بسم رب الشهداء وصیت نامه خدا به من توفیق عنایت کن که به اسلام و امام وفادار باشیم و مرا همواره به صراط مستقیم هدایت بفرما. امیدوارم که جوانان ما راه پر عظمت شهیدان را ادامه دهند و از هر چیزی که باعث آن شود لغزشی در ایمانشان بوجود آید خدای متعال آن لغزش را از بین ببرد من به پدر و مادرم این وصیت را دادم که بعد از شهادتم اصلا گریه نکنند و همواره استوار در مقابل منافقین ایستادگی نمایند و دوستانم همواره راهم را ادامه دهند من نمی دانم که چرا این ملت توی خواب هستند چرا یک لحظه به فکر خویش نیستند که آیندشان که همان زندگی اخروی است چه باید بشود آیا تابحال یک لحظه فکر کرده اید که سرنوشت یک انسان چه می شود و چه خواهد شد برای این امر یک سری به قبرستان بزنید و ببینید که اقوام گذشته شما چه شدند چه همراه خود بردند من از جوانان عزیز بخصوص از انجمنهای اسلامی انتظار زیادی دارم که در خط امام باشند مبادا یک لحظه غفلت کنید آنگاه این هیچ و چه بخشودنی نیست و به عذاب سختی دچار خواهید شد خدا تبارک تعالی ما را توفیق عنایت کند که در خط اسلام باشیم و از عمر ما بکاهد و به عمر امام عزیز بیفزاید برادران انجمنهای اسلامی مواظب منافقین باشید فرمانداری شهرستان ارگانهای مواظب منافقین باشید که در شما نفوذ نکنند و از سابقه یک فرد اطلاع کامل داشته باشید و او را به یک ارگان راه دهید خدا ما را به راه راست هدایت بفرما. در وصیت دیگر که به پدر و مادرم کردم این است من از پدر و مادرم می خواهم که همان اهداف اسلام است و به بقیه برادرانم و همچنین که فرزندی در انتظار داشت راهنمایی بفرمایند من خدا را شکر می کنم که مرا گمراه نفرمود و از پدر و مادرم می خواهم که همواره زنم را تا مادامی که فرزندم بزرگ نشده است و تا زمانی که خودش حاضر به ترک خانه نیست یعنی حاضر به ازدواج نیست ایشان را خوب محافظ نمایند من اگر بفهمم که او را کوچکترین آزار و اذیتی نمودید از شما راضی نیستم و آنچیزی که به من تعلق می گیرد به او و فرزندش بدهید و برادرم ابراهیم عشوری این عرضه را هم کردم که جلو مسجد خودمان و یا بغل هادی میرزاپور مرا دفن نمایند می خواستم این را بگویم که من در این دنیا از اوایل ازدواجم غریبانه زیستم و بگذارید غریبانه به خاک سپرده نشوم و مرا تشیع جنازه مفصلی نمایند و در مرگم اصلا غم و غصه و اندوه به خود راه ندهید چون به کام خود رسیدم و نماز غذای بسیار دارم از شما می خواهم که نماز غذای مرا بخوانید و نظری دارم به امام هشتم که با خانم خودم بروم شما حالا بچه و خانمم را به جای من بفرستید دیگر عرضی ندارم والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. حبیب اله برزگر 23 / 3 / 61