پرویز رمضانیان سروندی

پرویز رمضانیان سروندی

نام: پرویز

نام خانوادگی: رمضانیان سروندی

نام پدر: صفر

تاریخ تولد: 1346/07/28

تاریخ شهادت: 1367/02/20

محل تولد: رشت

محل مزار: رودبرده

شهرستان محل پرونده: رشت

QR Code پرویز رمضانیان سروندی
بیست و هشتم مهر 1346، در روستای سروندان از توابع شهرستان رشت به دنیا آمد. پدرش صفر و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت 1367، در جاده بردسپیان - سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. مدفن وی در مسجد سیدان بخش سنگر شهرستان زادگاهش واقع است.
به نام خداوند مهربان . با سلام و درود حضور رزمندگان اسلام و امام امت و امت شهید پرور ایران و با درود برادران باد کلیه شهدای اسلام از کربلای حسین تا کربلای خمینی من خدا را شکر گذار م که مرا در لشگر اسلام قرار داده و درروی زمین و در بین این همه ملتها از ملتی هستم که در حالت حکومت اسلامی امام عصر (عج) به آن سپرده است ، چرا ما باید در بستر بمیریم آن هم در زمانی که امام عزیزمان امروز فرموده برابر اسلام به پا خیزید ، خداوند بزرگ بدنها و جانهایی که متعلق به خودش است از انسانها میخورد و در برابرعطا پایداری ماند برابر کاش من هم قابل باشم و خدا با من هم معامله کند مادر عزیزم از شما به خاطر زحمات زیادی که برای من کشیدی خیلی تشکر می کنم و امیدوارم که خواسته باشم تمام زحمات شما را جبران کرده باشم من همیشه شما را دوست داشتم و به وجودتان افتخار کرده باشم و اکنون هم که به سوی ملکوت شتافته ام باز هم به وجودت افتخار می کنم و به یاد تو هستم و از شما می خواهم برایم طلب مغفرت کنید و اگر از من بدرفتاری و گناهی دیده اید حلالم کنید اگر مادر عزیزم هرگز نمی گویم که در مزارم گریه نکنی چون گاماهم عشق مادر را اینجا می کند که چنین کنی اما این نکته را متذکر می شوم که هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت پسر رسول خدا حسین بن علی (ع) و یارانش نمی باشد برادران عزیزم از خداوند موفقیت و خوشبختی را برای شما می خواهم و امیدوارم که هر جا هستید با مسائل و فراز و نشیب های زندگی با جدیت برخورد کنید و گر نه در محیط خانه یک خانواده را اداره می کنید با حوصله و شیرین کام باشید و اگر از من بدی دیده اید حلالم کنید و از خداوند بخواهید که مرا بیامرزد برادر جان عزیزم بدانید که اصالت انسان پاک است و پاک به دنیا آمده و باید پاک و بی آلایش از این دنیا برود و چه شیرین است که وقت رفتن با روی سفید به لقاا... بپیوندد من خودم را آنقدر شایسته نمی دانم که در مقام حق برایم ولی از شما می خواهم که سعی کنید در زندگی آزاد باشید و تقوی و ایمان را ابزار از دست خود داشته باشید و به همنوعان خود خدمت کنید دست به دست همدیگر نهید و زندگی خود را سعی و کوشش کنید زیرا اگر با هم باشید همیشه موفق هستید و امیدوارم که بعد از شهادت من عبدالرضا به خانه برگردد و آرزوی من بر آورده شود من آرزو داشتم که روزی هم همه برادران دور هم جمع شویم ولی چنین آرزو دارم با خود به گور می برک و از شما تقاضا می کنم که به مادرتان احترام بگذارید و آن را خودتان خشنود و راضی کنید تا خداوند هم از شما راضی باشد و از شما می خواهم که هر خوبی و بدی از من دیده اید به بزرگی خودتان ببخشید و حلالم کنید از دوستان و آشنایان از کوچک تا بزرگ دور و نزدیک خداحافظی می کنم و حلالیت م طلبم و در پایان سلامتی و موفقیت را برای همگی شما خواهانم ( در سنگر استراحت غریب و تنها.) 66/6/24. بنام خداوند مهربان با سلام و درود حضور رزمندگان اسلام و امام و امت شهید پرور ایران و با درود بر روان پاک کلیه شهدای اسلام از کربلا ی حسین تا کربلای خمینی . من خدا را شکر گذارم که مرا در لشکر اسلام قرار داده و در روی زمین و در بین این ملتها از ملتی هستم که رسالت حکومت اسلامی امام عصر (عج) به آن سپرده شده است ، چرا ما باید در بستر بمیریم آن هم در زمانی که امام عزیزمان امر فرموده برای اسلام بپا خیزیم . خداوند بزرگ بدنها و جانهایی که متعلق به خودش است از انسانه میخورد[می خرد] در برابر عطای پایداری و ماندی ای کاش منم قابل باشم و خدا با من هم معامله کند. مادر عزیزم از شما بخاطر زحمات زیادی که برای من کشیدی خیلی تشکر می کنم و امیدوارم که خواسته باشم به تلافی زحمات شما را جوبران[جبران] کرده باشم من همیشه شما را دوست داشتم و به وجودتان افتخار کرده باشم و اکنون هم که به سوی ملکوت شتا فته ام باز هم بر وجودت افتخار می کنم و بیاد تو هستم و از شما می خواهم برایم طلب مغفرت کنید و اگر از من بد رفتاری و گناهی دیدید حلالم کنید ای مادر عزیز هرگز نمی گویم در فراغم گریه نکن چون گا ما هم عشق مادر ایجاب می کند که چنین کنی اما این نکته را متذکر می شوم که هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت پسر رسول خدا حسین بن علی (ع) و یارانش نمی باشد برادران عزیزم از خداوند موفقیت و خوشبختی را برای شما می خواهم و امیدوارم هر جا که هستید با مسائل و فراز و شبهای [نشیبهای] زندگی با جدیت بر خورد کنید و گرنه دو محیط خانه یک خانواده را اداره می کنید با حوطه[حوصله] و شیرین کام باشید و اگر از من بدی دیدید حلالم کنید و از خداوند بخواهید که مرا بیامورزد . برادران عزیزم بدانید که اصالت انسان و فطرت انسان پاک است و پاک بدنیا آمده است و باید پاک و بی آلایش از دنیا برود و چه شیرین است که وقت رفتن با روی سفید به لقاءاله بپیوندد. من خودم را آنقدر شایسته نمیدان که در مقام حقیت برایم ولی از شما می خواهم که سعی کنید در زندگی آزاده باشید و عقل و ایمان را ابزار از دست خود باشید و به همنوعان خود خدمت کنید دست بدست همدیگر نهید و زندگی را سعی و کوشش کنید زیرا اگر با هم باشید همیشه موفق هستید و امید وارم که بعد از شهادت من ؟ به خانه برگردد و آرزوی من برآورده شود من آرزو داشتم که روزی هم همه برادران دور هم جمع شویم ولی چنین ارزو دارم با خود به گور می برم و از شما تقاظ[تقاضا] می کنم که به مادرتان احترام بگذارید و آن را از خودتان خشنود و راضی کنید تا خداوند هم از شما راضی باشد تقو از شما تثاضا می کنم هر خوبی و بدی که از من دیده اید به بزرگی خودتان ببخشیدو حلالم کنید و از دوستان و آشنایان از کوچک تا بزرگ ، دور و نزدیک خدا حافظی می کنم و حلالیت می طلبم و در پایان سلامتی و موفقیت را برای همگی شما خواهانم .( پایان وصیت نامه) ( در سنگر استراحت غریب تنها ) 1366/6/24

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد