نوزدهم تیر 1339، در روستای سیگین سرا از توابع شهرستان تبری زبه دنیا آمد. پدرش اللهوردی، آهنگر و جوشکار بود و مادرش رقیه نام داشت. تا اول متوسطه در رشته انسانی درس خواند. جوشکار بود. سال 1363 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، صورت و پا، شهید شد. مدفن وی در زادگاهش واقع است. او را احمد نیز مینامیدند.
وصیتنامه شهید احمد عزیزان
بسمه تعالی
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بلی احیاء ولکن لا تشعرون.
کسی را که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه او زنده و جاوید است و لیکن این حقیقت را در نخواهید یافت با سلام و درود فراوان برهبر کبیر انقلاب خمینی بت شکن اسلام درود بخانواده شهدای جنگ تحمیلی سلام درود به روان پاک شهیدان انقلاب .
خدمت پدر و مادر گرامی سلام عرض می شود امیدوارم که در آخرین لحظات زندگی من که دور از شما بسر میبرم از من راضی باشید چون در این مدتی که نزد شما بودم فرزند خوبی برای شما نبودم و نتوانستم حتی زحمات یک لحظه شما ر ا به جا آورم ولی امیدوارم با مرگ من که در راه خداست بتوانم حقی را که بردوشم از طرف خدا گذاشته شده مقداری را بردارم پدر و مادر مهربانم مبادا بعد از مرگ من عاصی شده و هیچگونه سستی و ضعف از خود نشان دهید مبادا گریه کنید چون ممکن است دشمنان سوء استفاده کنند و خوشحال شوند . شما خوشحال باشید چون خوشحالی شما خوشحالی خدا و حضرت زهرا (س) است و شما توانستید امانتی را که خدا به شما داده بود را در راه او به او بازگردانید از شما یک تقاضا دارم که تنها یادگاری من یک طفل معصوم بیگناهی که می ماند او را مثل دیگر فرزندان خود تربیت کرده و بجامعه اسلامی ما تحویل دهید از شما می خواهم که بعد از مرگم لباس سیاه نپوشید چون دشمنان اسلام فکر می کنند که شما از انقلاب ناراضی هستید دوست دارم که قبرم را بغل سید باقر شمشیری بکنید چون زمانی با او رفیق مدرسه بودم و زمانی همرزم او و زمانی راه او را ادامه دادم پدر و مادرم از طرف من به
پدر و مادر خانمم سلام برسانید و طلب عفو و حلالیت کنید و به آنها بگوئید که دختر شما قبل از اینکه با من عروسی کند دختر شما بود و هنوز هم هست و تصمیم درباره او با شماست از طرف من به همسرم بگوئید که بعد از مرگ من مبادا در بدترین اوقات نا راحتی نشان دهد و گریه کند چون اگر او گریه بکند قلب من از جا کنده خواهد شد و برای همیشه شما را نخواهم بخشید و به همسرم بگوئید تا زمانی که با من بودید و من نتوانستم برای شما زندگی و آسایش و برای شما خوشبختی فراهم کنم مرا میبخشید و حلالم کنید تمام بدی و خوبی های گذشته و آینده را و من مقداری از حقوق خودم را از سپاه طلب دارم وقتی آن را گرفتید مقداری بدهکاری دارم آنهم به خواهر خانمم بدهکاری او را بدهید و مقداری به جهانگیر و مقداری به سهراب مقداری که خانمم می داند اگر بدهکاری های من پول مرا دادند که هیچ اگر ندادند حلال باشد از طرف من به برادر کوچکم سهراب بگوئید میبخشید که قولی را به شما داده بودم عمل نکردم چون وقت تنگ بود بگوئید که درس خودش را خوانده و راه خود را ادامه دهد .
از طرف من به تمام فامیلهای من عذر خواهی کنید از طرف من به فامیلهای همسرم عذر خواهی کنید و در پایان باز هم به همسرم بگوئید که خودت هر یک زندگی من بودید آنچه از من باقی مانده از آن تو باشد چون چیزی نداشتم و باز هم به مادرم گوشزد می کنم که بعد از مرگ من گریه معنی ندارد بجای گریه کردن تنها فرزندم را خوب غم پروری کنید در پایان همهٔ شما را به خدای بزرگ می سپارم ." احمید عزیزان".
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
مرگ بر آمریکا مرگ بر شوروی مرگ بر شرق و غرب .
وصیتنامه شهید احمد عزیزان
بسمه تعالی
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بلی احیاء ولکن لا تشعرون.
کسی را که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه او زنده و جاوید است و لیکن این حقیقت را در نخواهید یافت با سلام و درود فراوان برهبر کبیر انقلاب خمینی بت شکن اسلام درود بخانواده شهدای جنگ تحمیلی سلام درود به روان پاک شهیدان انقلاب .
خدمت پدر و مادر گرامی سلام عرض می شود امیدوارم که در آخرین لحظات زندگی من که دور از شما بسر میبرم از من راضی باشید چون در این مدتی که نزد شما بودم فرزند خوبی برای شما نبودم و نتوانستم حتی زحمات یک لحظه شما ر ا به جا آورم ولی امیدوارم با مرگ من که در راه خداست بتوانم حقی را که بردوشم از طرف خدا گذاشته شده مقداری را بردارم پدر و مادر مهربانم مبادا بعد از مرگ من عاصی شده و هیچگونه سستی و ضعف از خود نشان دهید مبادا گریه کنید چون ممکن است دشمنان سوء استفاده کنند و خوشحال شوند . شما خوشحال باشید چون خوشحالی شما خوشحالی خدا و حضرت زهرا (س) است و شما توانستید امانتی را که خدا به شما داده بود را در راه او به او بازگردانید از شما یک تقاضا دارم که تنها یادگاری من یک طفل معصوم بیگناهی که می ماند او را مثل دیگر فرزندان خود تربیت کرده و بجامعه اسلامی ما تحویل دهید از شما می خواهم که بعد از مرگم لباس سیاه نپوشید چون دشمنان اسلام فکر می کنند که شما از انقلاب ناراضی هستید دوست دارم که قبرم را بغل سید باقر شمشیری بکنید چون زمانی با او رفیق مدرسه بودم و زمانی همرزم او و زمانی راه او را ادامه دادم پدر و مادرم از طرف من به
پدر و مادر خانمم سلام برسانید و طلب عفو و حلالیت کنید و به آنها بگوئید که دختر شما قبل از اینکه با من عروسی کند دختر شما بود و هنوز هم هست و تصمیم درباره او با شماست از طرف من به همسرم بگوئید که بعد از مرگ من مبادا در بدترین اوقات نا راحتی نشان دهد و گریه کند چون اگر او گریه بکند قلب من از جا کنده خواهد شد و برای همیشه شما را نخواهم بخشید و به همسرم بگوئید تا زمانی که با من بودید و من نتوانستم برای شما زندگی و آسایش و برای شما خوشبختی فراهم کنم مرا میبخشید و حلالم کنید تمام بدی و خوبی های گذشته و آینده را و من مقداری از حقوق خودم را از سپاه طلب دارم وقتی آن را گرفتید مقداری بدهکاری دارم آنهم به خواهر خانمم بدهکاری او را بدهید و مقداری به جهانگیر و مقداری به سهراب مقداری که خانمم می داند اگر بدهکاری های من پول مرا دادند که هیچ اگر ندادند حلال باشد از طرف من به برادر کوچکم سهراب بگوئید میبخشید که قولی را به شما داده بودم عمل نکردم چون وقت تنگ بود بگوئید که درس خودش را خوانده و راه خود را ادامه دهد .
از طرف من به تمام فامیلهای من عذر خواهی کنید از طرف من به فامیلهای همسرم عذر خواهی کنید و در پایان باز هم به همسرم بگوئید که خودت هر یک زندگی من بودید آنچه از من باقی مانده از آن تو باشد چون چیزی نداشتم و باز هم به مادرم گوشزد می کنم که بعد از مرگ من گریه معنی ندارد بجای گریه کردن تنها فرزندم را خوب غم پروری کنید در پایان همهٔ شما را به خدای بزرگ می سپارم ." احمید عزیزان".
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
مرگ بر آمریکا مرگ بر شوروی مرگ بر شرق و غرب .