سیدعبدالکریم اتقیاء

سیدعبدالکریم اتقیاء

نام: سیدعبدالکریم

نام خانوادگی: اتقیاء

نام پدر: سیداسمعیل

تاریخ تولد: 1337/12/10

تاریخ شهادت: 1361/08/16

محل تولد: بندرانزلی

محل مزار: انزلی گلزارشهدا

شهرستان محل پرونده: بندرانزلی

QR Code سیدعبدالکریم اتقیاء

دهم اسفند 1337، در شهرستان بندر انزلی دیده به جهان گشود. پدرش سید اسماعیل ، فروشنده بود و مادرش سیدهوجیهه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته کشاورزی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم آبان 1361، در موسیان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. مدفن وی درگلزار شهدای زادگاهش واقع است.

و من بنده حقیر و گناهکار حق تعالی امید آن دارم که بتوانم پیرو خط جدم حسین (ع) باشم تا دینم را نسبت به انقلاب و اسلام ادا کرده باشم (پدرز و مادر عزیزم اینک که راهم را شناخته ام به دنبالش می روم و سبکبال و فارغ از دنیای مادی به جهان ابدی رجعت میکنم هدفم از آمدن به جبهه یاری دین جدم حسین(ع) و لبیک به ندای هل من ناصرینصرنی حسین زمان امام بزرگوارمان خمینی کبیر می باشد امامی که ما مدیون او هستیم او با زنده کردن اسلام به ما و مسلمانان حیات دوباره بخشید و ما را از خواب غفلت بیدار کرد.) و با استفاده از رهنمودهای اسلام عزیز به ما روش زیستن آموخت معلم شهید دکتر علی شریعتی میگفت خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت آری اما همان روش چگونه زیستن را با استفاده از کتاب و ؟ سنت به ما آموخت و من نیز شهادت را انتخاب کردم و قدم در راهش گذاشتم .پدر جان و مادر دلیرم از شما میخواهم که به مصداق آییه ذیل از صابرین باشد (ان الله مع الصابرین)(و خدا را شکر کنید که ثمرهء زندگیتان در راه مکتب اسلام شهید شد )از زحماتیکه در طول زندگیم برایم کشیدید ولی خدمتی در قبالش از من ندید و برایتان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من برای ادای وظیفه انسانی و اسلامی خود همانطوریکه میدانید بطور داوطلب وارد ارتش شده ام و این لباس را همانطور که برادر شهیدم و برادرهای دیگرم قبول کرده اند من هم قبول نموده ام تا با خون قرمز شود . من برای نبرد با تجاوزگران به جبهه حق علیه باطل اعزام گشتم و راهی را که به آن قدم گذاشته و بری آن مبارزه میکنمن راه سرخ حسین (ع) رهبرآزادگان و راه هابیلیان تاریخ است. از شما عزیزان میخواهم که از بابت من ناراحت و غمگین نباشید .اگر من توفیق شهادت را پیدا کردم بدانید که به آرزویم رسیده ام .ضمنا" این را با آگاهی و مطالعه و جستجو پیدا کرده ام و سعادت امتم را در این راه میبینم من از تشریفات خوشم نمی آید .در مجلس ترحیم من نوای قرآن عبدالباسط را بگذارید و اگر در دسترس شما نبود نوارهای قرآنی دیگر بگذارید و عکسهای رهبر انقلاب و پارهءقلب امت را بر در و دیوار نصب کنید.در پایان سخنانم از خداوند متعال سلامتی امام امت خمینی بزرگ و سعادت پیروزی شما عزیزان و پیروزی رزمندگان اسلام را بر کفر و نابودی استکبار جهانی به سرکردگی شیطان بزرگ خواستارم.سخن آخرم با جوانان سلحشور و کتبی میباشد. ای جوانان متعهد و امت حزب الله ،چون ابر باشید و بر مستضعفان ببارید .و شمشیر باشید و بر مستکبران فرود آیید.و نور باشید که ظلمات جهل را بزدداییدو روحی باشید که که جامعه ر زنده کنید.چون سیسل بخروشید و کاخهای ظلم و ستم را ویران سازید و چون آتش شعله کشید و خانه حیات توطئه گران را بسوزانید. و السلام. هفتم خرداد ماه 1361 برادر شهیدتان کوچک همگیتان هادی کاری در دنیا انجام ندادم و بسیار شرمنده ام ملی امید آن دارم که از فرزندتان راضی باشید و طلب آمرزش برای فرزند گناهکارتان در نزد خدا مهربان نمائید چون شفاعت پدر و مادر مومن برای فرزندش در نزد پروردگار قبول می شود. برادر و خواهرانم وصیتم به شما اینست که امام را تنها نگذارید و پیرو واقعی او باشید.و فرامین امام را مو به مو عمل کنید برادران به فکر مستضعفان باشید و از اختلاف دوری کنید و وحدت را در نظر بگیرید و رعایت کنید برادران و خواهران سفارش رهبر عزیزمان میباشد باز تکرار میکنم امام و روحانیون مبارز و پیرو خط امام را رها نکنید و تنها نگذارید در خاتمه از تمام دوستان و آشنایان و خویشانم می خواهم که از من راضی باشند و حلالم کنند. پدر جان قضاهای روزه و نمازم را فراموش نکنید و بهر طریقی که ممکن است ادا نمائید ملت عزیز و مسلمان شما را به خدا قسم نگذارید که منافقین و منحرفین روحانیت مبارز و سازش ناپذیر و پر و بال امام عزیزم را بکوبند و اطراف امام را خالی کنند.

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد