چهارم اردیبهشت 1344، در شهرستان رشت دیده به جهان گشود. پدرش سید جلال، کارگر بود و مادرش لیلا نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. چهاردهم بهمن 1364، در نوسود بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به شهادت رسید. مدفن وی در گلزار شهدای تازهآباد زادگاهش واقع است.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهر بان
الذین امنو و هاجرو و جاهد و فی سبیل الله به اموالهم وانفسهم اعظم درجه عندالله
کسانی که ایمان آوردند و هجرت جهاد کردند در راه خدا با مالشان وجانشان در نزد خدا دارای ارزش بلندی هستند.
سلام بر کسانی که این وصیت نامه ناچیز مرا می خوانند و مرا به این صورت می نگرد.
اول از همه باید سلام کنم بر سید و آقای بزرگ و رهبر کبیر انقلاب مان که تمام رنجهای نو پای این انقلاب را تحمل کرد و می کند
واز خدا که از عمر ناچیز ما بکاهد و به عمر پر عرج(عروج)(ارج) امام مان بیا افزاید.
من بار ها و بارها فکر می کنم که زندگی چقدر شیرین است، ولی وقتی به امام حسین سرور شهیدان می اندیشم وبه اصحاب امام
حسین می اندیشم فقط یک چیز در نظر من شکوفا می شود و آن این است که مرگ با افتخار بهتر از زندگی با ذلت است و فکر می کنم که چگونه این عیاران
این راه راپیمودند و لغزش نداشتند و بعد از تمام شدن فکر یک چیز در ظن من بوجود می آید که اینان با ایمان در زمینن و هیچ شیطانی نمی تواند آنه را گمراه کند.
پس ای خدا ایمانی به من ده تا بتوانم به راه تو قدم زنم ودر راه حق از مرگ نترسم وچون حسین در صحرای کر بلا و چون علی سر در سجده و چون امام حسن با زهر کشته
شوم.ولی نه نه من کسی نیستم که خود را با سروران ایمان و تقوا ملاک زنم منی که آنقدر گناه کردم که اگر قطرات آب دریا باشد بازهم گنا هان من بیشتر است ای خدا کاری کن
کهن بتوانم این گنا هان گذشته را بپوشانم خدابا ما که لیاقت نداریم بدرجه رفیع شهادت نائل شویم.
پس بگذار یک خدمت گذار حقیر باشیم.
پدر ومادر عزیزم من برای بار دوم از شما تقاضا دارم که مرا حلال کنید من که نتوانستم در این دنیا زحمات شما را جبران کنم ولی امیدوترم که در آخرت بتوانم کاری برای شما بکنم.برادران وخواهران من خیلی
بدی در حق شما کردم ولی اگر یک ذره به بزرگیتان مرا ببخشید من خیلی خوشحال می شوم.
یک چیزی را که از برادران انجمن و مسجد تقاضا دارم این است که خانواده شهدا را فراموش نکنند و نگذارند خون شهدا پایمال بعضی از افراد نالایق گردد ودیگر سلامتی شما را از خداوند منان خواهانم.
بقول عبدالله من که ثروتی ندارم ولی اگر خرجی برای من بکنید من راضی نیستم، پولی را که میخواهید خرج من کنید به فقرا و دردمندان بدهید.
ویک تقاضا که از مادرم وخانواده ام دارم اینست که گریه زیاد نکنند نه اینکه گریه نکنند. من می دانم متدری که 18 سال برای فرزند خود زحمت کشیده بدون گریه نمی توانم(ند) باشد ولی حدالامکان
کم بگریید.