بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان وصیت نامه پاسدار اسلام شهید حسن محمد دوست اذا جا نصرا... و الفتح و رایتا لناس یدخلون فی دین ا... افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا چون هنگام فتح و پیروزی با یاری خدا فرا رسد و در آن روز مردم را بنگری که فوج فوج به دین خدا داخل می شوند در آن وقت خدای خود را حمد و ستایش کن و پاک و منزه دان و از او مغفرت و آمرزش طلب که او خدای بسیار توبه پذیر است. توبه مشرکان را هم اگر مومن موحد شوند می پذیرد بنام خدای که تمام هستی وجودم دست اوست و زنده ماندن بدست اوست با نام کسی که تمام قلبها را الهام میبخشد و بنام کسی که پیامبران را در میان انسانها فرستاد بنام خدای حسین بن علی (ع) که سالار شهیدان است و درس شهادت را به ما فرزندان اسلام آموخت و بنام کسی که در تمام قلبها جای گزین است. چه لذت بخش است که در راه جهاد با کفار و برای اسلام و برای خداوند بزرگ به شهادت رسیدن و به ندای خمینی عزیز لبیک گفتن امروز به ندای حسین زمانم خمینی بت شکن فریاد لبیک را سر می دهم و تا آخرین قطره خون در بدن دارم دست از چنین رهبری بر نمی دارم بفرموده پیامبر (ص) اولین قطره خون شهید که به زمین ریخته شود تمام گناهان پاک میشود بارالها گناهانی که از من سر زد ولی با شهادتم گناهانم را پاک کن. سلام و درود بر رهبر عزیز که با سخنان ارزنده اش بر بدن تمام ظالمان و جباران لرزه می افکند و با آنها به ستیز می پردازد بدین منظور می خواهم دست های رهبر عزیز را بوسه بزنم. اکنون که در حال نوشتن این وصیت نامه هستم چیزی در زندگی بجز جانم ندارم که در راه اسلام فدا کنم لذا آنقدر در دریای خون شنا میکنم تا به ساحل آزادی برسم برادران و خواهران مسلمان و مبارز بدانید که از مرگ گریزی نیست و بهر جا قدم نهی ملک خداست پس طبق چنین منطقی چه بهتر که در راه الله قدم نهیم و با آغوش گرم به استقبال مرگ بشتابیم تا خون بی ارزشم را برای آبیاری درخت پر ثمر اسلام بریزیم خداوندا اگر خونم ارزش آن را دارد که درخت پر ثمر اسلام را آبیاری کند از تو میخواهم که هزاران جان به من دهی تا راه دین و اسلام فدا کنم ای ائمه اطهر ای پیامبر, ای شهیدان دلم برای شما ذره ای شده است چون زندگی فریبنده است و چون جبهه یک آزمایشگاه الهی است پس شهادت بهترین ارمغان است و از شماها پیامبر و ائمه طاهرین می خواهم که نزد خدا مرا شفاعت و طلب آمرزش کنید چون من پیمانی با خدا بستم اگر بدست منافقین پودر گردم یا بدست بعثیان قطعه قطعه گردم بر عهد خود استوار هستم و عهد خود را هیچ تغییری نمی دهم پس دیگر جایی زنده ماندن نیست خدایا حسین بن علی (ع) 14 قرن پیش در کربلای سوزان ندای هل من ناصرا ینصرنی را سر داد ولی کسی نبود که به ندایش لبیک بگوید ولی امام عزیزمان فرزند او امروز فریاد هل من ناصر ینصرنی گفت عزیزان ما به ندایش لبیک گفتند و من هم لبیک گفتم.و عاشقانه بسوی جبهه های حق علیه باطل شتافتم و از ناموس و آب و خاک کشورم دفاع نمایم خداوندا تو این جسم بی ارزشم را بپذیر اینک خطاب به پدر و مادرم: پدر و مادرم هر وقت که من شهید شدم برایم اصلاً مراسم تشریفاتی نگیرید که شهداء کربلا و دیگر شهیدان گمنام ما با تشریفات از این دنیا نرفته اند اصلاً برای من ناراحتی نکنید پدر و مادر عزیزم هر چند نتوانستم حقوق فرزندیت را به شما انجام دهم ولی می توانم در آخر عمرم از خدای بزرگ تقاضا نمایم که به شما صبر ایوب عطا نمایید زیرا خداوند یاور صابران است پدر جان هنگامی که احساس ناراحتی می کنی یاد امام حسین آور که کودک شش ماهه علی اصغر را به میدان مبارزه فرستاد مادر عزیزم وقتی که من شهید شدم برایم گریه و زاری نکنید هنگامی که گریه و زاری می کنید به یاد زینب (س) که در صحرای کربلا بدست یزیدیان زمان افتاده بود به یاد او باش برای او گریه کن من می دانم که آرزوی هر مادری این است که فرزند خود را در لباس دامادی ببیند ولی من با اسلام وقرآن عروسی می کنم و از خدا می خواهم به شما صبر و تحمل عنایت کند و اما تو ای خواهر حجاب تو را حفظ کن چون دشمن از سیاهی چادر می ترسد اما تو ای برادر حرف پدر ومادر را گوش کنید چون بهشت زیر پای مادران است. در آخر سلام مرا به همه دوستان و آشنایان و فامیلین برسانید و بگویید که راه مرا ادامه دهید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته