سیروس نظری لسکوکلایه

سیروس نظری لسکوکلایه

نام: سیروس

نام خانوادگی: نظری لسکوکلایه

نام پدر: کاظم

تاریخ تولد: 1343/03/03

تاریخ شهادت: 1365/06/10

محل تولد: آستانه اشرفیه

محل مزار: لسکوکلایه

شهرستان محل پرونده: آستانه اشرفیه

QR Code سیروس نظری لسکوکلایه
چهاردهم فروردین 1344، در روستای لسکوکلایه از توابع شهرستان آستانه اشرفیه به دنیا آمد. پدرش کاظم، کشاورز بود و مادرش هیبت نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. او نیز کشاورز بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. دهم شهریور 1365، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به دست، شهید شد. مدفن وی در زادگاهش واقع است. او را علیاکبر نیز مینامیدند.
بسم الله الرحمن الرحیم ولا حول ولا قوته اله باالله العلی العظیم من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبدو منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا با درود و سلام بر یگانه اختر تابناک ولایت حضرت مهدی(عج) و نایب بر حقش پیر جماران و سلام بر شهیدان ودرود بر خانواده معظم شهدا علی الخصوص خانواده های روستای لسکو کلایه آخر این قلم و کاغذ بی روح و بی احساس چگونه می توانند احساس یک انسان را درک کنند تا آن را به رشته تحریر در آورند چگونه می توان آنچه را که دیدگان نظاره می کنند نگاشت چگونه می توان قصه دل را بر روی کاغذ آورد ، چگونه می توان آنچه را که در عمق وجود فر یاد می زند مرا بیرون آورد بر روی کاغذ رها کن را نگاشت ، آخر با چه ، چگونه ، ای خدا ، من چه گویم مگر همین قلم نبو د که صحنه کربلا را بر صفحات حک کرد ، مگر همین قلم بی روح نبود که شب عاشورا را خیمه مولا حسین (ع) را واصحابش را به ما رساند مگر همین قلم بی جان نبود که ما را بر سرزمین نینوا برد و گفت: اینجا کربلاست مگر همین قلم نبود که 15 خرداد و 17 شهریور و22 بهمن به آنان که خفته بودند یا نبودند نشان داد آری همین قلم بی روح و کاغذ بی جان بود، سپس سلام بر تو ای قلم ، سلام بر آنچه که می نویسی ، آقا من چه باید بکنم ، آخر من که روح حسین را درک نکردم ، آخر من که عاشق حسین بودن را احساس نکرده ام پس چه باید کرد ای عتیه کوثر روح والای خود که هر که آن را درک نمود دیگر من نیست اوست ، بشناساندن . سیراب کن ، ای حسین ، فر یاد تودر لاله های خونین میهنم با چهره سرخ رنگ شفق در موج خونها ودر خروش رزمندگان و مظلومیت مکتبم در فریاد سرخ روز باوران ستیزان ، ای حسین اگر تو را ندیدم لیکن هزاران حسین گونه را میبینم اگر کربلا را ندیدم زمینهای سرخ شده از خون را در جنوب را می بینم اگر عباس را ندیدم که دستهایش جدا گشته هزاران عباس را می بینم که همچون او استوار و محکمتر مقابل دشمن می ماند و می جنگد ، و دو دست خویش را ، چشمان خود را پا ها را پیش کش در راه الهی نموده اند اگر زینب را ندیدم که در فراغ اهل بیت خود گریه کند و چنان سخن گوید که کاخ یزید به لرزه در آ ورد لیکن زینبیان را می بینم که همچون کوه استواردر مرگ عزیزان کلام حق را می رانند ، اگر علی اکبر نوجوان را ندیده ام اینک تقوی پور ، شعبان پور، کاظمی، کریمی نژاد، شیرزادی و شعبانی ها و سایر شهدا را می بینم عوض اینکه این عزیزان را در حجله عروسی ببینم در بستر شهادت می بینم . اما می بینم که این عزیزان دست از همه کشیدندو به سوی معبود خود شتافتند. ای حسین چه گویم ، که ناگفتنی است اینک کربلای تو تکرار شد ، ای حسین عاشورای تو تنها دراین شب بود و کربلایت یک مکان ، بنگر که هر شب عاشوراست و هر جای ما ، هر کوچه ها و هر خاک ما کربلاست ای حسین اینک او از تبار تو در جماران نشسته و با اصحاب وفادارش پیمان بسته ، ای حسین ای مولا دل هایمان خون شده اشکهای چشمانمان در حال فرو ریختن هستند ، و قلبهایمان خانه غم شده است . کی آن لحظه می رسد حسین جان در کاروان عاشورا و غافله سالاری پیر جماران و به همراهی برادران معلول ، شهیدان زنده و با همکاری مادران و پدران و دیگر عزیزان شهدا به سویت آییم ، کی آن هنگام می رسد . حرم، کی می رسد که یتیمان شهدا را بر مقبره ات بنشانیم و با اشک یتیمان مقبره ات را شستشو دهیم ، کی می رسد که بیاییم و اسرایمان را آ زاد کنیم . ای آقا، ای مولا، دشمنان ما نمی دانند که عشق و علاقه به تو چیست، نمی دانند که عشق یک عاشق و معشوق چه ها می کند ، ای آقا ما دلخسته گان این دیاریم و آتش دیدار تو ما را تشنه کرده است و جز بوسه ها بر نصیحت چیزی ما را سیراب نمیکند ما تشنه بوسه بر میله های ؟ و بر قبر بی زوارت هستیم آخر این انتظاری ها می کشد ، سرایمان ویران ، دستمان بریده، و لعن و نفرینمان باد اگر قصد کوچکترین خیانتی بر این خونهای پاک شهدا داشته باشیم ، وای بر من و وای بر ما خدا یا اگر یک روز مادر پیر شهید داده ای راه را بر من بگیرد و مرا مورد سؤال قرار دهد که تو در مقابل شهید من چه کرده ای من چه جوابی دارم . چه جوابی خواهیم داشت ، وای بر ما اگر غافل باشیم و عشق حسین (ع) را درک نکنیم پس ای عزیزان ای فرزندان مواظب باشید که دنیا جای بلاست و جای امتحان، دو روز دنیا را در خوش گذرانی نباشید و به فکر آخرت باشید ببینید که چه مدت با دوستان خود بودید و کجا ها رفتید و چه ها کردید و بعد از هم جدا شدید و یکی به جبهه و دیگری در پشت جبهه ، یکی شهید وپیش معبود رفت و نکند دیگری در حال خوش گذرانی باشد چقدر دوست دارد یک جوان خود را مرتب کند لباس تازه بپوشد و موها را آرایش کند و در شهر یا روستای خود قدم بزند و خوش گذرانی و هوسرانی کند آیا دلت برای خودت نمی سوزد که همین بدن در آتش جهنم بسوزد پس ای دوستان و آشنایان مواظب شیطان باشید که شما را فریب ندهد و دل خودتان برای خودتان بسوزد ، دنیا بازیچه ای بیش نیست ،فریب دنیا را نخورید هر انسانی روزی به دنیا می آید و روزی هم از دنیا می رود یک نوع تولد هایی داریم که این نوع تولد به دنبالش مرگ ندارد انسان موقعی که شهید می شود و از این دنیا رخت بر می بندد زندگی تازه ای را در آن عالم شروع می کند شهید با شهادتش تازه متولد می شود ،آدم زنده آن کسی را نمی گویند که راه می رود و غذا می خورد و نفس می کشد.عجیب است در جوامع امروزی که متأثر از دنیای شرقی و غربی و دنیای مادی همه چیز را از این زاویه می بیند . من وصایای خود را خالی از هوی هوس می نویسم ،سلام بر پدر بزرگوار و مادر مهر بانم دست شما را می بوسم که چنین تربیتم کردی دست تو مادر را می بوسم که شیر تو شیر پرور شد ، مرا می بخشی که در وظیفه ام کوتاهی کردم پدرم شما برایم یک پدر خوب بودید و مرا از راه حلال نان دادی و به این سن و سال رساندی می دانم که بی وفایی کردم در حق زحمات شما خیلی مرا ببخشید که موقع کار از پیش شما رفتم . من شما را خیلی دوست دارم ولی چه کنم عشق خدا مرا نگذاشت ،اگر جنازه ام به دست شما نرسید و یا با تکه تکه جنازه ام روبرو شدید ، مبادا گریه زیاد بکنید ناله زیاد کنید مواظب باشید و دست در دست خانواده های دیگر شهدا بدهید مثل خانواده همسایه مان ، من که بالا تر از علی اکبر حسین نبودم. اگر جنازه ام به دست شما نرسید ، لباسی از من در هر کجای قبرستان که خودتان می دانید دفن کنید تا یاد بودی از من حقیر و گنه کار باشد سلام بر برادرانم مواظب اعمال خود باشید ، و نماز بخوانید و دعا زیاد بکنید ، نکند که نماز را ترک کنید. ما برادران چهار گل بودیم که در یک باغ پرورش یافته ایم . این باغبان ما را خوب پرورش داد و خوب به ما رسید اما یکی گل از این چهار گل پر پر شده و از بین شما رفت ، شما باید جای آن را در منزل و در هر کجا جبران کنید می دانم که داغ برادر مشکل است شما به یاد حسین باشید که با دادن عباس گفت کمرم شکست ولی تحمل کرد پس صبرکنید مدتی است که شما را ندیدم از دور با شما خدا حافظی می کنم و شما را می بوسم شما خواهرانم سلام بر شما ، شما در حق برادرت خوبی ها کردید ، می دانم که علاقه زیاد به من داشتید از شما می خواهم که در مرگ برادر صابر باشید و نکند مو پریشان کنید ، نامحرم زیاد است حجاب را رعایت کنید نمی گویم که گریه نکنید و ناله نکنید ولی می گویم بی تابی نکنید نکند که با کارتان دشمن خوشحال شود ، سعی کنید با صبر تان مشتی محکم بر دهان دشمنان اسلام بزنید .مثل زینب باشید الگوی من حسین (ع) و الگوی شما زینب (س) باشد از برادران و خواهران و زن داداش ها و از جمله برادر بزرگم بهروز و اسماعیل می خواهم که بچه ها را خوب پرورش بدهید و نماز به آنان یاد بدهید و مواظبشان باشید لحظه ای از خدا غافل نباشیدحفاظت از خون من عبادت خدا را به جا آوردن است ، سلام به دوستانم برادران حزب الله سلام بر برادران انجمن اسلامی شهید بهشتی درود خدا بر شما باد ، برادران و دوستان در این مقطع از زمان باید جبهه ها را پر کرد همه چیز را باید بر زمین گذداشت و به جبهه ها شتافت ، گوش به فرمان امام عزیز باشید و در مقابل دشمنان استوار و محکم باشید . و نگذارید که از موقعیت انقلاب سوء استفاده بکنند و به یاد مظلوم گیلان شهید ابو الحسن کریمی باشید که او اسوه حزب الله و پدر حزب الله در گیلان بود او فریاد رس مظلوم و محروم و درد کشیده و فریادرس هرحزب الله در هر گونه ای بود، یادش را همیشه گرامی بدارید و خیلی هم مواظب خود باشید ، امت حزب الله و خانواده عزیز شهدا و امام را تنها نگذارید این رهبر بود که ما را از دژخیم نجات داد این رهبر مثل یک شمع است که ما برای روشنایی از الآن استفاده می کنیم ، البته روشنایی برای روشنی قلب ، پدران و مادران از رفتن فرزندتان به جبهه جلوگیری نکنید در آخرت جواب زینب و خانواده شهدا را نمی توانید بدهید بگذارید عزیزانتان اسلام و فرزند زهرا را یاری کنند این نعمتی است که خداوند نصیب هر کسی نمی کند ای ائمه معصومین ای حسین جان دلم برایت تنگ شده و به سویت پر می کشد دلم برای مرقد مطهرت تنگ شده . ای شهیدان ای دوستان که با من بودید ولی الان پیش من نیستید دلم برایتان تنگ شده است دلم می خواهد پر بکشد و به سویتان پرواز کند . پروردگارا ،خدایا مرا به آنها ملحق کن دیگر صبرم به آخر رسیده بی قرارم مرا به آنها برسان خداحافظ خانواده عزیزم ، پدر و مادرم برادرانم و خواهرانم زن داداش هایم برادر زاده هایم و خواهر زاده هایم و داماد هایم دوستدار همیشگی شما (علی اکبر) نظری سه شنبه 1/ 6/ 65 من نگویم که به درد دل من گوش کنید بهتر آنست که این قصه فراموش کنید عاشقان را بگذارید بنا از همه مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید

گالری تصاویر

تصویری وجود ندارد