بسم رب الشهدا
وصیتنامه و زندگینامه پاسدار
شهید محمدرضا حاتمی محل شهادت: مریوان
؟؟ کل ذی به رحمتی یقتل فی سبیلالله و اذا قتل فی سبیلالله فلیس فوق بر
** بالادست هر نیکوکاری نیکوکار دیگری است تا آنگاه که در راه خدا شهید شود. همین که در راه خدا شهید شد دیگر بالادست ندارد.**
بهنام الله پاسدار خون شهیدان و بهنام کسی که بر همه پدیدهها قدرت مطلق دارد و همه پدیدههای جهان تحت نظر او حرکت و رو به تکاملند. حمد و سپاس پروردگاری را سزاست که به بندگان خود بخشنده و مهربان است با سلام بر مهدی (عج) منجی عالم بشریت و نائب بر حقش خمینی بزرگ این اسوه تاریخ و ابرمرد زمان و امید مستضعفان جهان و سلام و درود بر تمامی شهیدان راه حق و سلام و درود بر رزمندگان اسلام و تمامی معلولین جنگ حق علیه باطل.
اکنون که این وصیتنامه را مینویسم ساعت روز یکشنبه میباشد و قلبم آنچنان میتپد که نمیدانم چه بنویسم و وقت هم آنچنان ندارم و نمیدانم چه بر روی کاغذ بیاورم که منظور را بفهمانم.
خدایا تو خودت میدانی که من در اول این عمر کوتاه چقدر گناه و معصیت کردم چقدر از دستورات تو نافرمانی کردم و چقدر سخنان تو را نادیده گرفتم اگر تو مرا نبخشی دیگر امیدی ندارم.
ای امید ناامیدان و ای بخشنده مهربان من جز تو هیچگونه امیدی ندارم و تنها امید من تویی و من از تو یاری میجویم که مرا نجات بدهی ای یاریدهنده بیکسان امید است که در این راه مرا یاری فرمایی و کمکم کنی که جان خود را در راهت فدا کنم تا شاید کمکی به دین خود کرده باشم و به قول امام من میروم ولی عبرتی میشوم برای دیگران.
پدرجان مرا ببخش چون که نافرمانیهای زیادی کردم مادرجان میدانم که شما چقدر برایم زحمت کشیده اید و چه خوندلها خوردهاید تا مرا بدانجا رساندید و چه شبها که نخوابیدهاید و بر سر گهواره من نشستید همه اینها را قبول دارم اما برای من ننگ است که اینجا بمانم و دوستانم توی جبهه شهید میشوند و میترسم از غافله عقب بمانم اما من نتوانستم که این همه زحمت که برای من کشیده بودید جبران کند و فرزند خوبی برای شما نبوده انشاالله که بتواند در آن دنیا از خجالت شما دربیاید.
پدر و مادر مهربانم دوست دارم که شما همانند پدران و مادران شهیدانی باشید که صبر را پیشه کردهاند و خدا را شکر میگذارند که چیز ناقابلی را به او تقدیم کردند. مادرم مگر خودت نگفتی که خدا مرا به تو داد و این خداست که دوباره ترا میگیرد پس خوب است که در راه خدا انسان شهید بشود.
مادرجان از شما میخواهم که شیر خود را بر من حلال بگردانی و سر قبرم گریه نکنید و شیرینی پخش کنید تا این منافقان ضد اسلام چشمشان کور شود. من از تمام اهالی این محل و جوانان بیخط بهعنوان یک برادر کوچکتر از شما میخواهم (بهخصوص افراد بیخط یک مقدار فکر کنند و از خون شهیدان خجالت بکشند) نیایید برای من گریه بکنید و غیره بلکه بیایید انجمن، انجمن شهید انصاری واقعا غریب واقع شده است من از برادران انجمن شهید انصاری و شهید چمران دلچه میخواهم که وحدت و انسجام خود را زیاد بکنند وکارهای مردم را به امروز و فردا نیاندازید و اخلاق اسلامی را رعایت بکنید و نمیدانم چه بنویسم و چه بگویم و از همه شما عاجزانه میخواهم که مرا عفو کنید چون در این مدتی که در میان شما بودم هیچ خوبی برای شما نکردم و هیچ حرکتی انجام ندادم ولی امیدوارم که خون من ؟؟ باشد و چند نفر بیخط را برگرداند خودم که هیچی نکردم از همه شما التماس دعا دارم.
اگر سعادت شهادت را داشتم و شهید شدم راضی نیستم که برای من گریه کنید. گریه را آن روزی بایستی بکنید که از امام و روحانیت متعهد جدا شوید. ولی مادر تو مادر هستی و حق داری گریهوزاری بکنی اما نه در میان مردم که منافقین از این منظره خوشحال بشوند و آن روزی که مرا به خاک میسپارند نه که سروصدا راه بیندارید و حجاب را رعایت نکنید.
این چندمین بار است که میخواهم به جبهه بروم و به ندای هل من ناصرا ینصرنی امام لبیک بگویم ما مردمان کوفه نیستیم ای امام که امامعلی (ع) صدای کمک سر داد ولی کسی جوابش را نمیداد. حالا دیگر ملت ایران الهی شدند و دوبار از آزمایش یا امتحان؟ الهی رد شدم و سعادت شهادت را نداشتم چون شهادت نصیب اولیاء خاص خداوند می شود و من غرق در گناه هستم.
و قلبم از افزونی گناه پوشیده شده است و تاریک است این بار سوم است که میخواهم با خدای خود ملاقات کنم اما میترسم این بار هم خدا ما را در عرش نور راه ندهد. انشاالله که در این حمله راه کربلا باز میشود و همگی به زیارت قبر ششگوشه امامحسین (ع) میرویم و از خدا میخواهم که ما را به شهیدان کربلا محشور بگرداند و قبرم را در مکانی قرار دهید که مردم بتوانند برای من فاتحه بخوانند و من دوست ندارم که افرادی بینماز و آنان که نماز را سبک میشمارند و واجبات را انجام نمیدهند بر سرجنازه و قبرم بیایند حتی اگر عزیزترین کس من باشد.
بالای قبرم این دوجمله را بنویسید:
۱-چون آخر زمان فرا رسد شهادت خوبان امت مرا گلچین میکند.
۲-بیعشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد. در آخر سر اگر به کسی بدهکار بودم قرض مرا ادا کنید.
همیشه در ذهنتان باشد که غرب و شرق دشمن ما هستند.
در آخر امام عزیزمان را دعا میکنم و این دعا هیچوقت فراموش نشود که:
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر بفزا
به امید روزی که پرچم عدل لاالهالاالله بر تمامی بامهای جهان برافراشته شود.
انشاالله
والسلام علی من التبع الهدی ۱۵/۱۰/۶۱