اصغر پورروح الامین

اصغر پورروح الامین

نام: اصغر

نام خانوادگی: پورروح الامین

نام پدر: رمضانعلی

تاریخ تولد: 1333/05/12

تاریخ شهادت: 1361/04/01

محل تولد: بندرانزلی

محل مزار: انزلی گلزارشهدا

شهرستان محل پرونده: بندرانزلی

QR Code اصغر پورروح الامین

دوازدهم مرداد 1333، در شهرستان بندر انزلی به دنیا آمد. پدرش رمضانعلی، فروشنده بود و مادرش معصومه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. استوار یکم نیروی دریایی ارتش بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت 1361، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

تقدیم به پدر رمضانعلی روح الامین من تا کنون خمش و ذکانی نداده ام طبق موازین اسلامی رفتار کنید . بسم الله الرحمن الرحیم اشهدان لااله الا الله اشهدان محمد رسول الله وصیت نامه من اصغر به روح الامین فرزند رمضان روح الامین به اهل خانه انسان فقط یکبار صمیمیند چه بهتر آن هم در راه خدا باشد . پدر و مادر عزیز . ای کسانی که مرا با نام خدا آشنا کرده و ای کسانی که د مدت زندگانی روشنایی جشمانم با دیدن شما بیشتر میشد و تپش قلبم زده بر روی شدن با شما بیشریند و تحرک اعضای خاکی من بودید . پدر و مادر عزیز من همیشه ز خدای بزرگ طلب . بخشش برای شما و همه اهل منزل مان یکردنم و از خدا خواستار آمرزش خود راضی بودن شما را میکردم و امیدوارم که از من راضی بنده باشید ای پدر و ای مادر عزیزم خداوند هر خط ما را مورد امتحان خود قرار میدهد و قتیکه جبهه های جنک احتیاج به کمک داشتن و از مردم کمک میخواستن در همان زمان شروع امتحام دیگری برای ما ملت ایران ؟؟؟ خدا هر لحظه ما را مورد امتحان قرار میدهد . در این امتحان من میبایستی سربلند بیرون میامدم . چون در خواست کمک برادران صمیمانه را شنیدم . کمک به آنها را وظیفه شرعی دانستم و گناه دانستم که من با آنهمه کارایی که داشتم به کمک دین خدا نروم و بعد از چند روز به کمک دین خدا و برادرانم شتافتم باشد که خدا از گناهان من بذرد و از این شهادتم شما هم اجری برده باشید ای پدر در وقت وکلت در پیشاپیش جنازه ؟؟؟ خود رابه زیر نیفکن و سرخود را بالا بگیر تا دشمنان را شاد نکنی . همراه با دیگر برادرانم به مادر و همسرم دلدارای بدهید و نگذارید خواهرانم و یا کسی از خانواده ها گریه کند و یا ضجه بزنند . مادرم نکند بلند بلند بگریی و دشمنان دین صدای گریه تورا بشنوند نکند در وقت حرکت پشت جنازه ام ناله کنی مادرم صورت خود و همسر را بپوشان تاکسی چشمان اشک بار تو را نبیند مادرم نگذار روح انگیز گریه کند و به اوبگویید که مسئولیت بزرگی را به او سپردم و به او بگویید که از رضایم درست مواظبت کند مادرم و پدرگرامیم اگر برای من احترامی قائل بودید و اگر مرا دوست داشتید از این پسر به همسرم و یادگارم (رضا) را دوست داشته باشید و به همسرم احترام بگذارید همانگونه که براین من میگذاشتید پدر عزیزنکند او اظهار ناراحتی بکند چون من او را به این نفر کشاندم پدر عزیز و مادر مهربان امیدوارم مرا ببخشید که یک زن و یک بچه را گذاشتم و به دیدار خدایم رفته . پدر من مقدار شانزده هزار تومان به اکبر بدهکار و 10 هزار تومان هم به بانک و پول بخار را هم تمام کمال نداده ام پدر جان کارخانه را به پدر روح انگیز بسپارید که کارش را تمام کند . از شما خواهش دارم حقوق مرا به اسم روح انگیز یا رضا کنید و آن خانه را آماده کنید و بگذارید در آنجای که من نتوانستم باشم آنها باشندو از شما بیاهم سرپرستی آنها را بعهده بگیرید و بگذارید در خانه خودشان زندگی کنند . انشائ الله مرا می ببخشی . برایم دعا کنید و رضایم را با احکام قرآن و دین آشنا کنید و به او بگویید که من برای فقط قرآن کشته شدم . قرآن را یادش دهید . پروردگار آن گونه که خود میخواهی ما را بمیران . پروردگار ما را ببخش ما را از ابدکاران قرار بده . پروردگار امانتی را که به من عنایت فرمودی در راه و درراه پناه خودت فقط کن . انشاء الله روح الامین . بسم الله الرحمن الرحیم اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله وصیت نامه من اصغر پورروح الامین فرزند رمضانعلی. برای همسرم روح انگیز پورصفر انسان فقط یکبار میمیرد و چه بهتر آن هم در راه خدا باشد همسرم: امیدوارم این مدت کوتاهی که ما با هم زندگی مشترکی را گذراندیم و اگر در مواردی من تندی کردم و تو را ناراحت کردم مرا ببخشی. من از خدای بزرگ و تو طلب بخشش میکنم. امیدوارم خدای بزرگ و خدای بخشنده از تو راضی باشد چون من از تو راضی هستم: همسرم همانطور که قبلا با هم صحبت کردیم و گفتم که زندگی مثل یک مدرسه یا بهتر بگویم مثل یک کلاس درس است بالاخره باید امتحان پس داد. این امتحان ها گاهی با از دست دادن عزیزترین کسان شروع میشود. گاهی با از دست دادن مال. و گاهی هم با برخورد اخلاقی با اطرافیان شروع میشود و زمان مشخصی هم ندارد. همسرم. وقتیکه جبهه های جنگ احتیاج به نیروی انسانی داشتن و از مردم کمک میخواست نوبت امتحان من فرا رسیده بود با آن توانائی و با آن کار آئی های که در خود سراغ داشتم احساس کردم که نوبت امتحانی دیگر است. بله موقع امتحانم فرا رسیده بود. همسرم: من به کمک برادرانم شتافتم و بعد هم به دیدار الله بهر حال از اینکه ترا و فرزندم را تنها گذاشتم میدوارم که مرا ببخشید. همانگونه که ما در نمازهایمان و در دعاهایمان میخوانیم و اعتقاد ما هم بر این است که پروردگارمان حافظ و نگهدارمان است. از تو میخواهم که نگران و ناراحت آینده نباش فقط به خدا توکل کن و این را هم بدان که از این پس نوبت امتحان توست و اگر از امتحان سربلند بدر آئی اجر شهید را خواهی برد. امیدوارم بعد از من از فرزندم خوب نگهداری کنی و خوب تربیت کنی و از تو میخواهم که رضا را با اسلام. با احکام اسلامی و قوانینش آشنا گردانی و برای او معلم قرآن بگیر تا قران را بیاموزد. من بار سنگینی از مسئولیت را بر دوش تو قرار داده ام که مرا ببخشی. انشاءالله. همسرم خدا میداند که من تمام کارهایم برای رضای خدا بوده امیدوارم که مرا ببخشی و برایم دعا کنید به رضا بگوئید که تو فقط میتوانی با کمک در راه حق مرا خوشحال کنی و به رضا بگو که خیلی دوستش داشتم چون امانت همان خدای بود که من را به میهمانی خود دعوت کرد همسرم کارهای زیر را برایم انجام بده من مقدار شانزده هزار تومان به اکبر بدهکار هستم حدود نه هزار تومان به بانک بدهکارم و هنوز اجرت نجار را که سربندی خانه کرده است تمام کمال نداده ام و اگر از طلب کاری من اطلاع داری دنبال کسی نروید برای اینکه امکان دارد پول نداشته باشد که بدهکاری خود را بپردازد و کاری نکنید که کسی بعد از من خجالت بکشد و این را- این وصیت نامه را وقتی من به پایان میرسانم که دیگر چند ساعتی دیگر به رفتن من نمانده است من همیشه منتظرت هستم ولی خواسته خدا جز این نبوده. روح الامین 61/1/13

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد