رحمت جهاندارلنگرودی

رحمت جهاندارلنگرودی

نام: رحمت

نام خانوادگی: جهاندارلنگرودی

نام پدر: محمود

تاریخ تولد: 1344/03/05

تاریخ شهادت: 1364/11/18

محل تولد: رودسر

محل مزار: رودسر

شهرستان محل پرونده: رودسر

QR Code رحمت جهاندارلنگرودی

پنجم خرداد 1344، در روستای له لهرود از توابع شهرستان رودسر به دنیا آمد. پدرش محمود، کشاورزی میکرد و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. هجدهم بهمن 1364، در دزفول بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. مدفن وی در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش قرار دارد. برادرش احمد نیز به شهادت رسیده است.

بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه پاسدار شهید رحمت جهاندار با درود و سلام به پیشگاه ولی عصر (عج) بقیه الله العظم و نائب بر حقش امام خمینی و یاران مظلومش همچون شهید رجائی و باهنر و با سلام و درود بر تمامی رزمندگان کفر ستیز اسلام و با سلام و رحمت بی پایان خداوند بر تمامی شهیدان همیشه زنده تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی که در نبرد با کفر جهانی و با مزدوران بعثی به درجه شهادت نائل آمده اند و در خون خود غلطیدند و به بقیه الله رسیده اند و درود خدا و رسول او و سلام پرافتخار امام امت بر تمامی عزیزان رزمنده پیکارجو که شهادت را که در جبهه های جهاد فی سبیل الله به امر امام امت، یعنی فرمان خدا و رسول و نائبش امام خمینی لبیک گفته و با سلاح دران به شیاطین شرق و غرب نشان دادند که تا آخرین قطره خون در جبهه ها می مانیم و دست از فرمان امام امت نمیکشیم و از کشته شدن در راه خدا ترسی نداریم و با چنگ و دندان از میهن عزیزمان دفاع میکنیم. ای خداوند بزرگ میخواهم امروز چند کلمه با تو صحبت کنم که بنده را مورد پسند خودت قرار بدهی. ولی خداوندا من هر چند گوشه قلبم را برای تو آماده کردم و در نظر گرفته ام که آن قلب میباشد و از تو میخواهم که آن قلب سیاه را سفید و پاک کنی. ای خدای من میخواهم این حقم را از کفاره بردارم و از گناه بپوشانم. امروز میخواهم با نفس آماده خودم مبارزه کنم. این نفس آماده بود که قلبم را سیاه کرده است، ای خداوند مهربانم بنده گناهکار را ببخشید، چون از جهل و نادانی بوده است. ای خداوند مهربانم امروز دوران نوجوانی من است اگر خودم را نسازم دیگر نمیتوانم به هیچ وقت خودم رابسازم، بلکه بهترین دوران عمرم که دارد می گذارد که خودت فرمودی ذلت را از ذلت بیرون کنید. ای خداوند بزرگوارم از تو سپاسگزارم و افتخار میکنم که امروز چنین نعمتهایی به بنده دادی که توانسته باشم کمی در راه تو قدم بردارم. هرچند بنده حقیر ناچیزم، ناتوانم به قبول خودت بپذیرید و ای خداوند مهربانم بنده امروز در گوشه ای از سنگر نشسته ام. با تو دارم راز و نیاز میکنم که تنها تو را می پرستم، ای خدای من تو را شکر میکنم که دارم در این دشت پهن خوزستان از دشمنان قرآن و اسلام دفاع میکنم تا بتوانم دشمنان مان را از سرزمین خوزستان بیرون کنم، ای خدای مهربانم، بنده تو هستیم و یاران امام حسین توایم. حسین جانم امروز تو نبودی در این صحرای کربلا تا ندای تو را لبیک گوئیم. بلکه امروز ببین یارانت ندای تو را لبیک گوئیم بلکه امروز ببین یارانت ندای امام امت را لبیک میگویند، ای خدای من بشود که به حرم آنحضرت آقا باعبدالله الحسین با عرض ادب و با خانواده های شهدا با همراه عکسهای فرزندانشان به زیارت برویم، انشاءا... ای خدای مهربانم منظورم سیاه کردن کاغذ نبوده است بلکه میخواستم با تو صحبت کنم و بیشتر از این وقت نداشتم که با تو صحبت کنم ولی صحبتهایم تمام نشده است.

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد