سیروس فلاح حق شناس

سیروس فلاح حق شناس

نام: سیروس

نام خانوادگی: فلاح حق شناس

نام پدر: یعقوب

تاریخ تولد: 1346/12/08

تاریخ شهادت: 1366/02/05

محل تولد: رشت

محل مزار: دافچاءپایین

شهرستان محل پرونده: رشت

QR Code سیروس فلاح حق شناس

سوم شهریور 1346، در روستای کلاچاه از توابع شهرستان رشت به دنیا آمد. پدرش یعقوب، کشاورزی میکرد و مادرش سیده معصومه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. شغلش آزاد بود. به عنوان سربازارتش در جبهه حضور یافت. پنجم اردیبهشت 1366، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم، شهید شد. مدفن وی در بقعه آقاسیدجعفر روستای دافچاه شهرستان زادگاهش واقع است.

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان «وصیت نامه شهید سیروس فلاح حقشناس» خدایا تو را سپاس که به من توان دادی که بتوانم برای رضای خدا قدم بردارم و در حفظ حراست آن بکوشم پدر و مادر عزیزم اگر شما امانتی را به کسی بسپارید و در هنگام از او بخواهید و آن کس آن امانت را به شما ندهد شما درباره او چه فکری خواهید کرد حتما این امانت را به صاحب اصلی او بر می گردانید برادران عزیز شما باید راه شهیدان را تا آخرین قطره خون خودتان ادامه دهید و همواره پیرو خط امام حزب اله باشید و برای رضای خدا قدم بردارید دوستان و آشنایان امروز روز امتحان است سعی کنید که از این امتحان سربلند و پیروز برآیید پدر و مادر عزیزم خود را برای تحمل غمها و مصیبتها آماده سازید و دل قوی داشته باشید که خداوند بزرگ پشتیبان و نگهدار شماست . این مصیبتها و سختیها زودگذر است که امام علی (ع) می فرماید ( الدنیا دارَم المَقر) دنیا خانه گذر است پس به خانه استقرار فقط ما در این دنیا مورد امتحان هستیم که در قرآن آمده آنچه در زمین زینت قرار داده ایم اما زینتی که سبب امتحان است من به فکر افتادم که زندگی در این دنیا ناپایدار و پست را به جای همیشگی آخرت بفروش که این معامله با خداست و هرکه با خدا معامله کند ضرر نمی کند من که چیزی از خودم ندارم که با خدا معامله کنم بلکه چیزی که خدا به ما داده همان چشم و جسم جان من است و این معامله باید بهتر صورت گیرد مادر یک وصیت دیگر دارم ؟؟؟ببرید و سلام مرا به آقا حسین برسانید و ؟؟؟؟مرا بخواهید امام را دعا کنید و از تمام دوستان و آشنایان و فامیلها می خواهم که مرا حلال کنند؟ والسلام شب اول به شاهرود رسیدم صدای طبل و شیپور را شنیدم به خط کردن تراشیدن سرم را لباس ارتشی کردن تنم را لباس ارتشی رنگ زمینه دو سال سربازی کارش همینه چرا مادرم مرا بیست ساله کردی به شاهرود خراب آواره کردی نه یک ماه و نه دو ماه و نه سه ماه چطور طاقت بیارم 24 ماه به صحرا می برند با چند تا افسر برای خواندن درس مسلسل . مسلسل تو به جای مادر باش به جای مادر غم پرورم باش مسلس سیصدو شصت تیر دارد گهی رگبار گهی تک تیر دارد به صحرا می روم با کوله پوشی به دریا می روم مانند کشتی به صحرا می روم دوشم تفنگ است اضافه بر تفنگ بیل و کلنگ است مسلسل سیصد و شصت تیر دارد گهی تکتیر گهی رگبار دارد

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد