سیدعظیم موسوی

سیدعظیم موسوی

نام: سیدعظیم

نام خانوادگی: موسوی

نام پدر: سیدمیرزا

تاریخ تولد: 1340/03/04

تاریخ شهادت: 1361/12/28

محل تولد: املش

محل مزار: املش

شهرستان محل پرونده: املش

QR Code سیدعظیم موسوی
چهارم خرداد 1340، در روستای زربیجار از توابع شهرستان املش به دنیا آمد. پدرش سیدمیرزا، کشاورز بود و مادرش هاجر نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم اسفند 1361، در زبیدات عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهرستان املش واقع است.
بسمه تعالی وصیت نامه سرباز شهید سید عظیم موسوی این وصیتنامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می کند. (امام خمینی) بنام او که جان داده ام برای رضایش سلام و درود من به سالار شهیدان و طاغوت شکن قرن ما خمینی کبیر و با سلام درود بی پایان من به خانواده عزیزم و همه آنهایی که بنحوی مرا راهنما بودند. برای بهتر شناختن مکتبم که جوی آبش همیشه رنگ خون خواهد داشت و باز سلام به آنهائی که لحظه ای امام را تنها نخواهند گذاشت و خادم خواهند بود برای این ملت ستم دیده و دشمن خواهند داشت آنهائی را که می خواهند خون شهیدان راه حسین(ع) را زیر پا له نمایند. البته می دانم که زمانی این نوشته بدست شما خواهد رسید که دیگر من در بین شما نیستم و رفته ام بسوی آنهاییکه زودتر از من کوله بار سفر خویش را بسته اند و بسوی او رفته اند.. مادر جان من با داشتن مادری چون مشا افتخار می کنم چون عشق فاطمه(ع) را در قلبت مشاهده کردم یعنی در آن زمان که یزیدیان سر جنگ با فاطمه(ع) و دینش راداشتند این فاطمه(ع) بود که تمام فرزندان خود را برای دفاع از دین پدرش جنگجوی تربیت کرده و آماده برای صحنه های کارزار نمود و آنگاه که خبر شهادت یاران خود را شنید بااسلحه صبرش شکل دیگری از مبارزه را بر علیه آنها آغاز نمود و تو هم امروز مثل فاطمه (ع) چنین فرزندانی را تربیت کردی (انشاءالله) که روسفید خواهید شد نزد فاطمه (ع). محمد خود را برای آزادی حصر آبادان علی خود را برای بیرون انداختن متجاوزان از خدا بیخبر و کاظم خود را آزادی خونین شهر. و مرا هم برای حفاظت از میهن اسلامی و دفاع از حیثیت و شرف مردم مسلمان ایران به جبهه فرستادی تا اینکه امروز خبر شهادت یکی از فرزندان خود را شنیدی تنها آرزوی من این است که وقتی خبر شهادت مرا شنیدی همچون فاطمه(ع) با اسلحه صبرت دنباله مبارزه مرا ادامه دهید چون وعده خدا درست و پیروزی نزدیک است... انشاءالله که خبر شهادت من وسیله ای باشد برای روسفیدی شما نزد فاطمه(ع). اما پدر جان شما که نمونه صبرت را در دوری فرزندت علی دیدم من یکی از بزرگترین آرزوهایم این بود که خداوند توفیق دهد تا جبران زحمتهای شما را بنمایم ولی می دانی که دزدان آمده اند و می خواهند دینی را ه از زمان هابیل برای احیاء آن خون ریخته شده به سرقت ببرند. و واجب شرعی بود بر ما جوانها که به دفاع از دین جد ما محمد(ص) بپا خیزیم. انتظار دارم که در فقدان من به سوگ نشینی که انشاءالله شهادت فرزندت توشه ای برای آخرت شما خواهد بود و در نزد پیغمبر خدا رو سفید و سرافراز خواهید شد. اما شما خواهرم که آرزوی دامادی برادرت راداشتی ولی بدان که برادرت در جبهه ها داماد شده مثل علی اکبر که حجله اش سنگرش عروس حجله اش اسلحه اش جشن دامادی او شبهای حمله و شربتی آن گلوله و فشنگ بوده است خواهرم تنها خواهش من این است که برای من عزا نگیرید و همانطوریکه من راه حسین(ع) را در پیش گرفته ام تو هم دنباله راه زینب را ادامه بده سلام مرا به علی برسان و از قول من بگو که در اولین فرصت به مزارم بیاید و به من بگوید در امر این چند سال چه گذشت بر آنها. مخاطب آخرین جملاتم شما برادرهای مهربانم باشید. اگر چه شما هم چون سایر رزمندگان دین خود را اداء نموده اید بخدا قسم امروز سالار شهیدان به شما افتخار می کند و ما افسوس که چرا در آن زمان نبودیم که در رکاب آن حضرت شمشیر بزنیم. برادرانم خودتان در اکثر عملیات بوده اید نمی خواهم بیشتر از این مزاحم شوم گرچه عید نزدیک استولی عید بدون پیروزی را عید ندانید. انشاءالله اگر پیروزی نهایی حاصل گشت برای عیدی دادن به شهیدان مجالس ترحیم بپا دارید. برادرانم تنها ناراحتیم اینست که اسلحه خونین من اسلحه برداری نداشته باشد. در خاتمه خدمت همه برادرانم و بستگان و آشنایان سلام و درود می فرستم و امیدوارم که شهادت من انشاءالله تقرب شما را به خدا و پیغمبر و اسلام بیشتر و بیشتر نماید. (والسلام علی من التبع الهدی) خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا مرگ بر آمریکا مرگ بر شوروی خشم مستضعف سوی آمریکاست شوروی در شرق مثل یک روباه ست.

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد