ابوالحسن جهانگیری کمساری

ابوالحسن جهانگیری کمساری

نام: ابوالحسن

نام خانوادگی: جهانگیری کمساری

نام پدر: رضا

تاریخ تولد: 1344/03/18

تاریخ شهادت: 1364/08/19

محل تولد: رشت

محل مزار: رشت (تازه اباد)

شهرستان محل پرونده: رشت

QR Code ابوالحسن جهانگیری کمساری

اطلاعاتی موجود نیست

وصيتنامه شهيد ابوالحسين جهانگيري

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام بر خميني ، درود بر شهيدان ، خدايا خدايا ، تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار 

نبام همه شهيدان خونين كفنان از زمان حضرت آدم تا حضرت خاتم واز كربلا هاي ايران تا كربلاي حسين

خدايا ترا شكر مي كنم كه مرا با درد آشنا كردي تا درد دردمندان را لمس كنم و به ارزش كيميائي درد پي ببريم . خدايا آنقدر به ما قدرت تحمل ده كه اگر از زمين و آسمان رگبار دشمن و باران قسمت ببارد در ايمان خالصانه ما بتو خللي وارد نشود و در آسمان بي پايان ما به رحمت تو لكه سياهي ننشيند . خدايا ما را سنگ زيرين آسياب كن تا در راه توهم ناملايمات زندگي وهمه سختي هاي اين آزمايش بزرگ را بسهولت تحمل كنيم

خدايا بتو پناه آوردم تا آخرين شهادت را در دلم نگذاري خدايا به پدر و مادرم صبر ده تا در شهادت من صبور باشند . مادرم ، پدرم امام را دعا كنيد . رزمندگان را دعا كنيد در روز شهادتم صبر را پيشه تان قرار دهيد مبادا دشمنان اسلام را شاد نمائيد زيرا شهادتمان براي پيروزي اسلام و خوشحالي مومنان و مومنين بود و بس مادرم بيش از اين شما را نگران ننمايم و شما امام و رزمندگان را دعا كنيد و سلام خداحافظ تان

خواهر و برادر را از من حلاليت بطلبيد خدايا اسلام و مسلمين را سرافراز و پيروز بگردان سربازان و طبقه نيروي هوا برد 55 تيپ شيراز - ابوالحسن جهانگيري

 

همزباني مادري با فرزند سربازش 

                          بسم تعالي

به نام خدا و با سلام زمان (عج) و با درود به رهبر كبير انقلاب و با درود به روان پاك شهيدان از طول تاريخ از ؟ تامين و از حين تا حسينيان زمان

روزي از روزها فرزند شهيدم كه تازه از جبهه مرخصي آمده بودند از ايشان سئوالي كردم كه اي فرزندم آيا از خدمت سربازي راضي مستي . در جوابم گفت مادر راضيم زيرا لباس رزم را دوست دارم باو گفتم پسرم پس از اتمام سربازيت آرزو دارم ترا در حجله دامادي ببينم . در جوابم گفت دوست دارم از انقلابم دفاع و آنهائيكه با دين و انقلابم در جنگند بجنگم تا دين ناموسمان از تجاوز هر متجاوزي در امان باشد و مي گفت هر وقت شهيد شدم و آنگاه كه پيكرخونينم را بر سر دست حزب ا. . . ديدي مرگ بر امريكا فراموش نشود . گفتم بعد از شهادتت چه كنم گفت شعار شهيدان زنده اند الله اكبر سر ميدهي . باو گفت بعد ها كجا ترا بيابم مي گفت اگر خدا قبول كند در باغ رضوان گفتم خنده مستانه ات را كي ببينم مي گفت درمشت هاي شعار دهندگان خميني رهبر . مادرم مبادا بگوئي كه فرزندم ناآگاهانه باين راه قدم گذاشت نه ما از آموزگارمان حسين شهيد آموخته ايم كه دين محمد (ص) خميني رهبر . مادرم مبادا بگوئي كه فرزندم ناآگاهانه باين راه قدم گذاشت نه ما از آموزگارمان حسين شهيد آموختيم ايم كه دين محمد (ص) را لحظه اي تنها نگذاريم و در واقع حساس جانمان را فدا و آماج تيرهاي عدو قرار دهيم تا اسلام زنده بماند به مادر بلبلان نغمه هاي زيبائي ميسرايند . نه به زيبائي تكبير شهيد لاله ها سرخند . نه به سرخي خون شهيد عابدان خوش سجده اند نه به سجده خوش و خونين شهيد كلبه صوفيان بي آلايش است . نه به بي آلايشي سنكر شهيد . ستارگان نورانيد نه به نورانيت رخ شهيد هر جا شخصي است پروانه اي ميسوزد . هر جا هواي لطيفي است شبنمي بر گل مي نشيند و خويش را فداي معشوق مي كند . مادر منم خود را فداي معشوقم كه خداي من است مينمايم . در جوابش گفتم پسرم . چه زيباست آگانه به پيشواز شهادت رفتي چه شيرين است جان دادن در راه خدا . چه عارفانه است ناله آخرين را سردادن . چه پوياست راه حسينيان چه باطراوت است خون معطر شهيدان و در دنباله سخنانش همينطوري ادامه ميداد . . . اگر ابراهيم خليل با آتش رو برو نميشد . اگر زكريا زيردنده هاي فشار دريده نشود اگر كلوي حضرت يحيي بريده نشود . اگر چوبه دار براي حضرت بالا نيايد .اگر شمشير بر فرق علي (ع) فرود نيايد . اگر زهر كبد حضرت حسن (ع) را پاره نكند . و گر سر حسين (ع) بالاي من قرار نگيرد و اگر و اگر . . . و گر بهشتي مظلوم منفجر نشود . انسانيت زنگ ميزنده مي كندده اگر فرق حقيقع نشكنده حق شكوفا نمي گردد . خون شهيد حيات بشريت است . و جداي حقيقت و معرف كژي ها . آري مادر . . . انسانهائيكه در دامان مادراني زينب گونه بشر شهادت نوشيده و رفيع فياض اسلام الهام گرفته و در جبهه توحيد سنگر سخت را معبدگاه خويش نموده و صوت قرآن بر لب عشق حسيني در دل و شور شهادت در نهاد داشتند و در دجله خون غسل شهادت نموده ودر دانشگاه خيبر درس فتوت و مردانگي آموخته و در اين رهگذر شراب عشق خدا نوشيدند و رفتند . . . آري آن روز تاريخي بر من و بر فرزندم گذشت و مرحض اش هم بپايان رسيد و دوباره به محل خدمتش به حاج

عمران روانه وپس از چند روزي آن عزيز به شهادت رسيد و نهم بنا به وصايايش در مراسم تشيع جنازه اش كه گفته بود شعار مرك [مرگ]بر امريكا . دورد بر خميني . سلام بر شهيدان . شهيدان زنده اند والله اكبر ؟ منهم بقول خود عمل كردم . زيرا هنگاميكه ؟ قرمز ( يا حسين مظلوم ادركني ) را بر پيشاني بلند فرزندم مي بستم و بندهاي پوتين هايش را محكم ميكردم و بوسه مادرانه رانثارگونه هاي سرخش ميكردم . ميدانستم كه فرزندم بسوي معبود خودخواهد شتافت وخودم را براي چنين روزي آماده كرده بودم . . . فرزندم . بر بال كدام ملك سرشتي كه بي امان بسوي معبود شتافتي . آب ديده و خون دل را در كدام بازار فروختي كه نقد شهادت خريدي در زيارت عاشورا با حسين چه گفتي ك كربلائي شدي و؟ ما را چه رسم با اين دلهاي شكسته و بيانهاي نارسا در وصف اين لاله هاي خونين گلزار شهادت مطلبي نوشته يا سخن بگوئيم آخرين بر تو ، من بر چنين فرزندي را مادر بودن افتخار مي كنم بلند باد قامتت و از تو شفاعت مي خواهم پيش حضرت فاطمه . . . مادرت فاطمه خباز زاده 66/2/9 از تبار خوني و از لاله رويائي شهيد درميان خوبرويان ماه كنعاني شهيد از نسيم لاله زارت مي رسد بوي بهشت شاخ تو قائي مگر از باغ رضواني شهيد


 

 

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد