ایرج علیرضائی

ایرج علیرضائی

نام: ایرج

نام خانوادگی: علیرضائی

نام پدر: رضا

تاریخ تولد: 1347/01/30

تاریخ شهادت: 1365/12/07

محل تولد: املش

محل مزار: املش

شهرستان محل پرونده: املش

QR Code ایرج علیرضائی
بیستم فروردین 1347، در شهرستان املش به دنیا آمد. پدرش رضا، آرایشگر بود و مادرش مرضیه نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه در رشته انسانی بود و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
بسم الله الرحمن الرحیم وصیتنامه مفقود الاثر ایرج علیرضایی سخن را با کلام حسین(ع) آغاز می نمایم. قال الحسین(ع) ان کان دین محمد الم یستقم الایقتلی یایسوف خدینی. اگر دین محمد با کشتن من زنده می ماند پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید. اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون. پروردگارا مرا از لشکریان خود قرار ده چرا که لشکر تو پیروز است. پدر و مادر عزیزم اگرچه شما سالهای متمادی برایم زحمت کشیده و مرا بزرگ نمودید و امانتی که خدا به شما سالهای داده بود چه زیبا محافظ بودید تو ای مادر ای عاشق زنده دل آنوقت که سکوت شب را می شکستی و بر روی گهواره ام می نشستی خود نمی خوابیدی و مرا می خوابانیدی و در دوران تحصیلیم چه خدمتها و مهربانیهایی که برایم نکردی. مادرم نزد تو خجالت وجودم را فرا می گیرد و آرزوی قلبیم چنین بود که این محبتهایت را جوابگو باشم اما وظیفه اسلامی و دوستی ام به قرآن و گذشت از دنیا آنچنان عاشقم نمود که با لباس عشق به جبهه عزیمت نموده و به سوی خدا پرواز نمایم و آن هم پروازی خونین اگر آسمان هجرت را بنگرید پرنده ای خونین به چشمتان می آید که با زبان قیام سخن می گوید و حدیث عشق بر لب زمزمه دارید. پدر و مادر عزیزم من به شما قول می دهم تا آنجائیکه دستم می رسد در جهان آخرت شما را شفاعت کرده و به محبتهای شما جواب مثبت دهم. خانواده عزیزم این را بدانید اگرچه حسین را شهید کردند اما او پیروزی را با بالی خونین به کف آورد. ما هم در راه او گام می نهیم تا پیروز شویم. ای خانواده عزیزم بر تابوتم عکسی از امام و در کنار آن عکس کوچک مرا بزنید تا مردم بدانند که این شهید پیرو امام بوده و هر گونه امام خود فرزند رسول الله را تنها نمی گذارد حتی اگر هزارها بار بمیرد و دوباره زنده گردد و باز بمیرد. وقتی من شهید شدم برتابوتم یک جلد قرآن بگذارید تا همه بدانند هدفم خدا و قرآن بوده و بر جنازه ام گریه نکنید یا اگر می گرید عشق شوق باشد و هرگز صدایتان را بلند نکنید که شهید شدن گریه ندارد اما از بین رفتن اسلام و به خطر افتادن قرآن و ناموس ما گریه دارد من شهید شدم قرآن را حفظ کردم کاش هزارها جان داشتم و همه را در راه خدا هدیه می کردم. اگر می خواهید بر روی تابوتم حاضر شوید اول امام را دعا کنید و بعد برایم فاتحه بخوانید و اگر کسی مخالف قرآن باشد من راضی بر آن نیستم که بر تشیع جنازه ام شرکت نماید. بر شما ای جوانان توصیه می کنم نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان نبرد و علی در محراب عبادت شربت شهادت می نوشد. مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه پدر با هدف شهید می شود. من به شما توصیه می کنم که مبادا همانند کوفیان امام را تنها بگذارید و حتی یک لحظه از او غفلت بورزید. پیامی به دوستان و آشنایان و همکلاسان ـ برادران همکلاسی من در حال که شما در مدرسه درس می خوانید من هم در دانشگاه عشق که استادش حسین است و کلاسش بهشت و مدارکش شهادت درس می خوانم و تنها هدفم وصال معشوق. برادران شما در تمامی کارهای خود خدای را مد نظر داشته وقتی گناه می کنید با خود بگوئید که آخر روزی با این پرونده نزد خدا می روم و بذر پاشیده شده در دنیا را آنگاه درو خواهم نمود. من خود می گویم خدا ناظر بر اعمال است چگونه می توانم جواب گوی او باشم. ما باید از رسول (ص) خدا و علی(ع) و ائمه هدی و رهبر انقلاب درس آزادگی و تحمل بر مصائب بگیریم. از پرده محدود ذهن بگذرانیم که علی(ع) چگونه نیمه های شب از خواب بلند می شود و عاشقانه خدای را ستایش می کند و چگونه از چشمان آسمانیش باران عشق می بارد آنوقت که علی(ع) سر به چاه می کند و با او درد و دل می گوید و آن زمان که امام (ع) الهی آن حرمتی فمن ذالذی یرزقنی و ان خذلتنی فمن ذالذی ینصرنی. را با خدای مناجات دارد ما چگونه باشیم آری برادرم تمامی اهدافمان باید خدا باشد. عزیزان من می روم آنجایی که حسین رفت می روم آنجائیکه علی رفت می روم آنجائیکه خیل شهیدان رفتند. به خدا سوگند هدفم از جبهه رفتن خود نمایی و یا اینکه جائی را در جامعه باز کنم و یا اینکه مردم به من احترام و ارزش قائل شوند یا از روی احساسات و هوای نفسانی باشد نرفته ام بلکه فقط و فقط برای رضا و تقرب به خدا می روم چون خدای کعبه را در جبهه می یابم و با لباس عشق به ضیافت پروردگارش می شتابم و آنگاه خدای مهماندار است ای برادر آگاه باش که توشه اندک نگردد. وصیت من به برادران و خواهرانم: عزیزان من از اینکه با شما در کنار شما نیستم نگران نباشید مهم آن است که همه ما پایداری و استقرار قوانین الهی را دنبال کنیم از نظر مکان هر کجا که باشیم مهم نیست. مکان مطرح نیست بلکه در راه هدف بودن و در پی معشوق گشتن برایم مطرح می گردد. در آخر وداع بوسه بر گونه های شما می نهم و از همه شما پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم خداحافظی کرده و صمیمانه تشکر می نمایم. در ضمن پولهایم را هر کجا می توانید خرج کنید. خدایا مرگم را شهادت در راه خود قرار داده و لحظه شهادت تنهایم مگذار. خدایا یک لحظه مرا به حال خود وامگذار. خدایا مرا یکی از بهترین سربازان امام زمان قرار بده. امام را دعا کنید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار والسلام علی من التبع الهدی 1365/6/1 فرزندتان ایرج علیرضایی بسم الله قسمتی از وصیت نامه شهید ایرج علیرضایی که توسط مادر شهید خوانده شد: ای خانواده عزیزم بر تابوتم عکسی از امام و در کنار آن عکس کوچک مرا بزنید تا مردم بدانند که این شهید پیرو امام بوده و هر گونه امام خود فرزند رسول الله را تنها نمی گذارد حتی اگر هزارها بار بمیرد و دوباره زنده گردد و باز بمیرد. وقتی من شهید شدم برتابوتم یک جلد قرآن بگذارید تا همه بدانند هدفم خدا و قرآن بوده و بر جنازه ام گریه نکنید یا اگر می گرید اشک شوق باشد و هرگز صدایتان را بلند نکنید که شهید شدن گریه ندارد اما از بین رفتن اسلام و به خطر افتادن قرآن و ناموس ما گریه دارد من شهید شدم قرآن را حفظ کردم کاش هزارها جان داشتم و همه را در راه خدا هدیه می کردم...

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد