بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه پاسدار شهید احمد آشوبی شرف الموت قتل الشهاده شرافتمند ترین مرگها شهادت است لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون با سلام و درود بر منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) تعالی فرجه و نائب بر حقش امید محرومان و ستمدیدگان عالم روح خدا پیر جماران امام امت و نائب بر حقش فقیه عالیقدر آیت ا... منتظری و سلام بر ارواح پاک و مقدس شهیدان راه حق و حقیقت از صدراسلام تا کربلا ابا عبدالله و از کربلا تا کربلاهای خوزستان و کردستان و با آرزوی پیروزی و پیروزی برای کفر ستیزان جبهه های نبرد با دشمنان اجانب, خصوصاً امریکا و شوروی ابر قدرت و جنایتکار . ؟؟ , شب عملیات است جدائی از مادر و پدر و همسر , شبی که فرزندان معصوم بی پدر می شوند شبی که بچه ها یتیم می شوند. ای مادران و ای پدران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل 72 تن از شهدا را نمود همه مثل او جوانانتان را به جبهه نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم و گوش به فرمان امام امت باشید که چه می گوید نمی دانم که توجه دارید که چه حرفهایی از دهان مبارک ایشان بیرون می آید چقدر شیرین است شما را بخدا امام را تنها نگذارید امامی که حرفهایش از جای دیگر سرچشمه می گیرد امامی که امام زمان پیش او می آید دعا کنید این نائب امام زمان را؟ ای مادر و برادران و ای خواهران ؟ من کوچکتر از آن هستم که بخواهم برای شما خانواده محترم وصیتی بکنم. لذا چون پیرو چهارده معصوم (ع) نیز هستم و آنها هم وصیت نامه داشته اند . اولین وصیتم را به مادر ارجمند و بزرگوارم که مرا از کودکی با یک دنیا رنج و زحمت فراوان بزرگ کرد و بدین سن و سال رسانید می نویسم آنچنان مرا در دامن خویش به نحو احسن پرورانید که مرا شایسته شهادت فی سبیل الله نمود. مادر جان گریه مستحب است ولی اگر میخواهید گریه کنید به یاد 72 تن از یاران باوفای پیامبر اکرم (ص) قاسم و علی اصغر گریه کنید تا شما نزد خدای متعال اجر و پاداش زیادتری بگیرید. مادر جان مادری بدین خوبی مانند تو در جهان ندیده ام, از اقوام و خویشان بخصوص خانواده محترم خواهش می کنم مادرم را هرگز تنها نگذارید و بیشتر از من بفکر او باشید از اقوام و خویشان و دوستان و آشنایان می خواهم که همگی مرا حلال کنید و مبادا از خون من سو استفاده کنید. هرگز کینه در دل راه ندهید برای من و شهدای دیگر قرآن بخوانید و نوحه سرایی کنید. اما چند جمله برای پدر بزرگوارم. پدر جان اگر خبر شهادت مرا شنیدی انشاءالله که از چهره نورانیت لبخند بیرون می آید و انشاالله که می گوئید که خدایا این قربانی را از من قبول بکن, پدر جان می دانستم شما موقعی که پدر بزرگوار محمود شهید را می دیدی ناراحت می شدی و خجالت می کشیدی می دانستم موقعی که از جلوی پدر شهید محمود فرمانبر رد می شدی سرت را پایین می انداختی ولی الان دیگر خجالت نمی کشی چون که همدرد شدی. پدر جان هر چند برای شما وصیت بنویسم کم است پدر جان هر چند برای شما بگویم کم است چونکه چیزهایی که به من می گفتید غیر آن عمل می کردم, و خیلی سعی تان بر این بود که پسر جان درس بخوان و دیپلم تان را بگیرید ولی پدر بزرگوارم من دیپلم را از امام حسین (ع) میگیریم پدر جان من دیپلم را از امام زمان (عج) می گیرم. اما چند کلمه هم برای همسرم بنویسم همسرم اگر خبر شهادت مرا شنیدی ناراحت نباش به سر و سینه نزن که دشمنان اسلام سوء استفاده بکنند نمی گویم گریه نکن بکن اما نه برای من گریه برای امام حسین (ع) و حضرت زهرا و برای علی اکبر و علی اصغر گریه کن همسرم می دانم که حق همسری را ادا نکردم من که پیش شما شرمنده ام همسرم من جز مهربانی و محبت چیز دیگری از شما ندیدم امیدوارم که مرا مورد عفو بخشش خود قرار بدهید اما چندکلمه هم برای فرزندم ای کاش فرزندم لب به سخن می گشود تا چند جمله ای هم با ایشان درد دل بکنم و به ایشان بگویم که من به کجا رفتم و چرا رفتم و چرا برنگشتم اما همسرم اگر فرزندم سجاد لب به سخن گشود و از شما سوال کرد و گفت آیا مادرم من بابا ندارم و گفت بابایم به کجا رفته آیا دیگر بر نمی گردد به ایشان بگو سجاد عزیز پسرم بابایت رفته صدای هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) را لبیک بگوید و رفته پیش حسین (ع). چونکه پسر جان حسین قریب مانده بود رفته از قریبی بیرونش بیاورد و به ایشان بگو که حسین همسایه نداشت رفته همسایه حسین بشود و اگر سوال کرد و گفت مامان حسین کیست بگو حسین سالار شهیدان است بگو حسین را 1400 سال پیش با لب تشنه شهیدش کردند؟ اما ای برادران و ای خواهران من اگر خبر شهادت مرا شنیدید و فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت ایشان اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند , و اما باشد که ما شهدا آنان را نیز متحول سازیم و به رحمت الهی نزدیکشان کنیم. و از برادران و خواهران من می خواهم که انشاا... احساس مسئولیت شان بیشتر باشد و از برادر بزرگوارم و دیگر برادران پاسدار میخواهم که جوانان محل را دعوت بکنید که برای نماز و دعای کمیل و توسل را در محل و یا در شهر املش راه بیندازند. املشی که در حدود صد شهید بجا گذاشته است میشود دعای کمیل برگزار نشود, بخدا این شهیدا از شما شکایت می کنند و از جوانان میخواهم آنانکه تا حال نفهمیدند اسلام یعنی چه به ایشان می گویم کمی تفکر بکنند و از خدا بخواهند که ایشان را به راه راست هدایت بکنند و از جوانان املش و کلاچای میخواهم که اگر برخورد بدی از من دیده اند امیدوارم که مرا مورد عفو و بخشش خود قرار بدهند واین را هم بدانید که این برخورد ها بر اساس این است که شما را از عذاب آخرت نجات بدهند. در آخر از دوستانم انتظار دارم که اسلحه مرا بردارند و با دشمنان اسلام و قرآن بجنگند و السلام. شب قبل از حرکت به منطقه عملیات غرب احمد آشوبی در مورخه 65/6/3 بسمه تعالی اشرف الموت قتل الشهاده شرافترین مرگها شهادت است و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون ای مادران و پدران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل 72 تن شهید را نمود همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه نبرد بفرستید وقتی ؟ او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود پسری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم ای مادر و ای برادران و ای خواهران من کوچکتر از این هستم که بخواهم برای شما خانواده محترم وصیتی بکنم لذا چون پیرو چهارده معصوم ( ع ) نیز هستم و آنها هم وصیت نامه داشته اند اولین وصیتم را به مادر ارجمند و بزرگوارم که مرا از کودکی با یک دنیا رنج و زحمت فراوانی بزرگ کرده و بدین سن و سال رسانید آنچنان مرا در دامن خویش بنحو احسن پرورانید که مرا شایسته شهادت فی سبیل الله نمود . مادر جان گریه مستحب است ولی اگر می خواهید گریه کنید به یاد 72 تن از یاران باوفای پیامبر اکرم (ص ) قاسم و علی اصغر گریه کنید تا شما نزد خدای متعال اجر و پاداش زیادتری بگیرید . مادر جان مادری بدین خوبی شما در جهان ندیده ام از تمام اقوام و خویشان بخصوص خانواده محترم خواهش می کنم مادرم را هرگز تنها نگذارید و بیشتر از من بفکر او باشید . اقوام و خویشان و دوستان و آشنایان همگی مرا حلال کنید هرگز کینه در دل راه ندهید و برای من شهدای دیگر قرآن و نوحه سرایی کنید . اما چند جمله برای پدر بزرگوارم پدر جان اگر خبر شهادت مرا شنیدید انشاءالله که از چهره نورانیت لبخند بیرون می آید و انشاءالله که می گویید که خدایا این قربانی را از من قبول بکنی پدر جان می دانستم شما موقعی که پدر بزرگوار محمد شهید را می دیدی ناراحت می شدی و خجالت می کشیدی می دانستم موقعی که از جلوپدر شهید محمود ؟ رد می شدی سرت را پایین انداختی ولی العان [الان] دیگر خجالت نمی کشی چونکه همدرد شدی پدر جان هر چند برای شما وصیت بنویسم کم است پدر جان هر چند برای شما بگوئیم کم است چونکه چیزهایی که به من می گفتید غیر آن عمل می کردم و حتما سعی تان بر این بود که پسر جان درس بخوان و دیپلم تان را بگیرید ولی پدربزرگوارم من دیپلم را از امام حسین می گیرم پدر جان من دیپلم را از امام زمان می گیرم و چند کلمههم برای همسرم بنویسم همسرم اگر خبر شهادت مرا شنیدی ناراحت نباش به سر و سینه نزن که دشمنان اسلام سواستفاده بکنند نمی گوئیم که گریه نکنی گریه بکن اما نه برای من گریه برای امام حسین (ع ) و حضرت زهرا و برای علی اکبر و علی اصغر گریه بکنی همسرم می دانم که حتی همسری را ادا نکردم من که پیش شما شرمنده ام همسرم من جز مهربانی و محبت چیز دیگری ندیدم امیدوارم که مرا مورید [مورد] عفو و بخشش قرار بدهید اما چند کلمه هم برای فرزندم ای کاش فرزندم لب به سخن می گوشود [می گشود] تا چند جمله ای با ایشان درد دل بکنم و به ایشان بگوئیم که من به کجا رفتم و چرا رفتم و چرا برنگشتم ؟ امّا همسرم اگر فرزندم سجاد لب به سخن گوشود [گشود] و از شما سوال کرد و گفت آیا مادرم من بابا ندارم و گفت بابایم کجا رفته آیا دیگر بر نمی گردد به ایشان بگو سجاد جان پسرم بابایت رفته صدایی حل من ناصریین صرنی حسین را لبیک بگوید و رفته پیش حسین (ع) چونکه پسرجان حسین قریب مانده بود رفته از قریبی بیرونش بیاورد بگوکه حسین همسایه نداشت رفته همسایه حسین بشود و اگر سوّال کرده گفت که مامان حسین مگر کیست بگو حسین سالار است بگو حسین را1400سال پیش با لب تشنه شهیدش کردند. امّا ای برادران و خواهران من اگر خبر شهادت مرا شنیدید و فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت ایشان اعتماد ندارند برمن نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند و اما باشد که دما شهداء آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی ؟ کند و از برادران و خواهران من می خواهم که انشاء الله احساس مسئولیت شان بیشتر باشد و از برادر بزرگوارم و دیگر برادران پاسدار می خواهم که جوانان محل را دعوت بکنید که برای نماز و دعایی کمیل و توسل را در محل و یاد در شهر املش راه به اندازند املش که در حدود صد شهید به جا گذاشته است می شود دعایی کمیل برگذار نشود بخدا این شهدا برای شما شکایت می کنند و از جوانان می خواهم آنانیکه تا حال ؟ اسلام یعنی چه به ایشان می گوئیم که کمی تفکر بکنند و از خدا بخواهند که ایشان به راه راست هدایت بکنند و از جوانان املش و کلاچای می خواهم که اگر برخورد بدی از دیده اند امیدوارم مرا مورئید عف بخشی خود قرار بدهند و این راه هم بدانند که این بخوردها [برخوردها] همه براساس این است شما ها را نجات دهند از آخرت