و یا خیلی کم به مرحله عمل رسیده است. ای کاش که من هم مجبور نبودم که بنویسم. چرا که نگران آن هستم که باز هم در همین کاغذها بماند و پوسیده شود و یا خوراک موریانها شود. خدایا شاهد باش که هرچه می نویسم بخاطر این است که وصیت بر مسلمان واجب است. پدرم و مادرم به خدا قسم افتخار می کنم که چنین اولیائی دارم که در طول این جنگ تحمیلی هفته یا ماهی نشده باشد که لااقل یکی از فرزندانت را روانه جبهه نکنی و از اینکه همیشه تأسف می خورم که نتوانسته ام فرزند خوبی برای شماها باشم و دینم را ادا نمایم. خداوند انشاءا... اجر و صبر عظیم به شما عنایت فرماید. و برادر بزرگوارم فرامرز بر روی قبرم درختی بکارید تا نشانه ای باشد برای آزادگی من و هم قدمی باشد برای خودکفائی کشورم و سرسبزی میهن و مقدار وجه نقدی که از من باقی مانده است به شما واگذار می نمایم و من به هیچ کس طلبکار یا بدهکار نیستم جز قضای یکسال روزه را دارم. از کلیه برادران و خواهران طلب آمرزش و بخشش می خواهم و اما مطلبی با هم کلاسهایم بخاطر این نام مدرسه ما را نواب نهادند که ما راه نواب و نوابها را ادامه دهیم که نواب می گوید در هر کشور اسلامی ظلمی واقع شود ما ساکت نخواهیم نشست و اجازه نمی دهیم که سنت و فرهنگ مردم ما را تغییر داده و فرهنگ غربی جایگزین آن نمایند و ما دارای فرهنگ غنی اسلامی هستیم و نیازی به فرهنگ غرب نداریم. خدایا تو شاهدی که در روستاها و شهرهایمان افرادی بی تفاوت و یا بظاهر اسلامی چطور خون شهیدان را پایمال می کنند و از اسلام نوین می آفرینند، خدایا دشمنان اسلام را در هر لباس و مقامی هستند ذلیلشان بگردان. این وصیت را در حالی نوشته ام که وسایل ها را برای حمله آماده می باشم و ورقه ای بر تاریخ جنگ می افزایم، سلام و درود خداوند بر رهبر کبیر انقلاب ما باد. خدایا خدایا ستارگان که رفتند خورشید را نگهدار. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار 1/10/65- شوشتر رضا ربانی اذا جاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا. پیامبر اکرم (ص): افضل الا اعمال الجهاد فی سبیل الله بهترین اعمال پیکار در راه خداست. براستی که شهادت چه فیض الهی است که پروردگار به انسانهای مرحمت فرموده است با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و سلام بر شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی ایران و بخصوص شهدای جنگ تحمیلی عراق به ایران آخرین وصیت خودم را که همان وصیت نامه میباشد در یک تکه کاغذ سفید بعرض پدر و مادر و آشنایان گرامی خودم مینویسم و ما نیز به مصداق سوره شریفه فتح به اذن خداوند به دین اسلام تسلیم کردیم خدایا تو خود شاهدی که با تمام بار سنگین گناهان تمامی تلاش را بکار میبرم تا در جهت رضای تو حرکت کنم حال نیز که به جبهه پا می گذارم فقط به این امید است که با ریختن خون ناچیز خود گناهانم آمرزیده شود و آنکه شهادت که یکی از آرزوهای دیرینه خودم بود به آن فیض الهی خودم رسیدم (شهادت) مرگ دلخواهی است که مجاهد با همه شعور و منطق و آگاهی که درد خود انتخاب می کند. هنگام غروب وقت نماز است تمام گروهها به خط مقدم رفته اند و چندین از برادران باقی مانده ایم که مهیای رفتن می شویم بدین لحاظ سخن را باید کوتاه کرد زیرا برای نوشتن وصیت نامه خویش یعنی انجام یک امر واجب بیش از چند لحظه دیگر وقت نیست پدر و مادر عزیزم و خواهر و برادر کوچولوم وقتی که من شهید شدم برایم هیچ ناراحت نشوید چون شما باید افتخار کنید که پسر شما مشتاقانه به پیشگاه خداوند شتافته است و در موقع تشییع جنازه ام گل و گلاب بپاشید باز دوباره میگویم که برایم گریه نکنید و اگر گریه کردید فقط برای خوشحالی شما باشد و اما پدر و مادر مهربانم و عزیزم و خواهران خوب و برادر کوچولویم از خداوند متعال برای شما صبر مسئلت مینمایم و امیدوارم که الطاف خفیه الهی هر چه بیشتر نصیب شما گردد. پدر و مادر و خواهرم از شما میخواهم که در شبهای جمعه در مسجد گیلا کجان برایم دعا کنید و بار سنگین گناهانم اجازه نمی دهد پیامی برای شما بنویسم . انشاءالله که قطره خون ناچیزم روشنی راهتان گردد.

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد